پهلوی دوم - تصمیمسازان اقتصادی از زبان محمد یگانه-۷
داستان حسنعلی مهران و بانک خصوصی رضایی
عبدالمجید مجیدی، رییس سازمان برنامه و بودجه و حسنعلی مهران دو مقام بلندپایه اقتصادی رژیم گذشته از جمله کسانی هستند که محمد یگانه در نقل خاطراتش از آنها یاد کرده است. وی معتقد است که گویی گونهای برنامهریزی شده بود که هر جا میروم، حتما باید حسنعلی مهران با من بیاید. یگانه در این بخش از خاطراتش به دو موضوع کفش ملی و کارخانههای فولاد اشاره کرده است.
جمشید آموزگار
میتوانم به این اشاره بکنم موقعی که شاه از ایشان خواسته بود که برود فکرهایش را بکند یعنی خوب بالاخره از ایشان خواسته بود برود خودش را آماده بکند برای نخستوزیر شدن و برود مطالعات خودش را بکند و بیاید با برنامهاش، با افرادی که با ایشان همکاری خواهند کرد و غیره. بلافاصله چون به من تلفن کردند، در شمال بودند و من در تهران، من هم به مسافرت میرفتم به خارج که هر چه زودتر بروم به شمال. من هم برنامه خودم را به هم زدم و البته تلفنی هم چیزی به من نگفت ولی من حس کردم که وضع از چه قرار است. در این مذاکراتی که با هم داشتیم، البته ایشان به من گفتند: «شاه از ایشان خواست و ایشان هم مساله را با کسی مطرح نکردند ولی خانمشان میدانند و یکی هم کسی که میداند من هستم. من در جریان هستم به من دارند الساعه میگویند». ایشان تمام فکر و ذکرشان این بود که واقعا چه مسائلی وجود دارد و این مسائل را با چه ترتیباتی و با چه سیاستهایی میشود حل کرد و چه افرادی شایستهترین افراد هستند و آماده هستند که این کارها را انجام بدهند. تمام فکرهایی که در آن موقع داشتند مثل اینکه یک یک معیار در دستشان همه نکات را با آن اصول مهندسی میسنجیدند و معلوم بود که کاملا قطب مخالف هویدا است که دارد مسوولیت نخستوزیری را قبول میکند و خیلی جدی علاقهمند است که مثل نخستوزیری عمل بکند از روی اصول.
عبدالمجید مجیدی
ما همکاریهای زیادی با هم داشتیم ولی قبلا به یک مورد اشاره کردم که نشاندهنده شخصیت ایشان هم بود و این موردی بود که ما مسائلی داشتیم با وزارت اقتصاد و دارایی در مورد تعیین قیمت ارزهای خارجی. در این مورد بود که ایشان در میان بحثهایی که شد با توجه به اصول آمدند در اینجا تایید کردند موقعیت بانک مرکزی را که این به صلاح کشور نیست و در عین حال بلافاصله هم مورد خشم و غضب آقای انصاری قرار گرفتند. بله این موضوع را... قرار گرفتند و این در حالی بود که ایشان قدرت وزیر دارایی را و در عین حال مسائلی که بانک مرکزی داشت در مقابل اینها تمام اینها را میدانست. ولی گویای این بود که دنبال اصول و حفظ منافع مملکتش است.
حسنعلی مهران
آقای حسنعلی مهران به قول خودشان روزی از من خواستند که بعد از این هر جایی که من میخواهم بروم یا مسوولیتی قبول بکنم بهتر است که قبلا با ایشان هم مصلحت بکنم برای اینکه من هر جایی که میروم ایشان دنبال من بناست بیایند. وزارت اقتصاد بودم بعد از آنجا رفتم وزارت کار ایشان آمدند بعد پست مرا در آنجا گرفتند. بعد بانک مرکزی بودم آمدند به بانک مرکزی. سازمان برنامه رفته بودم آمدند سازمان برنامه. رفتم وزارت دارایی آمدند وزارت دارایی. آمدم به IMF International Monetary Fund)d) ایشان به آنجا آمدند. یک همکاری با ایشان داشتیم که جالب است، ممکن است به آن اشاره بکنم قبلا هم متذکر شدم. این مربوط میشد به مسالهای یا گرفتاریای که ما با بانک شهریار داشتیم، مدیریت آن هم با آقای رضایی بود، علی رضایی بود و شاه هم دستور داده بود که بانک مرکزی و وزارت دارایی بنشینند با هم رسیدگی بکنند و ببینند که چه پیشنهاداتی میتوانند بدهند برای حل مسائل این بانک. بعد آقای مهران آمدند به دفتر من در بانک مرکزی، ایشان آن موقع قائممقام وزیر دارایی بودند و در اینجا با هم مذاکراتی که کردیم، ایشان اقتصاددان بودند بنده هم اقتصاددان و تا حدی به مسائل کلی هم وارد بودیم مسائل، یعنی گرفتاریهای این بانک و مسائلی با همکاران دیگر هم که داشتیم مصلحت کرده بودیم این راهحلها را. به راهحلهایی رسیدیم. پیشنهاد ما این بود که فرضا بایستی سهام آقای رضایی محدود بشود، سرمایه بانک بالا برود و مدیریت بانک به یک نفر اهل فن داده بشود و ایشان خودش از ریاست هیاتمدیره بکشند کنار و وامهایی که میگیرند، عوض گرفتن از این بانک به جیب خودشان، بروند از بانکهای دیگر بگیرند.
در اینجا البته مقداری با هم چانه زدیم که فرضا آیا آقای رضایی بیست درصد از سهام را داشته باشد یا سیدرصد از سهام را داشته باشد؟ ایشان نظرشان این بود که بهتر است که مثلا سی درصد داشته باشد. ولی در تمام این موارد ما با هم توافق کردیم صد درصد و بعد این را بردیم پیش شاه، ولی در آن موقع بود که شاه گزارشی که از من شنیدند و من هم بدون اینکه آقای مهران را در این جریان قراردهم، شاه پرسید: «چرا، شما چه طور میتوانید؟ مطابق کدام قوانین مالکیت این شخص را محدود بکنید سهامش را بیاورید پایین به این ترتیب؟» البته در پاسخ اظهار شد که این پیشنهادی است اگر کمک دولت را میخواهند این بانک را نجات بدهند، آن وقت میشود درباره این بحث کرد، ایشان مقروض هستند. این پولهایی که گرفتند مقداریاش این سهام بانک است بنابراین ایشان در حال توقف هستند. این بانک در حال توقف است.
میشد این مسائل را مطرح کرد. در هر حال البته در این موارد تمام مسوولیت را من به عهده گرفتم و سعی کردم که هیچگونه این به اصطلاح «غیظ شاهانه» متوجه آقای مهران نشود و ایشان هم البته حرفی نزدند در این باره.
ارسال نظر