پارتی‌بازی در زمان شاه-1

نمایی از شهر تهران

کسب و کار شهروندان ایرانی از دیرباز تا امروز با سیاست در هم تنیده شده است و این را امروز نیز می‌بینیم. روش‌های اقتصادی کلان که در دولت‌ها تنظیم می‌شود و شغل و معیشت مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد، عمدتا ناشی از اولویت‌های سیاسی شده و به همین دلیل، تاریخ اقتصادی ایران را نمی‌توان از تاریخ سیاست جدا کرد. این مساله را از طرف دیگر نیز می‌توان دید به این معنی که سیاست نیز تابعی از متغیرهای اقتصادی در ایران است. سیاستمداران ایرانی در سده حاضر بیش از هر چیز به نفت و درآمدهای آن وابسته شده‌اند. جیمز آلن‌بیل، از پژوهشگران سرشناسی است که چند کار تحقیقاتی درباره ایران، خاورمیانه، امور خارجی و سیاست انجام داده است. جیمز بیل به مدت ۱۸ سال در دانشگاه تگزاس - آستین تدریس کرده است. او در زمان وقوع انقلاب اسلامی در ایران حاضر بود و از نزدیک شاهد این رویداد بود. وی کتاب «عقاب و شیر» را با این هدف که مناسبات ایران و آمریکا را تشریح کند نوشت. وی کتاب «سیاست در ایران» را نیز با هدف کالبد شکافی گروه‌ها، طبقات و نوسازی نوشته است که بخشی از آن را با عنوان فن‌ سالاران، سیاست نارضایتی از روش کار را در چند شماره می‌خوانید:

خود بیگانگی گروه‌های دارای بالاترین تحصیلات بیشترین حساسیت در طبقه متوسط سنتی درزمان شاه بود. بیشتر این موارد رنگ و رویی ایدئولوژیک و سیاسی به خود گرفته بود. همچنین نشان دادیم که بخشی از این مخالفت حاصل بی‌میلی نسبت به رویه‌ها و روش‌هایی است که با موجودیت این نظام شبکه‌ای عجین شده است. اعضای روشنفکران می‌کوشند به گونه‌ای عقلانی، کارآمد و خلاقانه به دنبال کار و پیشه خود بروند. اینها گروه‌هایی هستند که در زمینه‌های نحوه عمل ناراضی و ناکام شده‌اند؛ اما طرفدار تغییرات بنیادین در نظام سیاسی ملی نیستند. مدیران، دیوان‌سالاران رده‌ متوسط و صاحبان حرفه‌هایی مانند پزشکان و مهندسان گروه‌های مسلط در این چارچوب هستند. اینها فن‌سالارانی هستند که می‌کوشند به انجام وظیفه خود بپردازند و عقلانیت را در محیط کاری خود حکمفرما سازند. آنها در مقابل روابط قدرت سنتی‌ قرار گرفتند و از خود بیگانگی آنها عمدتا در گزارش‌ها و برنامه‌های فنی مستند شده است. آنها دریافته‌اند که استعداد و کار آنها بسیار تحت تاثیر نوع مدیریت، تشریفات دست و پاگیر، خویشاوندپروری و تبعیضی که آنها را احاطه کرده است، قرار دارد. مطالب بسیاری درباره این روابط نوشته شده است؛ اما کمتر تحلیلی آنها را با طبقاتی که با آنها در ارتباطند یا با فرآیندهای تغییری که در چالش با آنها هستند، مرتبط ساخته است.

رویه مورد چالش

بدین‌وسیله اعلام می‌شود که با وجود تعداد زیادی از عوامل نفوذ، کسانی که به دنبال نفوذ می‌گردند دیگر جایگاهی ندارند... پارتی‌بازی دیگر شغلی برای آنها نمی‌آورد. تبلیغات، شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، روزنامه اطلاعات، ۲۴ فروردین ۱۳۴۶

