شورش تیمسترها -بخش پایانی
اتحادیه درحال فرسودگی است
اعتصاب کارگران در یک فضای آزادی نسبی در ایالاتمتحده آمریکا در اوایل سده گذشته کاری بود که طرفداران مارکس انجام دادند.اما ادامه اعتصاب کاری است که نیازمند منابع مالی است و تهیدستان کارگر نمیتوانند بیش از اندازه بدون دستمزد زندگی کنند. ترفندهای صاحبان صنایع نیز موثر واقع شد و اتحادیه کارگری فرسوده شد. آنچه در چند شماره خواندید از کتاب شورش تیمسترها نوشته .... بود. پال اسمیت، یکی از عوامل ویلیام گرین، رییس سازمان ایافال، از واشنگتن فرستاده شد تا کارکنان جایگاههای پمپبنزین را در یک اتحادیه جداگانهای قرار دهد. او پشت سر شعبه ۵۷۴ این تلاش را آغاز کرد، آن هم در زمانی که اتحادیه علیه کارفرمایان در حال اعتصاب بود. اسمیت یک جلسه فراخواند و ده - دوازده کارآگاه هم برای حفاظت با خود آورد.
گرچه شعبه ۵۷۴ دعوتنامهای دریافت نکرده بود، با این حال یک هیات نمایندگی به ریاست گرانت دان به آن جلسه اعزام کرد. هنگامی که اسمیت آنها را دید دودل شد که آیا جلسه را شروع کند یا نه، در نتیجه، گرانت ریاست جلسه را بر عهده گرفت. به کارآگاهان دستور داده شد که جلسه را ترک کنند و اسمیت هم دوان دوان با آنها بیرون رفت. سپس گرانت و نمایندگان کمیته اعتصاب هم جلسه را ترک کردند و آن را به خود اپراتورهای جایگاههای پمپبنزین واگذار کردند. آنان تصمیم گرفتند با شعبه ۵۷۴ باقی بمانند، حداقل تا زمانی که اعتصاب ادامه داشت، اما بعدا ما باید با متشکل شدن آنان در یک اتحادیه جداگانه ایافال موافقت میکردیم.
همگام با تداوم اعتصاب، مسائل مالی هم تشدید شدند. گرچه کانون کشاورزان هالیدی به قول خود با شایستگی وفا کرده و سبزیجات و گوشت غذاخوری را تامین کرده بود، با این حال ما مجبور بودیم روزانه مبلغ ۵۰۰ دلار برای سایر مواد غذایی هزینه کنیم. هزینه بنزین گشتهای خط نگهداران اعتصاب بالغ بر ۴۰۰ دلار دیگر میشد و با در نظر گرفتن مخارج دارو و اقلام پیشبینی نشده، برای تداوم اعتصاب روزانه به ۱۰۰۰ دلار نیاز داشتیم. کمکهای نقدی کلان سایر اتحادیهها تا حدودی مشکل را حل کرده بود. اتحادیه کامیونرانان توزیع شیر شعبه ۴۷۱ مبلغ ۶۰۰۰ دلار کمک کرد. اتحادیه کارگران حروفچین شعبه ۴۲ مبلغ ۱۰۰۰ دلار به غذاخوری کمک کرد و متعهد شد که در دوران اعتصاب هفتهای ۲۵۰ دلار به انتشار سازمانده کمک کند. ۱۰۰۰ دلار دیگر را اتحادیه آشپزها و گارسونها کمک کرد. این اتحادیه در آن مقطع کنگره سراسری خود را در مینیاپولیس برگزار میکرد. کمکهای کوچک افراد نیز قطره قطره به میزان باثباتی دریافت میشد. همچنین آن کامیون گشت خطنگهداران اعتصاب که روز جمعه خونین تیر به آن اصابت کرده بود در نقاط مختلف ایالت گردانده و بدین وسیله کمکهای نقدی جمعآوری میشد.همانند اتحادیه، روز به روز گذران امور تکتک اعتصابیون نیز سخت و سختتر میشد. فرزندان اعتصابیون دچار سوءتغذیه شده بودند. در بسیاری از موارد برق، گاز و آب منازلشان به دلیل عدم پرداخت قبوض قطع شده بود. عدم پرداخت اجاره خانه مشکلات حادی را پدید آورده بود. یکی از بزرگترین وظایف ما این شده بود که با کارگزاران شهر برای اخذ کمک برای اعتصابیون مبارزه کنیم. مضاف بر همه اینها، بنگاههای معاملات املاک برای بیرون کردن اعتصابیونی که در پرداخت کرایه خانهشان قصور شده بود اقدام کردند. در بسیاری از موارد ما توانستیم با گردآوری یک ماه کرایه برای یک منزل جدید باعث به تعویق افتادن مشکل شویم و خانوادههای بیرون انداخته شده را با کامیونهای گشت خطنگهداران اعتصاب جابهجا میکردیم. این عمل باعث میشد که حداقل یک ماه وقت به دست آوریم و ضمنا پرداخت کرایههای عقبافتاده منتفی میشد. رویهم رفته، اتحادیه در وضعیت بسیار فرسودهای به سر میبرد. ما از ماه مه به بعد در نبرد دائمی به سر میبردیم. تعداد روزافزونی از کامیونهای اعتصابشکن با مجوز نظامی در حال حرکت بودند. برخی از اعتصابیون امید خود را از دست داده و تک و توک شروع کرده بودند سرکار خود برگردند. یک میانجی جدیدی به نام پی.