روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر-۳
ایران موضوع مذاکره نیکلای دوم با ویلهلم دوم
نویسنده مطلب حاضر معتقد است که ایرانیان بهرغم اینکه عثمانیها، مسلمان بودند، اما آلمانها را به این کشور ترجیح داده و به آنها علاقهمند بودند. از دلایل این علاقهمندی شاید این بود که ایران میخواست در جنگ جهانی اول بیطرف باشد و انگلیس و روسیه میخواستند به هر ترتیب که شده ایران را وارد جنگ کرده و از این نیرو علیه آلمان استفاده کنند. از طرف دیگر آلمانها نیز باور داشتند دوستی با ایران برای آنها علاوهبر منافع سیاسی، منفعت اقتصادی دارد و تمایل خود را برای حضور در این کشور نشان دادند. نیکولای دوم در سفر به آلمان با صدراعظم این کشور درباره ایران صحبت کرد و ...
نیکلای دوم
نویسنده مطلب حاضر معتقد است که ایرانیان بهرغم اینکه عثمانیها، مسلمان بودند، اما آلمانها را به این کشور ترجیح داده و به آنها علاقهمند بودند. از دلایل این علاقهمندی شاید این بود که ایران میخواست در جنگ جهانی اول بیطرف باشد و انگلیس و روسیه میخواستند به هر ترتیب که شده ایران را وارد جنگ کرده و از این نیرو علیه آلمان استفاده کنند. از طرف دیگر آلمانها نیز باور داشتند دوستی با ایران برای آنها علاوهبر منافع سیاسی، منفعت اقتصادی دارد و تمایل خود را برای حضور در این کشور نشان دادند. نیکولای دوم در سفر به آلمان با صدراعظم این کشور درباره ایران صحبت کرد و ... زمامداران لندن که با حضور قوای روسیه در ایران منافع خود را در خطر میدیدند، کشتیهای جنگی خود را به آبهای ساحلی ایران آوردند. در زمانی که قیام آزادیخواهان وسعت یافت و آنها در مقام فتح تهران بودند، روسیه و انگلستان باز هم به توافق رسیدند که محمدعلیشاه را در مقام سلطنت حفظ کنند و او هم اجازه دهد مجلس شورا مجددا شروع به کار کند، اما پیشوایان آزادی آن روز به این توافق دل نبستند. مجاهدین تهران را با نیروی سنگین تصرف کردند و شاه به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد و خود را تحت حمایت دو دولت روس و انگلیس قرار داد. روسها که هنوز برای بازگرداندن محمدعلیشاه تلاش میکردند، دولت ورشکسته و ضعیف ایران را به امضای معاهدهای وادار کردند که به موجب آن سالی شانزدههزار لیره به شاه مخلوع پناهنده به روسیه بپردازند. با امضای این موافقتنامه قوای روسیه حاضر شدند از حومه تهران عقبنشینی کنند. محمدعلیشاه را از طریق انزلی به باکو بردند. در باکو نماینده مخصوص تزار، نیکلای دوم، از شاه مخلوعی که مطیع آنها شده بود استقبال کرد و با اقدامات مخصوص سلطنتی او را به اقامتگاهش، بندر اودسا، بردند.
در سال ۱۹۱۰.م نیکلای دوم یک مسافرت رسمی به آلمان داشت تا در مسائلی نظر این دولت را به خود جلب نماید. یکی از مسائل مورد مذاکره نیکلای دوم با قیصر ویلهلم دوم، امپراتور آلمان، مساله ایران بود. قرارداد پتسدام در ۱۹ اوت ۱۹۱۱.م بین دو امپراتور امضا شد که به موجب آن دولت آلمان حقوق روسیه را بر ایالاتشمالی ایران طبق قرارداد ۱۹۰۷ به رسمیت شناخت، در عوض دولت روسیه متعهد گردید امتیاز راهآهن خانقین تا خرمشهر را برای آلمانیها بگیرد تا آنها بتوانند راهآهن برلن ــ استانبول ــ بغداد را که در دست ساخت بود به خلیج فارس متصل سازند. ضمنا مقرر شد چنانچه روسیه نتواند در ظرف دو سال ساختمان راهآهن خانقین ــ تهران را برای تکمیل خط بغداد ــ تهران شروع کند، آلمانیها اجازه داشته باشند برای گرفتن این امتیاز هم اقدام کنند.