زبان فارسی از حیث داشتن عبارت‌ها و اصطلاحاتی برای بیان نحوه عمل این شبکه شخصی قدیمی غنی است. اصطلاحاتی مانند پارتی، پارتی‌بازی، دسته‌بندی، باندبازی، کاغذبازی، رشوه، حق و حساب، آوردن توصیه، نان قرض دادن و زدوبند به سطوح و ابزار بند و بست کردن و زدوبند به منظور بهبود بخشیدن به موقعیت خود در این نظام اشاره دارند. اینها اصطلاحات روزمره‌ای هستند که نحوه دستیابی به اهداف و انجام کارها را بیان می‌کنند. این اصطلاحات را به درستی نمی‌توان به انگلیسی ترجمه کرد؛ زیرا نزدیک‌ترین معادل‌های آنها در بردارنده دلالت‌هایی تحقیرآمیز هستند که در کاربرد فارسی آن همیشه وجود ندارد. برای درک ارتباط‌های نزدیک این اصطلاحات، مناسب است به تفصیل، تعدادی از این اصطلاحات را تبیین کنیم. تفسیرهای زیر برگرفته از گفت‌وگوهایی طولانی درباره تاریخ و معنای این اصطلاحات با ایرانیانی از تمامی گروه‌ها است. آوردن توصیه به معنای به کار گرفتن نفوذ برای بهره‌برداری است و دلالت بر استفاده از پیوندهایی برای دستیابی به اهدافی خاص دارد. نان قرض دادن دلالت بر معامله‌ای دارد که در آن منافعی رد و بدل می‌شود. این فرآیند به صورت همکاری و انجام کاری و دست همدیگر را گرفتن است. زد و بند در معنای عمیق و اصلی خود به عمل انعطاف‌پذیرتر کردن کسی یا چیزی با کوبیدن پیاپی بر آن اشاره دارد. هر قدر که آن چیز ارتجاعی‌تر و انعطاف‌پذیرتر باشد، باید آن را بیشتر پیچ و تاب داد و به بند کشید. کسانی که در زد و بند مشارکت می‌جویند افرادی هستند که این نوع دستکاری را به کار می‌برند. آنها «اهل زد و بند» هستند. در این پژوهش معادل اصطلاح بند و بست چیان محسوب می‌شود.شایع‌ترین اصطلاح پارتی است که به معنای داشتن پیوندها، در دست داشتن سررشته‌ها، یا داشتن «نفوذ» است. پارتی نماد نظام سنتی و بهترین اصطلاح برای توصیف پویایی‌های آن است. کارمندان وزارت امور خارجه به طور سنتی اعضای تعدادی از خانواده‌های برگزیده بوده‌اند. سازمان‌های دیگری مانند شهرداری، وزارت دارایی و سازمان گمرک نیز در ایران به عنوان مراکزی دارای بیشترین شهرت از حیث تبعیض و پارتی‌بازی شناخته می‌شوند. در کتاب حاجی‌آقا نوشته صادق هدایت (۱۹۴۵)، حاجی به کوچک‌ترین فرزندش درباره نحوه کسب موفقیت در ایران نصیحت می‌کند:

توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده؛ اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی! سواد زیادی لازم نیست، آدم را دیوانه می‌کنه و از زندگی عقب می‌اندازه! فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن! چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافی است، تا بتوانی حساب پول را نگه‌داری و کلاه سرت نره، فهمیدی؟ حساب مهمه! باید کاسبی یاد بگیری، با مردم طرف بشی، از من می‌شنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می‌توانی عرض اندام بکن، حق خودت را بگیر! از فحش و تحقیر و رده نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه، هر وقت از این در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخند وارد بشو، فهمیدی؟ پررو، وقیح و بی‌سواد؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد، تا کار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز باید خورد! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی!.... کتاب و درس و اینها دو پول نمی‌ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی! اگر غفلت کردی تو را می‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجی، چند کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه!این نوع تعامل شخصی گسترش یافته و روابط سازمانی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. سازمان‌ها تنها تا بدانجا با یکدیگر همکاری می‌کنند که روابط شخصی نزدیکی میان پرسنل آن واحدهای خاص وجود داشته باشد. بدین ترتیب، تصویری که ارائه می‌شود تصویری از رقابت و منازعه شدید میان دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، وزارتخانه‌ها، سازمان‌های جوانان، سازمان‌های نظامی- امنیتی و باشگاه‌ها و انجمن‌های حرفه‌ای است. به‌عنوان مثال منازعه به ویژه شدیدی در سازمان‌های زیر وجود دارد: دانشگاه ملی- دانشگاه تهران، وزارت کشور- شهرداری تهران، سازمان امنیت (ساواک)- سازمان نظامی اطلاعاتی (رکن دو)، بیمارستان نمازی- بیمارستان سعدی. در پژوهشی از سوی سازمان برنامه در سال ۱۹۶۶-۱۳۴۲ درباره توسعه استان گیلان نشان می‌دهد که تنها در آن استان سیزده سازمان دولتی بر سر طرح‌های توسعه در سطح محلی با یکدیگر رقابت داشتند.این نظام سنتی را گروه‌های جدید از فن‌سالاران که پیوسته ظهور می‌یابند، مورد چالش قرار می‌دهند. این مردان جوان با پیشینیان خود بسیار تفاوت دارند؛ زیرا به دستاوردهای خود علاقه‌مندند. با فرآیندهای صنعتی شدن و اصلاحاتی که در جریان است، دستاوردها و رقابت‌های شغلی اهمیتی بیش از پیش یافته‌اند. در نتیجه، فن‌سالاران توانسته‌اند جای پایی در این نظام پیدا کنند و تاثیر آنها در حوزه‌هایی خاص بسیار مشهود بوده است. آنها در سازمان‌های زیر بیشترین پیشرفت را داشته‌اند: بانک مرکزی، مسوولین سد سفیدرود، مسوولین آب و برق خوزستان، شرکت ملی نفت ایران، سازمان برنامه. اما مبارزه علیه تبعیض، نفع شخصی، شخص‌گرایی، و پارتی‌بازی به تازگی آغاز شده است و حتی در این سازمان‌ها نیز موفقیت محدود بوده است. در موارد شرکت ملی نفت ایران، آب و برق خوزستان و سازمان برنامه، الگوهای قدیمی بارها کوشیده‌اند جایگاه خود را از نو مستحکم سازند و در نتیجه فن سالاران اغلب دلسرد و بدبین شده‌اند.

عمران خوزستان و پارتی‌بازی

شرکت ملی نفت ایران از حیث اهمیت داشتن توانایی و استعداد در انتصاب و ارتقای یکی از استثنایی‌ترین سازمان‌ها در ایران است. البته در ورای این امر پنجاه سال آموزش خارجی نهفته و در نتیجه، الگوهای معینی طی این دوران شکل گرفته است. اما از زمان مصدق، یعنی هنگامی که نفت ایران ملی شد تا به امروز، شرکت ملی نفت ایران حرکتی آهسته و هرچه عمیق‌تر به سمت شبکه تبعیض و پارتی‌بازی داشته است. مصدق به مردانی نیاز داشت که بتواند بدان‌ها تکیه کند و در نتیجه بسیاری از باتجربه‌ترین و ماهرترین متخصصان نفتی ایران موقعیت خود را از دست دادند. با سقوط مصدق، این جریان ادامه یافت و سه رییس شرکت ملی نفت ایران (بیات، انتظام و اقبال) افرادی بودند که پیوندهای نزدیک و در هم تنیده‌ای با نخبگان سیاسی مرکز داشته‌اند. آنها دوستان خود را به شرکت آوردند و بدین ترتیب نظام شبکه‌ای قدیمی پیوسته خود را تقویت کردند البته این الگو دسته‌هایی را به بار می‌آورد و در شرکت ملی نفت ایران تعدادی از این پدیده وجود دارد. مهم‌ترین و فراگیرترین آنها دسته‌ای است که حول محور دکتررضا فلاح، مدیر امور فنی و بین‌المللی شکل گرفته است. فلاح از متخصصان نفتی لایق قدردانی و تواناست و طی سال‌های حضور خود در شرکت ملی نفت ایران دسته‌ای را متشکل از حدود دویست نفر از افراد متعهد به خود (حتی تعهدی بیش از آنچه به شغلشان دارند) به وجود آورده است. این افراد در محافل شرکت نفت به «مردان فلاح» شهرت دارند. در عین حال بالاترین رده‌های شرکت نفت در اختیار اعضای طبقه بالای ایران است. در کنار منوچهر اقبال، رییس شرکت، افراد بسیار دیگر مانند منوچهر فرمانفرماییان، فتح‌الله نفیسی، آقاخان بختیار، عباس اقبال و خسرو هدایت نیز حضور دارند که از نخبگان طبقه بالا هستند.

