قوام در شوروی چه کرد-۵
«نمیتوانیم» این پاسخ شوروی بود
حمید سیاح، نفر سوم از نظر مقام که به همراه قوامالسلطنه برای مذاکره به مسکو رفته بود، در ادامه گزارش خود به رفتار سرد و خشن مولوتف اشاره کرده و یادآور میشود که برخلاف مهماننوازیای که به وسیله استالین تکمیل شد، در برابر هر خواسته مقامهای ایرانی «نمیتوانیم» و «نه» را به کار میگرفتند. در این گزارش از اظهار تاسف مولوتف درباره نرسیدن به یک موافقت کلی یاد شده است. وقتی که اسمیرنوف با خانمش نزد قوامالسلطنه آمدند، مولوتف نظر به آشناییای که از سابق از ماموریتهای من به مسکو داشت مرا به کنار کشید و پرسید: چرا دولت ایران تقاضای شوروی را راجعبه امتیاز نفت نپذیرفته است؟ جواب دادم: دو سه روز بیشتر به جشن ۲۵ ساله عهدنامه مودت ۱۹۲۱ نمانده است که به موجب آن دولت شوروی نه اینکه از تمام امتیازاتی که دولت امپراطوری روسیه از ایران گرفته است صرفنظر نموده، بلکه امتیاز گرفتن دولت بزرگی از دولت کوچکتر را سیاست استعماری دانسته و آن را مطرود اعلام کرده است، حال چه طور شوروی برخلاف نص صریح عهدنامه ۱۹۲۱ از ایران تقاضای غیرقابل قبول مینماید و قلم نه به آنچه وعده داده است میکشد. شما به خوبی میدانید دولت ایران بدون تصویب مجلس شورای ملی هیچ گونه امتیازی به خارجی نمیتواند بدهد. مولوتف خیلی درهم و بدون اینکه دیگر حرفی بزند از من خواهش کرد که سایر اعضا را به او معرفی نمایم. من هم همه همراهان را به او معرفی کردم و چون آقای دری روسی میدانست خواهش کردم او ترجمه کند و خودم کنار رفتم. فقط شنیدم که موتولف اظهار داشت: «آقای سیاح متصل عهدنامه ۱۹۲۱ را به رخ ما میکشد.» بعد از اتمام ساعت پذیرایی به منزلهای خودمان مراجعت کردیم.
از فردای آن روز قرار شد که آقایان نیکپور و اسدی با وزارت تجارت خارجه راجعبه مسائل اقتصادی داخل مذاکره کنند. راجع به مسائل سیاسی آقای قوامالسلطنه با مولوتف مذاکره نمودند که مترجم من بودم. آقای قوامالسلطنه به فارسی بیان مینمودند و من به روسی ترجمه میکردم و مولوتف هم مترجمی از طرف خود داشت که بیانات مولوتف را به فرانسه ترجمه میکرد. در این موقع شوروی آقای سادچیکف سفیر خود را از یوگسلاوی احضار و برای او از دولت ایران پذیرش خواست. آقای قوامالسلطنه تلگراف کرد که زودتر پذیرش بدهند و بعد از دو سه روز پذیرش رسید و سادچیکف آمد به آقای قوامالسلطنه معرفی شد. در تاریخ ۳ مارس (۱۲ اسفند) از تهران از وزارت خارجه تلگراف شده بود که نیروهای انگلیسی و آمریکایی که به موجب [فصل] ۵ پیمان سهجانبه منعقده بین ایران و شوروی و انگلستان مورخ ۹ بهمن ۱۳۲۰ (دولت آمریکا هم بعد به آن ملحق شد) میبایست پس از شش ماه از روز متارکه مخاصمه با آلمان قوای خود را از ایران خارج کنند و دیشب ۱۱ اسفند آخرین سرباز انگلیسی و آمریکایی از خاک ایران خارج شدند، ولی شوروی پیمان را نقض کرده و قوای خود را خارج نکرده است.
به دستور آقای قوامالسلطنه من پروتست به زبان روسی خیلی سخت به عنوان وزارت امور خارجه شوروی نوشتم و در آن مخصوصا متذکر شدم که دولتین انگلیس و آمریکا به وعده خود وفا کرده و سر وعده؛ یعنی تا نصف شب ۲ مارس آخرین سرباز خود را از خاک ایران خارج کردهاند. آقای قوامالسلطنه آن را امضا کرد فورا برای آقای مولوتف فرستاد و همان طور که گمان میکردیم اعتراض بلاجواب ماند. فقط در جراید مسکو خبری بود که یک دسته قوای شوروی که در مازندران بود. برای انجام تعهد ایران را ترک کرده است(!!!).