(ملاحظه میشود که دولتهای بزرگ چگونه بهخاطر منافع خود کشورهای کوچک و ملتها را فدا میکردند. درحالیکه ملت ایران از آلمان انتظار یاری داشت، سیاست این دولت با یک مذاکره با قدرت روسیه چرخش پیدا کرد).
خبر امضای قرارداد پتسدام انگلستان را دچار وحشت و نگرانی سخت نمود، از این رو همراه فرانسه رسما در همین مورد به روسیه اعتراض کرد و مدعی شد که توافق پتسدام اتفاق مثلث (روسیه ــ انگلیس ــ فرانسه) را بهخطر انداخته است. به واقع هم همینطور بود؛ اتفاقی که سه دولت داشتند و در مقابل آلمان بود دیگر نمیتوانست کارآیی داشته باشد، ولی روسها با پشتگرمی آلمان سیاست تجاوزکارانهتری را در آسیا و مخصوصا ایران در پیش گرفت. طرح روسیه بازگرداندن محمدعلیشاه، تعطیلی مشروطیت و تسلط نیروی قزاق برای حفظ منافع خود بود.
روابط دو کشور طی جنگ جهانی اول
در ۳ اوت ۱۹۱۴.م (۱۳۳۲.ق) جنگ جهانی اول، که از سالها مقدمات آن فراهم شده بود، بین دول متفق (انگلستان، فرانسه و روسیه) ازیکطرف و دول متحد اروپای مرکزی(آلمان ــ اتریش) شروع گردید. بهتدریج دولتهای بلژیک، صربستان، رومانی، ژاپن، ایالاتمتحده آمریکا، یونان، ایتالیا، پرتغال و چند کشور دیگر به اتفاق مثلث پیوستند و در مقابل دول عثمانی و بلغارستان هم در صف متحدین آلمان قرار گرفتند. بهانه شروع جنگ قتل ولیعهد اتریش به دست یک میهنپرست صرب بود، اما علت اصلی تضاد منافع استعماری دول اروپا، به ویژه نگرانی از پیشرفتهای نظامی آلمان و اتریش و نقشههایی که آنها برای دستاندازی به مستعمرات فرانسه و انگلیس داشتند، بود. به محض آغاز جنگ، دولت ایران بیطرفی خود را اعلام نمود. هنگامیکه در ۱ نوامبر ۱۹۱۴.م دوره سوم مجلس شورای ملی افتتاح شد، مستوفیالممالک که به طرفداری از سیاست بیطرفی مشهور بود به نخستوزیری منصوب گردید. در مجلس سوم دو حزب در مقابل هم صفآرایی کردند؛ حزب دموکرات و حزب اعتدالیون. دموکراتها عقیده داشتند ایران باید مثل عثمانی به طرفداری از آلمان وارد جنگ شود و با پشتیبانی آنان خود را از قید نفوذ روسیه و انگلستان آزاد سازد، اما اعتدالیون معتقد بودند با توجه به اینکه خاک کشور تحت اشغال قوای انگلیس و روسیه است، ایران قدرتی برای مقابله ندارد و مصلحت ایجاب میکند سیاست بیطرفی اتخاذ کند. با وجود اینکه مجلس و دولت مستوفی در حفظ بیطرفی تلاش نمودند، سرزمین ایران صحنه منازعه و جنگ نیروهای متخاصم روسیه، عثمانی و انگلیس گردید. در ابتدای جنگ شیخالاسلام عثمانی که ریاست روحانیت عثمانی را در دست داشت، فتوای جهاد بر ضد انگلستان، فرانسه و روسیه را صادر کرد و در واقع کشور عثمانی را در کنار آلمان وارد جنگ ساخت، اما ایران همچنان خواهان بیطرفی بود. علما و مجتهدان شیعه در شهرهای عراق فتوای جهاد را تایید کردند (عراق در آن تاریخ جزئی از کشور عثمانی بود) و از دولت ایران هم خواستند که در کنار عثمانی مسلمان در جنگ شرکت نماید، اما دولت ایران ورود به جنگ را استقبال از خطر میدانست؛ به ویژه به دلیل اینکه قوای روسیه وارد ایران شده بودند.