به‌رغم این هجوم‌های شخص‌گرایی و سیاست، شرکت نفت همچنان سازمانی است که در آن استعداد و شایستگی از اهمیت بالایی برخوردار است. جوان فن سالار یا مهندس نفت لایق و دارای ویژگی‌های خاص که فاقد پارتی است و از ارتباط‌های اندکی برخوردار است در اینجا بهتر از هر سازمان دیگری در ایران امکان موفقیت می‌یابد. حوزه نفت از حوزه‌های بسیار فنی است. هر شغل ویژگی‌های خاصی دارد و نوع خاصی از آموزش و تجربه برای آن لازم است. بدین ترتیب، حتی فرمانفرماییان‌ها و نفیسی‌ها باید مهارت و توانایی خاص داشته باشند (به‌عنوان مثال، این دو نفر از مهندسان قابل در شرکت هستند). افرادی که براساس مسائل شخصی یا سیاسی انتخاب شده‌اند، گهگاه متوجه شده‌اند که این کار دشوار است و در نتیجه نخبگان طبقه بالا دریافته‌اند که برای یافتن کار بهتر است به سمت دولت بروند. شرکت نفت جای جالبی برای مشاهده تعامل و مبارزه میان پارتی‌بازی و نیاز به استخدام و ارتقای بهترین استعدادهای قابل دسترس برای پیشبرد این صنعت پیشرفته و فنی است.

دو سازمان دیگری که در میان عدم عقلانیت و عدم کارآمدی بالا سابقه نیرومندی در عقلانیت و کارآمدی دارند آب و برق خوزستان و سازمان برنامه هستند. هر دوی این سازمان‌ها با کمک مستقیم و مشورت و راهنمایی آمریکایی‌ها به وجود آمدند و هر دو به مراکزی برای گرد آمدن مدیران فن‌سالار ماهر و توانمند تبدیل شدند. اما طی سال‌ها با تلاش سیاستمداران برای اتخاذ تصمیماتی برای کاهش کارآمدی و موقعیت فن‌سالاران، این سازمان‌ها به تدریج به درون شبکه سیاسی کشیده شده‌اند. نمونه بارز این وضعیت هنگامی اتفاق افتاد که برنامه‌ریز و فن‌سالار برجسته، ابوالحسن ابتهاج، به دلیل مخالفت با ایجاد یک کارخانه پتروشیمی در نزدیکی شیراز از سازمان برنامه منفصل شد. ابتهاج با اتخاذ این موضع خود را در مقابل بالاترین رده سیاستمداران و یک شبکه شغلی شخصی متشکل از بالاترین رده نخبگان سیاسی ایران قرار داد. سقوط ابتهاج نماد موقعیت پرمخاطره تمامی نیروهای دستاوردگراست.

کانون کارآمدی در آبادان

با سقوط دولت مصدق و امضای قرارداد نفتی سال ۱۹۵۴/۱۳۳۳، چندصد خارجی برای کمک به اینکه پالایشگاه آبادان روی پای خود بایستد به ایران بازگشته‌اند. اگرچه شرکت نفت همواره تحت نظارت خارجیان کارکرده است، ملاحظات سیاسی محلی بر این پالایشگاه حاکم بوده و این باعث شده است که متخصصان نفتی بین‌المللی این پالایشگاه را «غیرواقع‌گرایانه‌ترین پالایشگاه در جهان» نامگذاری کنند. یکی از دلایل ایجاد آن این بود که برای استان خوزستان اشتغال و امکان معیشت به بار آورد و در سال ۱۹۴۹/۱۳۲۸ پالایشگاه آبادان ۴۶۰۰۰ نفر را به استخدام در آورد. دیگر پالایشگاه‌های دارای ساخت و پیچیدگی مشابه چهار تا پنج هزار نفر را در استخدام خود دارند. حتی در سال ۱۹۶۶/۱۳۴۵ هزینه تولید یک بشکه نفت در آبادان ۶۰ سنت بود، حال آنکه در دیگر کارخانه‌های قبل از جنگ این تولید با ۴۰ سنت امکان‌پذیر بود.

