آلمان‌ها سرانجام توانستند به ایران آمده و کار تاسیس بانک را آغاز کنند و قراردادی نیز منعقد شد که در سال ۱۹۰۷ به امضای طرفین رسید. انگلیس و روس اما همچنان با این کار مخالفت کرده و آلمان‌ها را ناگزیر کردند که با آنها مذاکره کنند و بگویند که ورودشان به ایران خواست ایرانی‌ها بوده است... فصل نهم: بانک آلمانی متعهد است که در معاملات خود اکثر از صد دوازده فایده نگیرد.

فصل دهم: در صورت تقاضای دولت بانک آلمانی حاضر است برای دولت علیه تادیه هر گونه وجوهی را در خارجه به عمل بیاورد، بدون آنکه حق‌العمل مطالبه نماید.

فصل یازدهم: دولت علیه ‌ایران حق دارد سالی یک نوبت به توسط وزیر تجارت یا معاون او با حضور مدیران بانک کل اعمال بانک را ملاحظه نمایند.

فصل دوازدهم: ‌این ورقه قرارنامه در طهران در نسختین نوشته شده یک نسخه از آن بر حسب‌امر مقدس ملوکانه به مهر وزیر تجارت و وزیر‌امور خارجه و نسخه دیگر به‌امضای مسیو هربرت گوتمان نماینده دویچ اوریانت بانک و تصدیق سفارت آلمان مقیم طهران رسیده است.

فصل سیزدهم: در موارد لازمه مدلول عبارات فارسی ‌این قرارنامه معتبر خواهد بود.

فصل چهاردهم: نسختین مزبورتین در طهران به تاریخ چهارشنبه سیزدهم شهر جمادی‌الاخر یک هزار و سیصد و بیست و پنج هجری مطابق بیست و چهارم ژوئیه ١٩٠٧ یک هزار و نهصد و هفت میلادی مبادله گردید‌.

در حالی که مذاکرات نمایندگان بانک شرقی آلمان با اولیای دولت‌ایران برای تاسیس شعبه آن بانک در ایران در جریان بود، مخالفت‌هایی از سوی برخی نشریات‌ایرانی با واگذاری‌ این‌امتیاز به آلمانی‌ها ابراز می‌شد که از یک سو اعتقاد داشتند اهداف سیاسی آلمان از اخذ‌امتیاز بانک در ایران بر منظورات اقتصادی آن کشور ترجیح دارد و از سوی دیگر به اولیای دولت‌ایران هشدار می‌دادند تا بیش از پیش بر فشار قدرت‌های بزرگ از جمله روزنامه حبل المتین که پیش از آن به طور ضمنی درباره تاسیس بانک آلمانی در ایران به اولیای دولت‌ایران هشدار داده بود‌‌، در ٢٩ ربیع‌الاول ١٣٢٥ با اشاره به اعمال فشار بانک‌های شاهنشاهی و استقراضی به دولت و مردم ایران نوشت:

... ما بیچارگان را دیگر خونی در بدن نیست که کسی بمکد و از آن شکم را پر کند [اشاره نویسنده به تقاضای آلمان جهت افتتاح یک بانک آلمانی در ایران است] هرچه بود بردند و ما را با ذلت و پریشانی رفیق شفیق ساختند‌‌، حالیه در دستمان جز یک مشت کاغذ باطله که اسمش را اسکناس می‌گذاریم و در گردنمان غیر از مبلغی قرض بانک روس چیزی باقی نمانده..‌.

همین روزنامه حدود دو ماه بعد در ٢٩ ربیع‌الثانی ١٣٢٥ باز هم با اشاره‌ای مبسوط‌تر به تجاوز کاری‌های سیاسی اقتصادی بانک‌های استقراضی و شاهنشاهی در ایران اولیای دولت ‌ایران را در اعطای‌امتیاز تاسیس بانک آلمانی در ایران چنین شماتت کرد:

[کسانی که‌امتیاز بانک‌های شاهنشاهی و استقراضی را اعطاء کردند]‌...

