ایران می‌خواهد درمیانه و وسط بایستد

وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت انگلستان

مصطفی علم نویسنده کتاب نفت، قدرت و اصول در بخشی از نوشته خود که به دوران تحریم خرید نفت ایران اختصاص دارد به بازی انگلیسی‌ها با آمریکایی‌ها اشاره دارد. از این بخش نوشته چنین برمی‌آید که آمریکایی‌ها از بیم اینکه ایران به چنگ اتحاد جماهیر شوروی (روسیه امروز) نیفتد باید کاری کرد که این سرزمین در مدار غرب باقی بماند. انگلیسی‌ها اعتقاد داشتند مصدق هرگز به غرب یا به شرق وابسته نشده و تمایل دارد در میانه این کشورها بایستد. هندرسن پاسخ داد به موجب دستوراتی که به وی داده شده وی نمی‌تواند هیچگونه تغییر اساسی در متن پیشنهادی را بپذیرد و اضافه کرد ایالات متحده، در عین حال که آرزومند است از امنیت و آزادی ایران محافظت کند، مقید است که به قداست قراردادهای بین‌المللی احترام بگذارد. در اینجا مصدق پرسید آیا ایالات متحده در نظر دارد «قداست» قراردادی را میان یک شرکت نفتی انگلیس و «یک حکومت خائن که مطلقا نماینده مردم ایران نبوده است» مورد احترام قرار دهد؟ اگر این‌طور است، پس دولت ایالات متحده آمریکا منشور ملل متحد و اصول آن را «فریبکارانه و مضحک تلقی می‌کند.»

روز ۱۴ مارس ۱۹۵۳، ایدن، به منظور انجام کوشش تازه‌ای برای جلب پشتیبانی بیشتر آمریکا نسبت به مشکلات سیاسی و اقتصادی بریتانیا، به‌ویژه در ایران و مصر عازم واشنگتن شد، در حالی که ریچارد باتلر وزیر خزانه‌داری را نیز به همراه خود داشت. در مورد نفت ایران، وظیفه ایدن نه‌تنها حصول اطمینان از پشتیبانی آمریکا نسبت به پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی به مصدق بود، بلکه همچنین جلوگیری از این امر به شمار می‌رفت که آلتون جونز رییس کل کمپانی سیتیز سرویس و دوست شخصی آیزنهاور را از اعزام کارشناسان نفتی آمریکایی به آبادان باز دارد، چه اگر این کار انجام می‌گرفت، از نظر مصدق نشانه آشکار پایان یافتن دوران وحدت و یکپارچگی آمریکا و انگلیس در مورد مساله اختلاف بر سر نفت ایران به شمار می‌رفت. جونز با پشتیبانی ترومن در اوت ۱۹۵۲ به آبادان رفته و آمادگی کمپانی خود را برای کمک به ایران در اجرای عملیاتی نفتی این کشور اعلام کرده بود. چرچیل نه‌تنها نتوانست ترومن را متقاعد کند که از تصویب سفر جونز به ایران خودداری نماید، بلکه برای جلوگیری از اعزام کارشناسان نفتی مورد تقاضای ایران توسط وی، به وسیله آیزنهاور نیز، کاری از دستش برنیامد.آیزنهاور به چرچیل در این مورد چنین پاسخ داده بود: «از آنجا که نمی‌خواهد در چشم مردم کشورهای خاورمیانه آدم حقیری به شمار آید، نمی‌تواند پیشنهاد معتدل و معقول ایران را در مورد اعزام کارشناسان نفتی به آن کشور رد نماید.»

نقطه اوج سفر ایدن به واشنگتن ملاقات‌هایی بود که در کاخ سفید با آیزنهاور انجام داد. در نخستین ملاقات که روز ۶ مارس صورت گرفت و در آن گروهی از جمله دالس وزیر خارجه آمریکا و مکینز سفیر انگلیس نیز شرکت داشتند، رییس‌جمهوری از آلتون جونز ستایش کرد و گفت در نظر دارد اگر مصدق پیشنهادهای جدید را رد کرد جونز را با «اختیارات کامل» به ایران بفرستد تا بهترین ترتیبات ممکن را برای برقراری مجدد جریان نفت ایران بدهد. «از این هم بالاتر می‌خواهد از جونز خواهش کند کارشناسان لازم برای تاسیس کارخانه تولید روغن اتومبیل به ایران بفرستد». ایدن تصمیم گرفت به هر ترتیبی هست رییس‌جمهوری آمریکا را از خیالات منصرف کند و اظهار داشت: «اگر این موضوع فاش شود که در بحبوحه این ماجرا، آمریکایی‌ها می‌خواهند کارشناس به ایران بفرستند، ممکن است به آسانی توفانی شدید در مطبوعات بریتانیا علیه این قضیه برپا شود که به‌طور قطع به روابط دو کشور لطمات جدی وارد خواهد ساخت» و اضافه کرد: «حتی نمی‌تواند تصور کند اهمیت تمایل به اجرای چنین نقشه‌ای بیشتر از تمایل به جنبه غیرسازنده آن، یعنی جلوگیری از اعزام کارشناسان باشد.» دالس که همان روز قبلا درباره موضوع با ایدن صحبت کرده بود در این مورد حق را به ایدن داد و گفت: «تصور نمی‌کند موضوع اصولا اهمیت آن را داشته باشد که به خاطرش روابط آمریکا و انگلیس را به خطر بیندازیم.»

نگرانی اصلی رییس‌جمهوری آن بود که اختلاف نفت زمین باروری را برای اجرای طرح‌های شوروی در ایران به وجود آورد. او گفت: «اگر روس‌ها کنترل ایران را به دست گیرند این امر به معنای اعلام بسیج در ایالات متحده خواهد بود.» آیزنهاور آنگاه از دالس و ایدن خواست برای جلوگیری از وقوع رویارویی نظامی با روسیه، به قضیه با یک «برخورد تصوری» روبه‌رو شوند، تا اختلاف نفتی این کشور برطرف شود. به این معنی که ایران را یکی از کشورهایی محسوب دارند که در مدار غرب قرار دارد. عقیده ایدن این بود که بعید به نظر می‌رسد مصدق خود را به غرب یا روسیه بچسباند. او گفت: «ایران مایل است در میانه بایستد؛ این سیاست ایران در دو هزار سال گذشته بوده و من فکر نمی‌کنم اکنون این کشور مصمم باشد سیاست خود را تغییر دهد.»با وجود این آیزنهاور «گسترش تسلط روسیه بر ایران... را یک امکان قابل رویت و مشخص» تلقی می‌کرد و می‌گفت: «این امر یا منجر به از دست رفتن تمامی منابع نفت خاورمیانه خواهد شد یا تهدید درگیری جنگ جهانی دیگری را به همراه خواهد داشت.» ایدن که گویی برایش سقوط ایران به پشت پرده آهنین- در صورتی‌که به توقعات انگلیس گردن نگذارد- اهمیتی ندارد، پاسخ داد: «اگر واقعا ایران تحت تسلط روس‌ها درآید، این امر الزاما به‌معنای از دست رفتن دیگر منابع نفتی خاورمیانه و افتادن این منابع به چنگ روس‌ها نیست»، به‌علاوه «اگر هم روس‌ها بر ایران مسلط شوند» از منابع نفتی ایران چیزی عایدشان نخواهد شد، زیرا راه‌ها و وسایل حمل نفت این کشور را به روسیه در اختیار ندارند. تنها کاری که می‌توانند بکنند آن است که «غرب را از این منابع محروم سازند.»