قوام: ای‌کاش به مسکو نمی‌آمدم
ژنرالیسم استالین
قوام‌السلطنه گزارش مشروحی از مذاکرات خود با مقام‌های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ۱۳۲۴ را به مجلس ارائه کرد که در روزهای گذشته آن را خواندید. در این شماره، علاوه برادامه گزارش وی، آنچه را که حمید سیاح، یکی از همراهان نخست‌وزیر گزارش کرده‌است را نیز می‌خوانید. حمید سیاح، نفر سوم هیات مذاکره‌کننده با شوروی در گزارش خود به نکات تازه‌ای اشاره می‌کند که خواندن آن جذاب است. وی در این گزارش از روزهای دشوار نخست‌وزیر ایران سخن می‌گوید و اینکه او می‌گوید: کاش به مسکو نیامده بودم.

3 - راجع به قوای شوروی در ایران- در باب تخلیه ایران از قوای متفقین باید این نکته را متذکر شوم که مطابق اصل 106 قانون اساسی ایران، توقف و عبور قوای بیگانه در خاک ایران منوط به اجازه مجلس است و قرارداد سه‌گانه هم که توقف قوای متفقین در خاک ایران را در موقع جنگ اجازه داد به تصویب مجلس رسیده و چون طبق ماده 5 این قرارداد قوای مزبور منتها تا دوم مارس 1946 باید خاک ایران را تخلیه نمایند و در اعلامیه تهران که به امضای جناب ژنرالیسیم استالین رسیده و همچنین در نتیجه اعلانات مکرر دیگری که مقامات صلاحیت‌دار شوروی در محافل بین‌المللی [و] در ایران نموده‌اند همیشه وعده داده‌اند که طبق تعهد صریح خود کلیه قوای خود را از خاک ایران ببرند.
ادامه توقف بعد از تاریخ مزبور، برخلاف تعهدات مذکوره و برخلاف اصل ۱۰۶ قانون اساسی ایران است و اینکه اشاره به بعضی از اظهارات در کابینه صمصام‌السلطنه و یادداشت از طرف مشاورالملک نموده‌اند این نکته مسلم است که اظهارات یا یادداشت بعضی از زمامداران ایران در ۲۷ سال پیش که در نتیجه مظالم دولت تزاری روسیه و در حین انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و پیش از انعقاد پیمان دوستی با دولت شوروی اتفاق افتاد، نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای بر این امر باشد که دولت شوروی به این عناوین از انجام تعهدات صریح خود که طبق پیمان سه‌گانه مورخ ژانویه ۱۹۴۲ دایر بر خروج کلیه قوای خویش از خاک ایران نموده است خودداری و یا تعلل نماید».
در این مذاکرات با وجود اشکالات و موانع، ما امید خود را نسبت به تخلیه ایران از دست نمی‌دادیم و هنوز منتظر بودیم قوای شوروی در تاریخ 2 مارس 1946، مطابق 11 اسفندماه 1324، طبق پیمان سه‌گانه، خاک ایران را کاملا تخلیه کنند، ولی با نهایت حیرت و تاثر اعلامیه‌ای از طرف آژانس تاس در روزنامه ایزوستیا انتشار یافت که امر تخلیه تنها قسمتا تحقق پیدا نمود و اخبار ایران هم موید همین اعلامیه بود. در نتیجه، اینجانب بلافاصله شخصا در نزد ژنرالیسیم از این نقض صریح پیمان اعتراض کردم و بعدا اعتراض کتبی نیز به مضمون زیرین فرستاده شد:
«آقای کمیسر ملی
در روزنامه ایزوستیا، شماره 8969/53، تاریخ دوم مارس 1946، اعلامیه‌ای از طرف آژانس تاس انتشار یافته است دائر بر اینکه دولت شوروی تصمیم گرفته است از تاریخ دوم مارس 1946 شروع به تخلیه قوای خود از نواحی خراسان و شاهرود و سمنان بنمایند، ضمنا خاطرنشان نموده است که قوای شوروی در سایر نواحی شمال ایران تا روشن شدن وضعیت باقی خواهد ماند.