از مذاکرات آقایان نیکپور و اسدی هم نتیجهای حاصل نشد. آقای قوامالسلطنه چنین تصمیم گرفت که برای دفعه آخر با مولوتف مذاکره نماید. به توسط نماینده وزارت خارجه شوروی که در همان عمارت ما منزل داشت وقت ملاقات خواستیم و همان روز در خدمت آقای قوامالسلطنه به کرملین رفتم. مذاکرات در اطراف کلیه مسائل به طور مفصل به عمل آمد، ولی مولوتف نسبت به هیچ یک از مسائل موافقتی نشان نمیداد و باز همان تقاضای شوروی را تکرار کرده راجعبه نفت پیشنهاد کرد که شرکت مختلط ایران و شوروی تاسیس شود که ۵۱ سهم آن متعلق به شوروی باشد و ۴۹ سهم آن متعلق به ایران و راجعبه تخلیه ایران مولوتف میگفت که چون آذربایجان ایران آرام نیست و هم سرحد با شوروی است، شوروی ناچار است تا آرامش کامل قوای خود را در ... آذربایجان ایران نگاه بدارد...
آقای قوامالسلطنه اظهار داشت که شوروی قوای خود را از ایران ببرد دولت ایران تعهد خواهد کرد که هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.
مولوتف گفت: شما ممکن است تعهد کنید؛ ولی ما مجبوریم تا اطمینان کامل پیدا نکردهایم، برای حفظ آرامش در سرحدات خود قوای خود را در ایران نگاه بداریم.
از جوابهای مولوتف به خوبی پیدا بود که شوروی در سیاست خود تصمیم قطعی گرفته است و از ادامه مذاکرات نتیجهای حاصل نخواهد شد و آقای قوامالسلطنه اظهار داشتند: «در این صورت ما به تهران مراجعت میکنیم».
مولوتف گفت: «هر وقت بخواهید هواپیما حاضر است».
آقای قوامالسلطنه گفتند: «ما فردا صبح حرکت میکنیم.»
خداحافظی کرده به منزل مراجعت کردیم و به همه آقایان هیات اطلاع دادیم که سر وقت حاضر باشند، فردا مراجعت میکنیم.
در این موقع چنین صلاح دیدیم که آقای قوامالسلطنه با استالین هم خداحافظی نمایند. چون ممکن است استالین اگر آقای قوامالسلطنه با او خداحافظی ننموده و به ایران مراجعت نمایند حمل به بیاعتنایی به خود بنماید. فورا توسط همان نماینده وزارت خارجه وقتی خواسته شد. بعد از چند دقیقه جواب رسید که استالین منتظر آقای قوامالسلطنه است.
آقای قوامالسلطنه فورا با اتومبیل به کاخ کرملین به ملاقات استالین رفته و خیلی زود مراجعت کردند و اظهار داشتند که استالین میگوید چه طور ممکن است شما بدون صرف شام با ما مراجعت نمایید، خوب است مراجعت را یکی دو روز به تاخیر اندازید. بنابراین تقاضای استالین را ناچار شدم قبول نمایم، ولی استالین میخواست [فقط] ... چهار پنج نفر از همراهان مرا دعوت نماید. جواب دادم که من بین همراهان خود تفاوتی قائل نیستم که برخی را بر دیگران ترجیح بدهم.
آن وقت استالین گفت که میگویم همه را دعوت نمایند. من هم تشکر کرده مراجعت کردم و حال قرار است فردا شب برای صرف شام به کرملین برویم و پس فردا با هواپیما عازم تهران خواهیم شد. نماینده وزارت امور خارجه صورت اعضای هیات را فورا خواست که ارسال شد.
همراهان همه در سر وقت حاضر بودند و به اتفاق آقای قوامالسلطنه با همان نماینده وزارت خارجه شوروی عازم کرملین شدیم. میهمانی در عمارت قصر بزرگ بود. از پلهها که بالا میرفتیم و در مسیر راه هر چند قدم به چند قدم افراد نظامی ایستاده بودند. به تالاری وارد شدیم که مولوتف و سایر رجال سیاسی و لشکری شوروی به استثنای استالین حاضر بودند.
