زندگی و زمانه رابرت مالتوس-1

پیش‌بینی‌های مالتوس درباره گرسنگی محقق شد؟

پس از گذشت ۱۷۶ سال از مرگ رابرت مالتوس که در لباس کشیشی به مسائل اقتصاد و رشد جمعیت علاقه‌مند شد و نظریه بدبینانه‌اش را مطرح کرد، هر گاه درباره رشد جمعیت و رشد مواد غذایی و عدم‌تعادل این دو پدیده بحث می‌شود، مالتوس به یاد می‌آید. این اندیشمند که با دیوید هیوم، آدام اسمیت و ریکاردو هم‌دوره و دوست بود، به خاطر نظریه جمعیت خود تا ابد مشهور می‌ماند.روستو، نویسنده کتاب نظریه‌پردازان رشد اقتصادی، پس از شرح دیدگاه و زمانه هیوم و اسمیت، نگاهی به مهم‌ترین دوره زندگی او پرداخته است که می‌خوانید:

پیوندهای دوستانه نزدیک بین هیوم و اسمیت، مالتوس و ریکاردو از نمونه‌های آخرین به جای مانده درباره اقتصاددانان حرفه‌ای است. هیوم و اسمیت برای اولین بار در سال ۱۷۳۹ با یکدیگر ملاقات کردند، ولیکن دوستی آنها برمی‌گردد به سال‌های اولیه دهه ۱۷۵۰ و تا سال ۱۷۷۶ یعنی سال مرگ هیوم ادامه داشت. این دو با یکدیگر نامه مبادله می‌کردند، وظیفه‌ای که اسمیت به خوبی به آن پایبند بود. کارهای منتشر شده این دو اقتصاددان نشان می‌دهند که آنها همیشه با نظرات و عقاید یکدیگر موافق نبودند، به استثنای نامه کاملا دوستانه و موافق هیوم در تاریخ اول آوریل سال ۱۷۷۶ که وی در این نامه رضایت و خشنودی خود را از چاپ و انتشار کتاب ثروت ملل ابراز می‌کند، هر چند که وی عدم‌موافقت خود را با نظرات اسمیت در مورد نظریه اجاره (انتقادهای هیوم در این باب محدود است) وی اعلام می‌دارد، به هر حال هیچ مجموعه مشخصی در مورد مکاتبات این دو درباره مسائل اقتصادی وجود ندارد. در مورد دوستی بسیار نزدیک مالتوس و ریکاردو مسائل تا اندازه‌ای متفاوت است. در حدود نود و دو نامه از ریکاردو به مالتوس و هفتاد و پنج نامه از مالتوس به ریکاردو در دست است. تاریخ نگارش این نامه‌ها برمی‌گردد به سال‌های ۱۸۲۳-۱۸۱۱، به عبارت دیگر اولین نامه بعد از ملاقات این دو (در تاریخ ژوئن ۱۸۱۱) مبادله شد و تا زمان مرگ ریکاردو ادامه داشت.

مکاتبات بین این دو حدودا ۳۰ درصد کل مکاتبات ریکاردو در مورد مسائل اقتصادی و سیاسی را که در دست است، شامل می‌شود. در واقع کتاب اصول اقتصاد سیاسی که در سال ۱۸۲۰ منتشر شد تا حد زیادی، پاسخی است به کتاب اصول اقتصاد سیاسی و مالیات ریکاردو که در سال ۱۸۱۷ منتشر شده بود. به هر حال در طی کتاب ریکاردو نیز می‌توان غالبا یادداشت‌ها و حواشی در انتقاد به مالتوس را مشاهده کرد.