با استناد به خبر رسمی مذکور لازم می‌داند مراتب زیرین را به اطلاع شما برساند:
طبق پیمان سه‌گانه منعقد در تهران بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و بریتانیای کبیر در تاریخ 29 ژانویه 1942 تخلیه ایران از طرف قوای متفقین در تاریخ دوم مارس 1946 حتمی و غیرقابل بحث می‌باشد. چنان‌که قوای متفقین در تاریخ مزبور کلیه خاک ایران را تخلیه نموده‌اند بنابراین باقی می‌ماند قسمتی از قوای شوروی در پاره‌ای نواحی شمال ایران که به هیچ‌وجه با پیمان مزبور مطابقت ندارد و برخلاف اظهارات مکرر دولت شوروی دایر به موافقت کامل دولت شوروی با مقررات پیمان مزبور در این باب است. به‌علاوه، تصمیم اخیر دولت شوروی با قانون اساسی ایران و با قراردادهای ایران و شوروی نیز مباینت کامل دارد.
بنا به مراتب مذکوره، ناگزیر است با کمال تاسف به نام دولت ایران نسبت به این تصمیم دولت شوروی اعتراض نمایم و تقاضا کنم دستور اکید صادر فرمایید که قوای شوروی هرچه زودتر کلیه خاک ایران را تخلیه نمایند. خواهشمند است احترامات فائقه اینجانب را نسبت به خود قبول فرمایید.
خاطرات حمید سیاح از مذاکرات مسکو
بهترین و کامل‌ترین گزارشی که از مذاکرات هیات اعزامی به مسکو نوشته شده، خاطرات مرحوم حمید سیاح، نفر سوم هیات است که در هجدهمین سالنامه دنیا منتشر شد. متن این گزارش، تحت عنوان «قوام‌السلطنه در مسکو»، عینا در زیر می‌آید:
برای اینکه بفهمیم چه وقایعی موجبات نخست‌وزیری مرحوم قوام‌السلطنه را در بهمن‌ماه 1324 و مسافرت ایشان را به مسکو ایجاب کرده بود، لازم است قدری اوضاع مملکت را به‌طور اختصار در نظر بگیریم: اول اینکه شوروی تقاضای امتیاز نفت تمام شمال ایران را کرده بود و دولت ایران حاضر نشده بود چنین امتیازی بدهد.
دوم اینکه استالین که با روزولت و چرچیل به تهران آمده بود در موقع شرفیابی حضور اعلیحضرت همایونی وعده همه‌گونه مساعدت و تسلیم چندین هواپیمای نظامی و تانک به ارتش ایران نموده بود که اسباب امیدواری شده بود، ولی بعد به موجب نامه سفارت کبرای شوروی معلوم شد شوروی می‌خواهد نظامیان ایرانی تحت تعلیمات افسران شوروی که در خدمت دولت شوروی خواهند بود نه دولت ایران فنون لازم را برای استفاده از این هواپیماها و تانک‌ها بیاموزند، به عبارت آخر تانک‌ها و هواپیماها در اختیار شوروی باشند و با وجودی که دولت ایران، پیشنهاد نموده بود نظامی‌های ایرانی به شوروی رفته در آنجا تعلیمات یابند و بعد شوروی تانک‌ها و هواپیماها را به آنها تسلیم نماید، ولی شوروی اصرار در قبول پیشنهاد خود داشت. در نتیجه دولت ایران ناچار شده بود از این هدیه صرف‌نظر نماید و سوم اینکه قضیه آذربایجان و خودمختاری آن‌که بیش از هر چیز اسباب تشویش‌شده بود و به دستور کابینه حکیم‌الملک دولت ایران به [سازمان ملل متحد] شکایت کرده بود. اوضاع داخلی ایران و اقدامات حزب توده موجبات استعفای حکیم‌الملک را فراهم و روی کار آمدن قوام‌السلطنه [را موجب] شده بود که بلکه ایشان بتوانند بر این معضلات فایق آیند.