ای.داناهو از واشنگتن در حال اعزام بود تا جایگزین هاس و دانیگان بشود. مطبوعات از او تصویر آدم خیلی مهمی ایجاد کرده بودند و شاید هم برای این میآمد که به کارفرمایان کمک کند تا انتخابات قلابیشان را پیش ببرند. شرایط داشت بسیار دشوار میشد.الگولدمن این مطلب را در جلسه مخصوصی که او درخواست کرده بود تا با حضور جیم کانن، کارل اسکوگلند، ری دان، و من برگزار شود مطرح کرد- ما پنج نفر اعضای کمیته گرداننده اعتصاب در حزب بودیم. ال استدلال کرد که باید به شکست خود اعتراف کنیم و از این مبارزه دست بکشیم. از یک نظر او نکته برحقی را مطرح میکرد. زمانی که یک اعتصاب دارد شکست میخورد ثمرهای ندارد که همه مبارزین تا نفر آخر در صف خط نگهداران اعتصاب نگه داشته شوند. در چنین شرایطی بهتر است که برخی از مبارزین بر سر کار خود برگردند، به نحوی که گویا دست از اعتصاب برداشتهاند، به امید اینکه آنان در وضعیتی قرار گیرند که در آینده برای نبرد دیگری خود را آماده سازند.اگر آل گولدمن مساله را اینطور مطرح میکرد، کاملا محق و قابل فهم بود. ولی، به جای آن، او شروع کرد سخت به جر و بحث که باید بلافاصله به اعتصاب فیصله داده شود. من احساس کردم که او در ایجاد فشار برای اخذ چنین تصمیمی زیادهروی میکند. گرچه او کمی بیش از یک ماه بود که در صحنه حضور داشت، اما به اندازه ری، کارل و من- آن دسته از ما که به مدت بسیار طولانیتری و در مبارزات عدیدهای رابطه بسیار نزدیکی با اعضای اتحادیه داشتیم- از روحیه اعضای پایه اتحادیه با خبر نبود. من احساس میکردم شخص تازه وارد به صحنه، که در مورد ال چنین بود، نباید در مورد موضوعی که برای اتحادیه جنبه مرگ و زندگی دارد، اینطور قاطعانه نظر بدهد. من تنها کسی نبودم که چنین احساسی داشتم. کارل اسکوگلند هدایت بحث برای تداوم اعتصاب را در دست گرفت. ری دان نیز به او پیوست، همانطور که من پیوستم و بحث داغی درگرفت. جیم کانن، که نسبت به ال گولدمن تجارب عملی بیشتری در رابطه با اعتصابات داشت، نخست با دقت به استدلالهای ما گوش داد. سپس او گفت که این برای او یک عامل کلیدی است که رهبرانی که نزدیکترین تماس را با پایههای اعتصابیون داشتند، هنوز معتقدند که میتوان در اعتصاب پیروز شد.ما احساس میکردیم که مساله فقط این نیست که اتحادیه در حال فرسوده شدن است. کارفرمایان هم چندان سرحال و شاداب نبودند. ما میدانستیم آنان به اتحاد شهروندان فشار میآورند تا به آنان اجازه دهد با کارگران تسویه منازعات کنند و به توافق برسند. اگر میتوانستیم مدت بیشتری دوام بیاوریم، هنوز شانس خوبی وجود داشت که اتحادیه بتواند پیروز شود.
هنگامی که بحث به آخر رسیده بود، گولدمن نظرش را عوض کرد و به نظر میرسید که پافشاری ما برای ضرورت تداوم اعتصاب باعث تجدید اعتماد او شده است. شعاری برای انتشار در سازمانده فرمولبندی شد: «شعبه ۵۷۴ انتخابات بدلی را تحمل نخواهد کرد.» ما در سرمقاله اعلام داشتیم که اتحادیه خواستار آن است که انتخابات برگزار نشود، مگر اینکه نخست همه اعتصابیون بدون تبعیض بتوانند بر سر کار خود برگردند. ما بر این مطلب پافشاری کردیم که در آن صورت پیروزی اتحادیه در انتخابات بدین معنی خواهد بود که کارفرمایان ملزم هستند، شعبه ۵۷۴ را به رسمیت بشناسند و با تمامی شرایط طرح هاس- دانیگان موافقت کنند.
ارسال نظر