آیا هیچ‌امعان نظری در بانک انگلیس و روس فرمودند و خساراتی را که از ‌این دو اداره بر ملت و دولت‌ آمده ملاحظه کردند. آیا هیچ کس می‌تواند شک نماید که این دو بانک تا چه‌اندازه روح ملت را بردند و به قول روزنامه ‌ایران ناموس اصغر ما را تصرف نمودند. آیا میزان صرف پول را در ایران جز بانک خارجه بر هم زد.‌ آیا تجارت ما را جز ‌این دو بانک به خود انحصار داد. آیا در هیچ مملکتی از ممالک عالم وحشی یا متمدن هیچ وزیری دیده شده است که فصل اساسی‌امتیاز بانکی را که ضامن حقوق مردم است برای جزئی دزدی خود فسخ کند و حقوق ملتی را بفروشد. آیا بانک انگلیس که بانک دولتی‌ ایران است مقید نبود که موافق اسکناس رایجه پول نقد در خزانه دولت داشته باشد که ضامن معاملات او باشد و ضامن ‌این کاغذ پوسیده‌ها که در دست مردم است شود. این شرط را کدام خیانتکار اجازه به نسخ آن داد و کمیسر مامور محترم دولت‌ایران چگونه قبول نمود.‌ آیا بانک روس که بانک رهنی برای استقراض بود به رهن کلام وثیقه چهارده میلیون مال التجاره قلب را در بازار تهران و سایر ممالک‌ ایران پراکنده نمود و تجار جاهل و کسبه عامی ‌را مقروض و مرهون خود داشت که آیا‌ این بیچارگان چگونه از زیر این بار گران به درآیند و جانی به سلامت از چنگ‌این گرگان گرسنه و روباهان محیل بربایند. مگرنه از برکت‌ این دو بانک بود که جنس طلا از ‌ایران برافتاد و میزان نقره شکست و اعتبارات صرافی از میان اتباع‌ایران سلب شد. دیگر ندانم چه برای ‌این ملت بینوا باقی مانده که دولت سومی ‌دامی ‌از نو بگستراند و نیرنگی تازه به کار برد‌.

مخالفت‌هایی از‌این نوع البته تاثیری جدی در سیاست آلمانی‌ها و نیز اولیای‌امور دولت ایران برای تاسیس بانکی آلمانی در ایران نداشت، بلکه آنچه در این میان پراهمیت می‌نمود مخالفتی بود که هم روس و هم انگلستان برای حمایت از بانک‌های استقراضی و شاهنشاهی با تاسیس بانک آلمانی ابراز می‌داشتند. ‌این دو کشور به ویژه نگران حیطه سیاسی فعالیت‌ این بانک مورد توجه آلمانی‌ها بودند و به عبارت دیگر تاسیس بانک و گسترش روابط اقتصادی آلمان با ‌ایران را مقدمه‌ای برای توسعه نفوذ سیاسی و سپس نظامی ‌آن کشور در ایران ارزیابی می‌کردند و هر گاه در نظر داشته باشیم که در آن هنگام جهان سرمایه داری دوران موسوم به صلح مسلح(‌١٩٠٠-١٩١٤ م)

را پشت سر می‌گذاشت به اهمیت قضیه بیشتر پی خواهیم برد. دولت آلمان نیز که در هر حال به اهمیت سیاسی و هم اقتصادی تاسیس بانک در ایران واقف بود، تلاش‌هایی را به کار برد تا اولیای‌امور دولتین روس و انگلیس را متقاعد سازد که هدف آن کشور از تاسیس بانک در ایران صرفا‌ فعالیت اقتصادی تجاری بوده و هیچ گونه منظور سیاسی از آن دنبال نمی‌شود. ازجمله وزیر‌امور خارجه آلمان در ٢٩ ژوئیه ١٩٠٦ در این باره به سفیر آن کشور در پطرزبورگ چنین تعلیمات داد:

وزیر خارجه آلمان [چیرشکی] به سفارت آلمان در پطرزبورگ [برلن ٢٩ ژوئیه]: دولت ‌ایران فقط با ابتکار خود و بدون هیچ نوع اقدامی ‌از طرف سفارت آلمان تاسیس بانکی را در ایران از ما تقاضا نموده است. طبق تقاضای دولت‌ ایران ‌این موضوع می‌بایستی تا شش ماه دیگر یعنی تقریبا‌ تا اول ژانویه ١٩٠٧ به کلی محرمانه باشد.‌ این موضوع واضح و حتی محتاج به تذکر هم نیست که‌ ایجاد موسسه فوق به هیچ وجه مقاصد سیاسی را در بر نداشته و دولت آلمان فقط از لحاظ اقتصادی مبادرت به‌این‌امر می‌کند، زیرا تاسیس بانک مذکور ابدا‌ به روابط سیاسی فعلی ما در این سرزمین تغییراتی نخواهد داد. علیهذا برای رفع هر گونه سوءتفاهم مقتضی است حضرت اشرف [منظور سفیر آلمان در روسیه است] شخصا‌ شرایط قرارداد و قضایای بانک را به حکومت روسیه واضح و روشن نموده و رفع هرگونه سوءتعبیری را بفرمایید.

برای مزید اطلاع حضرت اشرف توضیح داده می‌شود که عین‌ این یادداشت برای اقدام مقتضی و جلب موافقت نظر حکومت انگلستان به سفارت آلمان در لندن ارسال گردید. ‌امضای چیرشکی وزیر خارجه آلمان‌.