در تاریخ 6 بهمن 1324 بنا به تمایل نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی دست خط نخست‌وزیری از طرف اعلیحضرت همایونی به نام قوام‌السلطنه صادر شده بود، ولی قوام موفق نمی‌شد به واسطه اشکالات زیاد داخلی و به خصوص خارجی فورا کابینه خود را تشکیل بدهد. برای تبریک که خدمتشان رسیدم فرمودند: خیال دارم بعد از تشکیل کابینه سفری به مسکو نمایم و البته شما همراه خواهید بود. اظهار امتنان از این حسن ظن نمودم. آقای قوام‌السلطنه تلگرافی به استالین و نخست‌وزیر انگلستان و وزیر خارجه آمریکا کرده بود که در این موقع باریک که مسوولیت را قبول کرده‌اند، مصمم‌اند تمام مساعی خود را برای همکاری صمیمانه و مودت‌آمیز به کار برند و از جواب‌هایی که رسیده بود به خصوص از جواب استالین رایحه امیدی به مشام می‌وزید. آقای قوام‌السلطنه توانستند در روز 25 بهمن‌ماه کابینه خود را معرفی نمود.
بعد از معرفی کابینه هیاتی را که می‌خواستند با خود به مسکو ببرند تشکیل دادند. هیات مرکب بود از: آقای جواد عامری و مخلص (وزرای سابق)، آقایان دکتر شفق و دری (نمایندگان مجلس شورای ملی)، مرحوم پیرنظر (مدیر کل وزارت امور خارجه)، آقای نیک‌پور (رییس اتاق بازرگانی تهران)، آقای سلمان اسدی، آقای عمیدی نوری (مدیر روزنامه داد)، آقای جهانگیر تفضلی (مدیر روزنامه ایران ما)، آقای قاسم مسعودی (نماینده روزنامه اطلاعات) و آقای رضوی نماینده رادیو تهران. مرحوم قوام‌السلطنه هیات را به(شاه) معرفی نمودند و فردای آن روز که ۲۹ بهمن بود صبح زود ساعت چهار بعد از نصف شب با هواپیمای شوروی که چند روز بود در تهران منتظر بود به بادکوبه پرواز نمودیم که از آنجا به مسکو پرواز کنیم. در تهران در میدان هواپیمایی وزرا و عده کثیری از وکلای مجلس شورای ملی و محترمین و دوستان و اقربای مسافرین برای بدرقه آمده بودند و همه از صمیم قلب و یک زبان دعا می‌کردند که هیات با موفقیت مراجعت نماید. به طوری همه تحت تاثیر قرار گرفته بودیم که قادر به شرح آن نیستم که یک ساعت بعد از پرواز هواپیما (ساعت پنج بعد از نصف شب) قادر به حرف زدن نبودیم و همه را وحشت فراگرفته بود که اگر موفق نشویم چه خواهد شد. تقریبا یک ساعت از پرواز هواپیما گذشته بود که آقای قوام‌السلطنه سکوت را شکسته رو به ما کرده اظهار داشتند اگر موفقیت حاصل نکردیم... چه خواهیم کرد؟ و با چه رو به ایران مراجعت خواهیم نمود؟ در این موقع همه گریان شدیم، [ولی]همه امیدواری به خود می‌دادیم که به خواست خداوند متعال موفقیت حاصل خواهیم نمود، ولی همه چندان امیدوار نبودیم. باری بعد از دو ساعت و چند دقیقه پرواز وارد بادکوبه شدیم. مامورین محل به اتفاق آقای مجدی ژنرال کنسول ایران به استقبال آمده بودند و در هتل برای همه قبلا جا تهیه شده بود، چرا که می‌گفتند دبیر حزب کمونیست آذربایجان شوروی باید مقارن ورود ما در مسکو باشد، لذا مسکو خواهش کرده است آن روز و شب را در بادکوبه توقف نماییم. بعد از آمدن به شهر و استراحت در هتل و صرف چای و صبحانه ما را بردند به تماشای شهر و موزه و مجسمه نظامی گنجوی (چون نظامی در گنجه می‌زیسته شوروی‌ها او را قفقازی و اهل آذربایجان قفقاز می‌دانند). بعد از صرف ناهار به ژنرال کنسولگری ایران برای صرف چای رفتیم و شب هم ما را به تماشای تئاتر بردند که به زبان ترکی بود. فردای آن روز (۳۰ بهمن) با همان هواپیما پرواز نمودیم، بعد از توقف مختصری در استالین گراد ساعت چهار بعدازظهر وارد مسکو شدیم.