معارفه به عمل آمد. در این موقع از همان دالانی که ما آماده بودیم استالین پیدا شد. تمام نظامیها به حال سلام نظامی استالین و سایرین سکوت کردند. استالین که نزدیک شد با دست به نظامیان اشاره کرد که راحت باشند. با آقای قوامالسلطنه دست داد و مولوتف اعضای هیات را معرفی کرد. استالین با همه دست داد و فورا رفتیم سر میز شام. جاها را برای همه قبلا معین کرده بودند؛ در مقابل استالین که در وسط میز واقع بود جای مولوتف بود. دست راست استالین آقای قوامالسلطنه و دست چپ استالین آقای عامری. دست راست مولوتف من و سمت چپ او سادچیکف، مخصوصا جای سادچیکف را بالاتر از جای وزرا و مارشالها قرار داده بودند که به چشم ما بکشند که سفیر کبیر شوروی چه مقامی دارد. جای سایر اعضای هیات را یک در میان مدعوین شوروی قرار داده بودند.
قبل از نشستن سر میز، مولوتف از من خواهش کرد که چون ممکن است مترجم آنها نتواند به خوبی از عهده ترجمه نطقها برآید نطقها را من ترجمه کنم. من هم قبول کردم؛ ولی همین که سر میز شام استالین امر کرد که مترجم پشت سر او نشنید مولوتف به من گفت زحمت من کم شد، ولی خواهش کرد که اگر دیدم مترجم آن طوری که باید از عهده ترجمه برنمیآید به او کمک کنم. من هم گفتم که با کمال میل؛ تقریبا چند لحظه پس از شروع شام مولوتف نسبت به هر یک شرح مناسبی گفت؛ به ترتیب جاهایی که برای ما معین کرده بودند. مترجم ترجمه میکرد. بعضی اوقات من کمک میکردم. بعد از اینکه نطقهای متناوب مولوتف تمام شد و صرف شام هم تقریبا تمام میشد آقای قوامالسلطنه برخاستند و در جواب نطق بلیغی ایراد نمودند که خلاصه آن آنطوری که به خاطرم مانده است از این قرار است:
اول از بیانات مولوتف نسبت به افراد هیات ایرانی اظهار امتنان نموده و افسوس از اینکه به نتیجه مطلوبه نایل نشدم و فکر میکنم امشب آقای مولوتف روی انعکاس حضور ژنرالیسیم استالین است که این طور صاحب سخن و مهربان شدهاند؛ چراکه ما در تمام مذاکرات غیر از دیوار سردی در مقابل خود ندیدیم و جز «نمیشود»، «قبول نمیتوانیم بکنیم» چیزی نشنیدیم.
شام که تمام شد برای صرف قهوه رفتیم به تالار دیگری و دسته به دسته شدیم هرچند نفر سر میزهای علیحده قرار گرفتیم. سر میز استالین آقای قوامالسلطنه بود با مولوتف و آقای جواد عامری و من و سادچیکف.
مولوتف از استالین تقاضا کرد که مترجم مذاکرات من باشم چون مترجم روسی شام نخورده است.
در ضمن صحبت استالین به آقای قوامالسلطنه گفت که سیاستمدار شخصی است که موقعشناس باشد و موقع مناسب را از دست ندهد. مثلا اگر انگلیسها موقعشناس بودند، آمریکا از دستشان نرفته بود و حال هم اگر تقاضای هندیها را انجام ندهند هندوستان هم از دستشان خواهد رفت (آن وقت هنوز هندوستان مستقل نشده بود) و اگر دولت امپراتوری روسیه هم موقعشناس بود به این روز نیفتاده بود، حال هم دولت ایران [باید] موقع مناسب را از دست ندهد و اصلاحات لازم را بنماید.
آقای قوامالسلطنه در جواب اظهار داشتند که دولت ایران تصمیم دارد اصلاحات بنماید و تا حدی این مساله بسته است به نتایج مسافرت ما به مسکو چون قبل از آمدن به کرملین از وزارت خارجه تلگراف شده بود که قوای متمردین از آذربایجان به طالش تجاوز کرده میخواهند به طرف استان گیلان بروند. آقای قوامالسلطنه موقع را مناسب دانسته از این تجاوز شکایت کردند. استالین گفت: بنا نبود از آذربایجان تجاوز کنند و به مولوتف تاکید کرد تا تحقیق شود.
بعد از صرف قهوه، استالین همه را دعوت به تماشای فیلم سینمایی نمود.
یکی از تالارهای قصر را مبدل به سینما کرده بودند. فیلمی که نشان دادند حمله قوای شوروی برای تصرف برلن در جنگ جهانی دوم بود.