هرچند هیوم و اسمیت معاصر یکدیگر بودند و قبل از ریکاردو و مالتوس زندگی می‌کردند، ولیکن کمک‌های زیادی به تکامل افکار اقتصادی نمودند، این دو توانستند بدنه مستحکم و کاملا به هم پیوسته‌ای از نظریات و مسائل اقتصادی را ارائه کنند، به طوری که می‌توان از آنها به عنوان چهره‌های کلیدی اولین نسل اقتصاددانان مدرن یاد کرد. ممکن است گفته شود که هیوم نظراتش بدیع و متعلق به خودش بود، ولیکن ادعای اسمیت در همین زمینه (اینکه نظراتش بدیع و منحصرا متعلق به خودش است) چندان نادرست نمی‌باشد، به‌ویژه با توجه به کتاب ثروت ملل وی که نه تنها نفوذ غیرقابل انکار و گسترده‌ای در میان معاصران او داشت، بلکه به دلیل نظم و جامعیت آن. یقینا، مالتوس و ریکاردو عمده‌ترین چهره‌های نسل دوم اقتصاددانان مدرن هستند. از آنها به عنوان بخشی از سنت نیازی نیست که مجددا فروض فلسفی و روانشناختی را که هیوم و اسمیت موضوعات و قضایای اقتصادی خود را بر پایه آنها بنا کرده بودند، آزمون کرد. در کتاب اصول اقتصاد سیاسی و مالیات ریکاردو با ابراز احترام و ستایش نسبت به اسمیت و دیگر پیشگامان، ابراز می‌دارد که آنها به درستی «اصول اجاره» و به‌طور کلی‌تر قوانین تعیین‌کننده توزیع را تعریف نکردند، در نهایت وی تلاش می‌کند که نظریه کامل‌تر و دقیق‌تری که پیش‌فرض‌های اصلی آن درباره موقعیت انسان در جامعه که وی به آن اعتبار ویژه‌ای می‌دهد، ارائه کند.

به هر حال، مالتوس با تمام ویژگی‌های خاص او مورد جالبی برای مطالعه است. کار او در مورد جمعیت و نمونه‌هایی که وی در زمینه مساله فقر که عمیقا او را به ارزیابی نیازهای حیاتی و اولیه بشر واداشته بود، ارائه می‌دهد، جالب توجه است. بالاخره تجزیه و تحلیل‌های عملی و تجربی‌تری که وی از دینامیسم رشد جمعیت ارائه می‌دهد، وی را وامی‌دارد که به مطالعه و تفحص منظم درباره متغیرهای غیراقتصادی بپردازد. به هر حال در نتیجه وجود جنگ، فشارهای شدید جمعیت در افزایش عرضه مواد غذایی بعد از سال ۱۸۱۲ تا حدی تخفیف یافت و به دنبال آن مالتوس بر طیف وسیعی از مسائل تمرکز پیدا کرد. کتاب اقتصاد سیاسی (سال ۱۸۲۰) او با بحثی درباره ماهیت و محدودیت‌های شیوه‌های علمی در بالا بردن ظرفیت تولید طبیعت آغاز می‌شود. مالتوس نیز همانند ریکاردو بعد از ادای احترام نسبت به اسمیت، نشان می‌دهد که برخی از قضایای اسمیت نیاز به اصلاح و پالایش دارد و زمانی که وی به بررسی کتاب دوم: درباره پیشرفت ثروت اسمیت می‌پردازد، در دو صفحه به طور خلاصه اهمیت عوامل نهادی، اخلاقی و مذهبی را مورد تایید قرار می‌دهد و سپس در ادامه بر روی متغیرهایی کار می‌کند که «مستقیما در حیطه اقتصاد سیاسی» قرار دارند. در واقع، وی اولین استاد اقتصاد سیاسی در دانشکده کمپانی هند شرقی در هیلی بوری بود. با نگرشی در کارهای مالتوس و ریکاردو برداشتی ظریف‌تر و دقیق‌تر از چارچوب فکری هیوم و اسمیت را در قالبی روشنفکرانه‌تر که با دقت افکار اقتصاددانان عمده معاصرشان را بررسی می‌کند، مشاهده می‌کنیم.

می‌دانیم حتی با جزئیات کامل، مالتوس و ریکاردو به طور قابل‌ملاحظه‌ای در برخی مقولات نظری و تجربی با یکدیگر اختلاف‌نظر دارند.