در میدان هواپیمایی آقایان مولوتف (وزیر امور خارجه)، دکانوزف (قائم‌مقام وزیر امور خارجه)، میگونف (قائم‌مقام وزیر تجارت خارجه)، قائم‌مقام رییس شورای شهر مسکو و مالاچکف (رییس اداره تشریفات وزارت خارجه) و سیچوف (رییس اداره خاورمیانه وزارت خارجه) و هیات‌های نمایندگی سیاسی خارجی مقیم مسکو حضور داشتند. تیمسار سرلشگر شفایی آتاشه نظامی ایران در شوروی و آقای اعتصامی کاردار سفارت کبرای ایران هم به استقبال آمده بودند. آقای مجید آهی که سفیر کبیر بود در مریضخانه بستری بود.
بعد از انجام معارفه آقای مولوتف مختصر تبریک ورود گفت و آقای قوام‌السلطنه هم مختصر جواب دادند و اظهار امیدواری کردند که با تحصیل نتیجه مطلوبه به ایران مراجعت خواهیم کرد. بعد از گذشتن از مقابل گارد احترام و خداحافظی با مستقبلین [ما را ] به منزلی که برای پذیرایی شخصیت‌های برجسته خارجی تخصیص داده بودند، هدایت کردند. چون عده همراهان زیاد بود برای بعضی قبلا در هتل بزرگ مسکو جا تهیه دیده بودند. بنا به امر آقای قوام‌السلطنه، آقایان جواد عامری و دکتر شفق و پیرنظر و مخلص در همان منزل ماندیم و سایرین در هتل. آن شب را استراحت کرده فردای آن روز به میدان سرخ رفته آقای قوام‌السلطنه تاج گلی که قبلا تهیه شده بود نثار آرامگاه لنین نمودند و بعد به تماشای کاخ کرملین و آثار عتیقه آن و موزه تسلیحات قدیمه که هدایای پادشاهان ایران هم در آن به یادگار مانده است، بردند. همان شب آقای قوام‌السلطنه چنانکه قبلا در تهران قرار شده بود تنها به ملاقات استالین رفته و ماها را بردند به تئاتر بزرگ مسکو (بالشوی تئاتر) به تماشای یک باله.
همراه قوام‌السلطنه حتی مترجم روسی‌دان ایرانی نبود، چون در بین همراهان قوام‌السلطنه چند نفر به زبان روسی تسلط کامل داشتند.
مترجم مذاکرات بین قوام‌السلطنه و استالین یکی از اتباع شوروی بود که به زبان فارسی آشنایی داشت. چون قوام‌السلطنه روسی نمی‌دانست، ولی فرانسه می‌دانست و استالین هم به جز روسی به هیچ زبان زنده دنیا آشنا نبود، مترجم مخصوص در این میان رل بزرگی بازی می‌کرد.
بعد از تماشا که به منزل مراجع نمودیم آقای قوام‌السلطنه را دیدیم که صورت خود را گرفته به حال مغموم تنها مشغول راه‌رفتن است. (قوام‌السلطنه هر وقت عصبانی می‌شد یک طرف صورت او تکان می‌خورد و این بیماری تا آخرین دقایق عمر آن مرحوم را گرفتار ساخته بود). در جواب سوال ما که مذاکرات با استالین چطور گذشت، گفتند: ای کاش نخست‌وزیری را قبول نمی‌کردم و به مسکو نمی‌آمدم، تصمیم دارم از مقام خود استعفا بدهم و با هواپیما به اروپای غربی بروم و شماها هم به تهران مراجعت کنید.