با شروع جنگ جهانی اول، حدود هشتهزار سرباز روسی بهمنظور حفظ جان و مال اتباع روسیه در چهار مرحله وارد ایران شدند. بهعلاوه نگهبانان سفارت و کنسولگریهای روسیه در ایران که خود نیروی در خور توجهی بودند، دولت عثمانی را نگران کرده بودند. به همین جهت عثمانی ــ که متحد آلمان بود ــ در اول اکتبر ۱۹۱۴.م نیرویی مرکب از ششهزار سرباز و توپخانه و سوارهنظام وارد ایران ساخت و ناحیه قطور و مهاباد را تصرف کرد تا راههای غرب ایران را که جنبه استراتژیک داشت در مقابل روسها در اختیار داشته باشد. این کشور طی یادداشتی به ایران اعلام کرد تا زمانی که روسیه از ایران خارج نشود، آذربایجان را تصرف خواهد کرد. دولت ایران از انگلیس و روسیه تقاضا کرد بیطرفی ایران را محترم بدانند و قوای خود را از ایران خارج کنند، اما دو دولت به این تقاضا توجه نکردند، بلکه بر قوای خود افزودند. به این ترتیب بین قوای عثمانی و روسیه در بخشی از ایران جنگ درگرفت و تلفات سنگینی بر هر دو طرف وارد گشت. انگلیس هم به منظور محافظت از آن بخش مناطق نفتخیز ایران که مربوط به خود میدانست، قوایی از هند وارد خوزستان کرد. عثمانیها قوایی حدود دوازدههزار نفر به خوزستان فرستادند و لولههای نفت را منفجر کردند. انگلستان در موقعیت بدی قرار گرفت و نگران این بود که قوای عثمانی به افغانستان برود و با کمک افسران آلمانی کنترل آن منطقه را بهدست گیرند و هند را در معرض خطر حمله قرار دهند؛ به ویژه که شورشهایی علیه انگلیس در هند انجام شده بود. از این رو این دولت قوای نظامی سنگینی را وارد ایران ساخت؛ یک لشکر را مامور این نمود که قوای عثمانی را از خوزستان اخراج نماید تا لولههای نفت پس از تعمیر محفوظ بماند و یک لشکر را به خراسان و بلوچستان فرستاد تا از عبور آلمانیها و ترکهای عثمانی به هند جلوگیری نمایند. با وجود این وقتی که قسمت عمده نیروهای انگلیس در آوریل ۱۹۱۶.م در کوتالعماره عراق از قوای عثمانی شکست خورد، ضربه شدیدی به حیثیت و آبروی این دولت وارد گردید.
مردم ایران با آلمانیها احساسات موافق داشتند. آنها از دولت عثمانی مسلمان راضی نبودند، ولی آلمانیها را دوست خود میپنداشتند. مردم ایران امیدوار بودند که از فرصت پیشآمده استفاده نمایند و از شر مداخلات دو همسایه زورگو و متجاوز نجات پیدا کنند. این در حالی بود که دولت میخواست به هر قیمتی که شده است بیطرفی خود را حفظ کند و احساسات مردم را که به آلمان متمایل بودند، مخفی نگاه دارد، اما حفظ بیطرفی محتاج وجود ارتشی منظم بود و حالآنکه در آن هنگام ایران فقط هفتهزار نیروی ژاندارم داشت که تحت نظارت افسران سوئدی بودند و هشتهزار بریگاد قزاق تحت فرماندهی افسران روسی، نیروی هوایی و دریایی هم اصلا وجود نداشت. ایران با این قشون محدود و نامنظم آن هم در اختیار افسران خارجی نمیتوانست از ورود قوای بیگانه به کشور جلوگیری کند.
ویلهلم دوم
ارسال نظر