کارخانه‌های پس از جنگ یک بشکه نفت را با هزینه‌ ۲۸ سنت فرآوری می‌کردند و کارخانه‌های جدید این بار را با ۱۵ سنت انجام می‌دهند.

اما کنسرسیوم نفت در دوره پس از ملی شدن حمله شدیدی را به این نارکارآمدی و هزینه آغاز کرد. در سال ۱۹۶۷/۱۳۴۶، تعداد کارکنان پالایشگاه به ۱۷۰۰۰ نفر رسید و مهم‌تر از همه آنکه، تعداد پرسنل خارجی‌ نیز تنها به هشتاد نفر رسید. در حال حاضر ایرانیانی در آبادان هستند که از جمله بهترین مسوولان، مدیران و تجار جهان محسوب می‌شوند. یکی از مقامات رده بالای کنسرسیوم ابراز داشته است که «این پالایشگاه به چند صد ایرانی معنای کسب و کار را آموخته است». مدیر عامل پالایشگاه برای اولین بار یک ایرانی است واو یکی از تواناترین و کارآمدترین ایرانیانی است که ایران تاکنون به خود دیده است. پانزده ایرانی دارای سمت‌های ارشد در پالایشگاه دارای متوسط چهل‌وپنج سال سن هستند و به طور متوسط دو دهه است که با این شرکت کار می‌کنند. سیزده نفر از آنها دارای مدرک لیسانس، معادل یا بالاتر هستند به همگی به دلیل استعداد و توانایی از احترام برخوردارند. در چند سال اخیر نیاز زیادی به ایرانیانی که به دلیل مهارت و شایستگی پیشرفتی داشته‌اند احساس شده و این امر باعث شده است که افراد زیادی برای استخدام به پالایشگاه و کنسرسیوم هجوم آورند. نیاز به گفتن ندارد که حتی این چند نفر برای برآوردن نیازهای کارخانه‌های گاز، کارخانه‌های فولاد، صنایع آلومینیوم و صنایع چند میلیون دلاری پتروشیمی،‌ که در حال احداث در ایران بودند، کفایت نمی‌کردند. اینها صنایع بودند که می‌بایست به رقابت در عرصه بین‌المللی می‌پرداختند و در این گونه مشاغل جای چندانی برای پارتی بازی و توصیه آوردن وجود ندارد.

دلایل آشکار و معینی برای به وجود آمدن کانون کارآمدی و استعداد در پالایشگاه وجود دارد. نخست اینکه پالایشگاه را متخصصان و مدیران خارجی راه‌اندازی کرد‌ه‌اند و تحت کنترل آنها قرار داشته است. اینها مردانی هستند که اهمیت استعداد، از خود گذشتگی و تجربه را به خوبی می‌دانند و برای وارد ساختن آن در صنعت ایران بسیار تلاش کرده‌اند.مهم‌تر از آن، این واقعیت است که آنها در مقابل مداخله‌ سیاسی نخبگان ایران آسیب‌پذیر نبوده‌اند و در اینجا تفاوت زیادی میان پالایشگاه کنسرسیوم و شرکت ملی نفت ایران وجود دارد. دوم اینکه این حرفه می‌بایست در عرصه رقابت بین‌المللی قد علم کند و این امر جای چندانی برای پارتی‌بازی باقی نمی‌گذارد. تنها تواناترین افراد به کارگمارده می‌شوند، زیرا چنانکه یکی از مردان نفتی انگلیسی گفته است: «کنسرسیوم ۱۵۰ کشتی نفتکش دارد که ماهانه منتظرند از نفت پر شوند و نفت‌ها را در بازار رقابتی بین‌المللی به فروش برسانند. ما نمی‌توانیم برای انجام عملیات شانس خود را به دست چند پسر خوانده نیمه ماهر آریستوکرات بسپاریم». بالاخره اینکه در سال‌های ۱۹۵۶-۱۹۵۵ یک نظام رده‌بندی جدی ارائه شد و این نظام مو به مو به کار رفت. این برنامه بیست نمره‌ای در یک فرهنگ چانه‌زنی و انعطاف اعمال شد و بنابراین تمامی کارکنان ایرانی از آن متنفر بودند.