قوام‌السلطنه سپس ادامه داد: چرا که از مذاکرات با استالین چنین فهمیدم که هیچ امیدی به موفقیت نیست. ما به هیچ‌وجه حاضر نیستیم آنچه را شوروی می‌خواهد قبول کنیم. استالین تقاضاهای میسیون ایرانی که در موقع انعقاد عهدنامه صلح بعد از جنگ جهانی اول به پاریس رفته بود حمل بر خصومت ایران نسبت به شوروی دانسته است چون [آن میسیون] تقاضای استرداد شهرهایی که امپراتوری روسیه به موجب عهدنامه گلستان و ترکمانچای از ایران تصرف نموده بود [کرده بود] و من (یعنی قوام‌السلطنه) جواب دادم که روسیه آن وقت معلوم نبود چه شکلی پیدا [می] کرد و در حال اغتشاش بود، ولی حال که روسیه دولت واحدی دارد وضع به کلی تغییر کرده است و ما هم برای ابراز دوستی به شوروی آمده‌ایم. با وجود تمام براهین من، در نتیجه معلوم شد که شوروی قوای خود را نمی‌خواهد از ایران خارج کند و می‌خواهد که ما جمهوری آذربایجان [کذا] ایران را به رسمیت بشناسیم و امتیاز نفت تمام شمال ایران را هم به شوروی بدهیم. من (یعنی قوام‌السلطنه) به هیچ وجه حاضر به خیانت نیستم و هیچ یک از این تقاضاها را قبول نکردم، حال تصمیم به استعفا دارم.
از آقای قوام‌السلطنه تقاضا کردیم در گرفتن تصمیم عجله نفرمایند چون اوضاع وخیم‌تر خواهد شد و خوب است فردا با سایر اعضای هیات هم مشورت بشود، بلکه در مذاکرات بعدی با مولوتف وزیر امور خارجه شوروی راه‌حلی پیدا شود.
من چون سابقه مذاکرات با شوروی را داشتم اظهار کردم که شوروی‌ها بنا به عاداتی که دارند در آغاز مذاکرات آنچه را که می‌خواهند مطالبه می‌نمایند، ولی بعد که دیدند طرف نمی‌تواند تمام تقاضاها را بپذیرد از تقاضاهای اولی خود عدول می‌نمایند. قرار شد فردا صبح سایر اعضای هیات را با تلفن بخواهیم. لازم به شرح نیست بر ما چه گذشت که تمام شب را تا صبح دقیقه‌ای نتوانستیم بخوابیم. صبح سایر اعضای هیات را که در هتل منزل داشتند با تلفن خواستیم که فورا بیایند. همه آمدند آقای قوام‌السلطنه شرح مذاکرات با استالین را بیان کردند و تصمیم خود را که استعفا بدهند و به اروپای غربی بروند در میان گذاشتند.
همه اعضای هیات به استثنای آقای تفضلی رای دادیم آقای قوام‌السلطنه در تصمیم خود عجله نفرمایند، بلکه راه‌حلی پیدا شود. آقای قوام‌السلطنه تلگرافا به توسط آقای سهام‌السلطان بیات که کفیل نخست‌وزیر بود عقیده مرحوم موتمن‌الملک را خواست و جواب رسید عجله نشود بلکه راه‌حلی پیدا شود. همان‌شب، یعنی شب روزی که اعضای هیات را آقای قوام‌السلطنه برای مشورت خواسته بود، آقای مولوتف هیات اعزامی ایران را بالاجتماع برای صرف چای به عمارت مخصوص پذیرایی‌های وزارت خارجه شوروی دعوت کرده بود. پذیرایی خیلی آبرومند بود، بعضی از اعضای دولت شوروی و کوردیپلماتیک تماما و اعضای عالی‌رتبه وزارت امور خارجه با خانم‌هایشان حضور داشتند. آقای اسمیرنوف، سفیر کبیر سابق شوروی در ایران هم حضور داشت. اکثر مدعوین با خانم‌هایشان بودند. بعد از معارفه با همه حضار بعضی از سفرا مشغول مذاکره با آقای قوام‌السلطنه شدند. مولوتف وزیر خارجه حضور داشت. آقای قوام‌السلطنه به جواب «امیدوارم» اکتفا می‌نمود.