تاریخ تشکلها - تشکلهای کارگری-۶
کارگران مصدق را دوست داشتند
کارگران ایرانی در فاصله ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ به ویژه در شهرهایی که تاسیسات نفتی مستقر و آنها را در یک جا جمع کرده بود، توانستند به سمت تشکیل اتحادیه پیش بروند و قدرت این گروه رو به افزایش بود تا اینکه محمد مصدق، نخستوزیر شد. فاطمه صفاییان معتقد است رفتار مصدق با کارگران تفاوتی با نخستوزیران سابق نداشت، اما کارگران با آمدن او رفتار تازهای با دولت اتخاذ کردند. پاییز سال ۱۳۲۷ شاهد رشد دوباره و نفوذ و عضوگیری وسیع حزب توده و سازمان وابسته آن «شورای متحده مرکزی» بود. شاه در آبان ۲۷ پس از بازگشت از نخستین دیدار رسمی خود از انگلستان، محمد ساعد را به جای هژیر به نخستوزیری گماشت و در پی سوءقصد ناموفقی که در بهمن ۱۳۲۷ به جان شاه صورت گرفت و آن را به حزب توده نسبت دادند، هفت سال فعالیت علنی و نیمهعلنی شورای متحده مرکزی به پایان رسید. با دستگیری رهبران حزب توده و شورای متحده مرکزی در فروردین ۱۳۲۸، گام عمده بعدی به سوی استقرار دوباره حکومت خودکامه برداشته شد.
در اوایل تیر ۱۳۲۹ سپهبد رزمآرا به نخستوزیری برگزیده شد. پس از قوام وی اولین نخستوزیری بود که به امور کارگری علاقه نشان داد. رزمآرا میخواست از اقدامات وزارت کار در جهت وحدت اتحادیهها پشتیبانی کند، بدین منظور در گردهمایی کارگران که در مهرماه برگزار گردید سخنرانی کرد. وی اولین نخستوزیر ایران بود که در گردهمایی کارگران حضور یافت. پس از این گردهمایی، در زمانی که اسدالهاعلم وزیر کار بود، یک کنگره کارگری در اسفند ۱۳۲۹ در تهران برگزار شد. در نتیجه این کنگره فدراسیون کارگری تازهای به نام کنگره اتحادیه کارگری ایران تشکیل گردید که «اسکی» و «امکا» را در برمیگرفت.
عدم ثبات سیاسی و دگرگونی و تغییر موجود در قدرت حاکم در کشور که با کشته شدن رزمآرا به دست خلیل طهماسبی در ۱۸ فروردین ۱۳۳۰ به اوج خود رسید، هرگونه امیدی به وحدت اتحادیههای کارگری دولتی را به یاس تبدیل نمود. در این زمان سه تشکیلات نسبتا مهم کارگری وجود داشت که عبارت بودند از: «کنگره اتحادیههای کارگری ایران» وابسته به کنفدراسیون سندیکاهای آزاد جهانی، «شورای سندیکاهای مستقل» متمایل به جبهه ملی و «سندیکاهای هیات موتلفه» که با حزب منحله توده همکاری مخفیانه داشت.
در پی کشته شدن رزمآرا در اوج گفت و شنود سراسر کشور درباره ملی کردن صنعت نفت، اعتصاب کارگران «شرکت نفت ایران و انگلیس» به وقوع پیوست که نخستین اعتصاب، پس از تیرماه ۱۳۲۵ آبادان بود.
اعتصاب مزبور در ۲ فروردین ۱۳۳۰ در بندر شاپور آغاز گردید، ولی اعتصاب عظیم کارگران، ۳ روز پس از آن در میدان نفت آغاجاری در شمال شرقی آبادان رخ داد. روز ۲۳ فروردین سختترین روز اعتصاب عمومی بود که در نتیجه درگیری بین نیروهای نظامی و اعتصابکنندگان، ۳ تن از اتباع انگلستان و ۶ تن از ایرانیان کشته شدند و شش انگلیسی و یازده ایرانی نیز مجروح شدند.
نزدیک به دو هفته پس از اعتصاب خوزستان، مجلس دکترمحمد مصدق را با ماموریت اجرای «قانون ملی شدن صنعت نفت» به نخستوزیری برگزید. البته دکترمصدق به اتحادیههای کارگری توجه ویژهای نداشت.
به همین مناسبت، کنگره اتحادیههای کارگری ایران، آشکارا از دکترمصدق و سیاستهای او انتقاد میکرد. اما دکترمصدق برخلاف پیشینیان خویش انتقاد را تحمل میکرد و کوششی برای سرکوب اتحادیه مزبور به عمل نمیآورد و به علت محبوبیتی که مصدق در میان تهیدستترین اعضای جامعه ایران داشت، روش موثرتری برای مقابله با رهبران اتحادیه مذکور برگزیده بود. در تیر ۱۳۳۱ در پی اختلاف شاه با مصدق، وی از نخستوزیری استعفا کرد و شاه احمد قوام را به نخستوزیری برگزید. اما با قیام سیام تیر و حمایت توده مردم از مصدق، وی دوباره بر سر کار آمد.
پس از ملی شدن صنعت نفت گزارش شد که شمار عضویت اتحادیه مرکزی کارگری نفت خوزستان یعنی تنها اتحادیهای که دولت سازمان داده بود به ۵۰۰ تن کاهش یافته بود. در صورتیکه چنین به نظر میرسید که سیاست دکترمصدق درباره اتحادیههای کارگری تفاوت زیادی با سیاست پیشینیان وی نداشت، اما مصدق از پشتیبانی کارگران ایران در بحرانهای مدت نخستوزیری وی، اشتیاق کارگران برای اجابت به درخواست مصدق بود که برای اینکه دولت را شرمنده نکنند، دست به اعتصاب نزدند.در نهایت در مرداد ۱۳۳۲ شاه فرمان عزل دکترمصدق را از مقام نخستوزیری صادر کرد. در پی کودتای ۲۸ مرداد، استبداد مطلق در کشور حاکم شد و فعالیتهای سندیکایی مستقل کاهش یافت. در این هنگام جریانهای کاذب کارگری و سندیکایی به دلایل سیاسی از طرف حکومت ایجاد و هدایت میشدند که در سرنوشت سندیکاهای دیگر تاثیر میگذاشت و همچنین سبب از دست دادن وجهه مردمی سندیکاها میگردید.
ارسال نظر