نفت عراق - عراق،کانون بحران-۶
صدام طمع کار و آمریکاییهای نفتخوار
صدام حسین، دیکتاتور عراق میخواست با اشغال کویت تبدیل به ثروتمندترین قدرت جهان عرب شود و میخواست نفت کویت را با همین هدف جزئی از عراق کند و به کویت حمله کرد. اما در سوی دیگر شرکتهای نفتی آمریکاییها بودند که به گمان نویسنده این نوشته نفت خوار بودند. این دو عنصر در نبرد با یکدیگر قرار گرفته و جنگ اول آمریکا و عراق را در ۱۹۹۰ شروع کردند. تازه پس از شکست مطلق ارتش عراق و پس از اعلان یکطرفه آتشبس از سوی آمریکا، شورای امنیت اجازه یافت درباره تشریفات آتشبس به مذاکره بنشیند. آنطور که روزنامه «لهمون» چاپ پاریس گلایه کرده بود «تنزل مقام یافته در حد دیوان محضرداران.» آمریکا در جنگ برتری تکنیک ۷۹ سرباز از دست داد، باقی ۱۲۱ سرباز کشته متفقین، بیشتر کسانی بودند که هدف اصابت گلولههای خودی واقع شده بودند.
هنوز کاملا روی نقش رسانههای خبری در جنگ خلیج کار نشده است. این مساله باید کانون گفت و شنود اصولی رسانههای خبری باشد که رسانههای گروهی اساسا چرا خود را شریک جرم میکنند و سانسور را میپذیرند، یعنی از آزادی مطبوعات که بیش از یک سده در راه به دست آوردنش جنگیدهاند، چشم میپوشند.
به هر حال مردم جهان شاهد «شسته رفتهترین» جنگی بودند که تا آن روز وجود داشت. به وسیله سانسور مطلقی که رسانههای خبری جهان بیاعتراض پذیرفتند و به وسیله رجحان دادن عمومی به تلویزیون جهان فراگیر سیانان (CNN)، ماهرانه تصویری از ارتش آمریکا ارائه دادند که به یک بازی کامپیوتری شبیه بود و به وسیله دوربینهای فیلمبرداری مستقر بر عرصه هواپیماهای بمبافکن تعبیه شده بود که به نوبه خود هر ذره ناچیزی را به عنوان موفقیت عملیات خود نمایش دادند؛ اما زجر مردم غیرنظامی را که در پس آن بود، پنهان داشتند.
درست به دلیل سانسور خبری تام و تمام و به خاطر آمادگی پذیرش آن، هرگونه جزئیاتی که بعد از آن آشکار میشود مستحق توجهی مضاعف است.
جنگ خلیجفارس در خلال مراحل شدتیابیاش تقریبا بدون ابراز مخالفت به منزله جنگی در راه رهایی کویت مورد قبول واقع شد. با این حال در آمریکا و اروپا به ویژه در آلمان حرکتهای مخالفی نضج گرفت، اما نتوانست مخالفت فعالی را چونان مخالفت با جنگ ویتنام به نمایش بگذارد. البته برای این کار زمان برانگیختن اذهان و حساسیت بخشیدن به موضوع نیز بسیار کوتاه بود. برای متفقین تحت رهبری آمریکاییها روشن بود که جنگ نه تنها در میدان کارزار، بلکه در رسانههای گروهی هم انجام میگیرد و تکلیفش روشن میشود. هنوز تصاویر کودکان ویتنامی که مورد اصابت بمبهای آتشزای ناپالم قرار گرفته بودند، یا رییس پلیس سایگون که شخصا هفتتیرش را روی سر آدمی نیمهبرهنه و بیدفاع گذاشته بود و با خونسردی ماشه را میچکاند، قلب را آزرده میکرد. در جنگ خلیج اما، رسانههای خبری بی آنکه جویای ابعاد حقیقی جنگ شوند یا حتی مخالفتی با این تقلب برنامهریزی شده نشان دهند، همبازی شده بودند. در آن هنگام زنگهای خطر میتوانستند به مراتب زودتر به صدا درآیند. در این رابطه افشاگریهای بعدی درباره روشهای تبلیغات به مراتب شرمآورترند؛ اما از این نمایشنامه ساده دیو و پری پرده برمیدارند: در آنجا صدام حسین دیوخو و در اینجا ناجیان قهرمان کویت بدون هیچ عیب و ایرادی.
اودو اولفکوته، سردبیر روزنامه «فرانکفورتر آلگه مانین تسایتونگ» در کتاب پرفروش خود «موضوع سربسته BND» ضعفهای سازمانهای امنیتی را فاش میکند و تدارک چینیهای جنگ را به شرح زیر از نو ترسیم مینماید: آمریکاییها که سالهای متمادی تامینکنندگان ساعی سلاح برای صدام حسین بودند، پس از آنکه دیدند صدام دیگر مانند گذشته در جنگ با ایران کارآمد نیست، بلکه منافع آمریکاییها در خلیجفارس را مورد تهدید قرار میدهد، تغییر عقیده دادند: «آنگاه دولت آمریکا و پنتاگون طی یک روز صدام حسین را پس از تجاوزش جفت بیمثال شیطان صفت هیتلر در خاور نزدیک معرفی کردند.» اولفکوته مدعی است «نه عراق، بلکه کویت بود که در این زمان مشکل انعکاس تصویر داشت. برای رفع این مشکل چند روز پس از حمله عراق به کویت، در ۲ اوت ۱۹۹۰ سازمانهای امنیتی آمریکا و کویت، در میان سایر شایعهها این شایعه را علم کردند که عراقیها به هنگام ورودشان به بیمارستانهای کویت نوزادان معصوم را از محفظههای مراقبتهای پزشکی بیرون کشیدهاند و با تحقیر به زمین انداختهاند. در عکسهای تاری که ظاهرا با وجود خطر مرگ از کویت به بیرون قاچاق شده و در واقع تصاویر عروسکهایی بیش نبودند، بدنهای کوچک نقش بر زمین دیده میشد. در سراسر دنیا واقعا نشریهای وجود نداشت که این داستان را در سرصفحهاش به چاپ نرسانده باشد. تازه سه سال بعد از جنگ کویت معلوم شد که دفتر تبلیغاتی انگلیسی هیل و نولتون ۸/۱۰ میلیون دلار برای این کار زیبا دریافت کرده است. سازمان سیا در این باره کمک کرد تا داستانهایی از خود درآورند و عراقیها را وحشی ترسیم کنند و جهان غرب را از نظرروانی با جنگ علیه عراق موافق نمایند.»
البته حقیقت واقعا در بینابین قرار دارد. دو ذینفع در جنگ خلیجفارس رودرروی هم قرار گرفته بودند: در یک سو صدام حسین که برایش دست یافتن به رهبری جهان عرب و تبدیل شدن به ثروتمندترین قدرت جهان مطرح بود و تلاش میکرد از طریق ورود به خاک کویت به این هدف نزدیکتر شود. در سوی دیگر کشورهای صنعتی وابسته به نفت تحت رهبری آمریکا که بر سر حق فرمانروایی درازمدت در منطقه خلیج فارس و به همراه آن دستیابی آزاد و ارزان قیمت به مواد خام جنگ میکنند.
ارسال نظر