بعد از تماشای فیلم خداحافظی کردیم. استالین فورا رفت و ما هم به منزلمان مراجعت کردیم. فردا قبل از ظهر با همان هواپیما که به مسکو آمده بودیم عازم بادکوبه شدیم. در میدان هواپیمایی مولوتف و سایرین بودند. بنا بود مستقیما به بادکوبه پرواز کنیم، ولی وقتی که وارد استالینگراد شدیم تا بنزین بگیریم از شهر آمده بودند اطلاع دادند که از باکو خواهش کردهاند ما شب را در استالینگراد بمانیم و فردا صبح وارد بادکوبه شویم.
آقای قوامالسلطنه با کمال بیمیلی جواب دادند: ناچاریم قبول کنیم. لذا ما را سوار اتومبیلها که آورده بودند کردند و عازم شهر شدیم. راه را تا شهر به صعوبت طی کردیم؛ چرا که هنوز موفق نشده بودند خرابیها را ترمیم کنند. نرسیده به شهر صحرایی پر از خانههای چوبی بود برای کارگرها و کسانی که برای تعمیر شهر آمده بودند و همچنین اهالی شهر که بعد از جنگ زنده مانده بودند.
به شهر که رسیدیم به استثنای سه چهار خانه که به عجله تعمیر کرده بودند خانهای نبود که اقلا شیروانی یا در و پنجره داشته باشد. شهر مبدل به یک خرابه شده بود. هر چه در آن شهر گردش کردیم یک خانه سالم ندیدیم. ما را در هتلی که برای مستخدمین به عجله تعمیر کرده بودند، منزل دادند. شوفاژ نداشت. اتاقها با بخاری زغالسنگ گرم میشد. باری آن شب را به زحمت گذراندیم و فردای آن روز در ساعت مقرر پرواز نموده برای نزدیک ظهر وارد بادکوبه شدیم. ما را در همان هتل که وقت رفتن به مسکو منزل داده بودند منزل دادند و گفتند که تهران خواهش کرده است ما فردا وارد شویم.
ناچار شدیم شب را در باکو بمانیم، بعد از صرف ناهار (و) قدری استراحت ما را بردند به کلوب شهر و شام را هم آنجا صرف کردیم. فردای آن روز که ۱۹ اسفند بود با همان هواپیما حرکت کرده وارد تهران شدیم.
از شرح ابراز احساسات آقایان هموطنان در موقع ورود به تهران به بشاشت آنان که برای استقبال آمده بودند و عده آنها که فوقالعاده زیاد بود عاجزم. این استقبال به ما قوت قلب میداد که دولت با پشتیبانی هموطنان توانست در مقابل طرف ایستادگی کند و نتیجه مطلوب تحصیل نماید.
میرزا جوادخان در مدت اقامت در مسکو، به عنوان معاون هیات در تمام مراسم رسمی در کنار یا در مقابل استالین، که از نظر تشریفاتی بعد از رییسجمهور شوروی بود، قرار میگرفت. آقای عامری در مورد استالین میگفت که او آدمی کاملا عادی به نظر میرسید. رفتار او بسیار ساده و عاری از تکلف بود و با آنچه درباره او گفته و نوشته بودند به هیچوجه وفق نمیداد. ضمنا بر خلاف عکسها و مجسمههای بسیار بزرگی که از او در همه جا دیده میشد، دارای جثهای نسبتا کوچک بود و طبعا هیبت آن مجسمهها و عکسها در او وجود نداشت. به علاوه با توجه به سنی که از او گذشته بود شباهت به یک عموی مهربان و سالخورده داشت، با چهرهای تقریبا آبلهگون، موهایی خاکستری و چشمانی نسبتا بیفروغ- نه فردی قسیالقلب و بیرحم.
مذاکرات «قوام- ساد چیکف»
چون مذاکرات مسکو به نتیجه مطلوب نرسیده بود، قوامالسلطنه پس از بازگشت به تهران، به حسین علاء، سفیر ایران در آمریکا و نماینده ایران در شورای امنیت (که از لندن به نیویورک انتقال یافته بود)، دستور داد تفحصات خود را ادامه داده و ضمن تبادلنظر با تقیزاده در لندن و با آمریکاییها در واشنگتن، بکوشد که مساله خروج نیروهای شوروی از ایران مجددا در شورا مطرح شود و ضمنا مذاکرات لازم را نیز با «گرومیکو»، سفیر شوروی در واشنگتن و نماینده آن کشور در شورای امنیت، انجام دهد.
روز ۲۹ اسفند «سادچیکف» سفیر کبیر جدید شوروی، وارد تهران شد و از روز سوم فروردین ۱۳۲۵ گفتوگو میان او و قوامالسلطنه و مشاوران قوام آغاز گردید.
ارسال نظر