تاریخ صنعت - به سوی دنیایصنعتی - ۷
آمریکا در راه اول شدن
در میان انواع کتابهایی که درباره انقلاب صنعتی انگلستان و اروپا نوشته شده است، کتاب «انقلاب اروپا» نوشته ا. ج. هوبزباوم جای خاصی دارد. این کتاب که همه امور اروپا را از ۱۷۸۹ تا ۱۸۴۸ در برمیگیرد، تحلیل واقعبینانهای از دلایل و زمینههای انقلاب صنعتی و پیامدهای آن را توضیح میدهد. در این بخش از نوشته وی به رشد سریع اقتصاد آمریکا به عنوان یکی از پیامدهای انقلاب صنعتی اشاره میشود.
صنعت چاپ
در میان انواع کتابهایی که درباره انقلاب صنعتی انگلستان و اروپا نوشته شده است، کتاب «انقلاب اروپا» نوشته ا. ج. هوبزباوم جای خاصی دارد. این کتاب که همه امور اروپا را از ۱۷۸۹ تا ۱۸۴۸ در برمیگیرد، تحلیل واقعبینانهای از دلایل و زمینههای انقلاب صنعتی و پیامدهای آن را توضیح میدهد. در این بخش از نوشته وی به رشد سریع اقتصاد آمریکا به عنوان یکی از پیامدهای انقلاب صنعتی اشاره میشود. هر نهاد جمهوری جدید تکاثر، ابتکار عمل و اقدام خصوصی را تشویق میکرد.
جمعیت جدید انبوهی، در شهرهای حاشیه دریا و ایالتهای تازه اشغال شده درونی اسکان گزیده، کالاها و جهاز خانگی و زراعی مشابه میطلبید و بازار آرمانی همگونی فراهم میکرد. پاداشهای اختراع و اقدام، فراوان بود و مخترعان کشتی بخار (۱۳-۱۸۰۷)، میخ تهپهن (۱۸۰۷)، ماشین پیچتراش (۱۸۰۹)، دندان مصنوعی (۱۸۲۲)، سیم عایقبندی شده
(۳۱-۱۸۲۷)، تپانچه (۱۸۳۵)، فکر ماشین تحریر و چرخخیاطی (۶-۱۸۳۴) و ماشین چاپ رتاری (۱۸۴۶) و تعداد زیادی قطعات ماشینآلات کشاورزی، به دنبال آنها بودند. هیچ اقتصادی سریعتر از اقتصاد آمریکا در این دوره توسعه نیافت، حتی با اینکه سرعت واقعا سرسامآور آن تنها بعد از ۱۸۶۰ وقوع مییافت.
فقط یک مانع بزرگ در راه تبدیل ایالاتمتحده آمریکا به قدرت اقتصادی جهانی که عنقریب به آن نائل میآمد قرار داشت و آن منازعه بین شمال صنعتی و زراعی و جنوب نیمه استعماری بود، زیرا در حالی که شمال در مقام یک اقتصاد مستقل، از سرمایه، کار و مهارتهای اروپا - و به خصوص بریتانیا - استفاده میکرد، جنوب (که چیزی از این منابع وارد نمیکرد) یک وابسته نمونه اقتصاد بریتانیا بود. همان موفقیتش در تامین تقریبا تمام پنبهای که کارخانجات پررونق لانکاشایر لازم داشتند ضامن دوام وابستگی آن بود، نظیر آنچه استرالیا عنقریب در مورد توسعه پشم گرفتار آن میگشت و آرژانتین در مورد گوشت. جنوب طرفدار تجارت آزاد بود که آن را قادر میساخت به بریتانیا بفروشد و در عوض کالاهای ارزان بریتانیایی بخرد؛ شمال، تقریبا از همان آغاز (۱۸۱۶)، از صنعتگر وطنی در مقابل هر خارجی - یعنی بریتانیایی - که در آن زمان کالاهایش را زیر قیمت وی میفروخت، قویا حمایت میکرد. شمال و جنوب بر سر اراضی غرب - یکی برای کشتزارهای بردهای و سکنه خودکفای عقبمانده و خانهبهدوش تپهها، دیگری برای ماشینهای درو مکانیکی و کشتارگاههای دستهجمعی - رقابت داشتند و تا عهد راهآهن سراسری قاره جنوب که دلتای میسیسیپی یعنی جایی که غرب میانه از آن به خارج راه مییافت را در اختیار داشت، ورقهای اقتصادی نیرومندی در دستش بود تا جنگ داخلی ۵-۱۸۶۱- که در واقع متحدسازی آمریکا به وسیله و تحت سرمایهداری شمال بود - آینده اقتصاد آمریکا فیصله نیافت.
دیگر غول آینده اقتصادی جهانی، روسیه، هنوز از لحاظ اقتصادی قابلتوجه نبود، هر چند که ناظران پیشبین هماکنون بر این عقیده بودند که منابع، جمعیت و اندازه وسیع آن باید دیر یا زود به خود آیند. معادن و صناعاتی که توسط تزارهای قرن هجدهم ایجاد شده بود و در آنها اربابان یا بازرگانان فئودال به عنوان کارفرما و سرفها به عنوان کارگر، بودند تدریجا در حال انحطاط بود. صنایع نوین - کارهای خانگی و نساجی به مقیاس کم - فقط در دهه ۱۸۶۰ توسعه واقعا قابلتوجهی را آغاز کرد. حتی صدور غله به غرب از کمربند زمین سیاه حاصلخیز اوکراین ترقی ناچیزی حاصل کرد. لهستان روسیه نسبتا پیشرفتهتر بود، ولی مانند بقیه اروپای شرقی، از اسکاندیناوی در شمال تا شبهجزیره بالکان در جنوب، عصر تحول عظیم اقتصادی هنوز فرا نرسیده بود. همچنین بود در جنوب ایتالیا و اسپانیا، به جز قطعات کوچک کاتالونیه و روستاهای با شک و حتی در شمال ایتالیا که تحولات اقتصادی بسیار عظیمتر بود، باز هم تحول در کشاورزی (که پیوسته، در این منطقه، زیرآب بزرگی برای سرمایهگذاریهای کلان و اقدام تجاری بوده است) و تجارت و کشتیرانی بسیار آشکارتر از تحول در صنایع بوده، ولی رشد اینها در سراسر جنوب اروپا به سبب کمبود حاد چیزی که در آن زمان هنوز تنها منبع مهم قدرت صنعتی محسوب میشد، یعنی زغالسنگ، با اشکال مواجه بود.به این ترتیب یک بخش جهان به سمت قدرت صنعتی تاخت؛ بخش دیگر واپس ماند، اما این دو پدیده به یکدیگر بیارتباط نیستند. رکود، کسادی یا حتی سیر قهقرایی اقتصاد حاصل پیشرفت اقتصادی بود، زیرا چگونه اقتصادهای بالنسبه عقب مانده میتوانستند در مقابل نیرو - یا در موارد خاص جاذبه- ی مراکز نوین ثروت، صنعت و تجارت مقاومت نمایند؟ انگلیسها و بعضی نواحی دیگر اروپا به وضوح کالاهای خود را زیر قیمت سایر رقیبان میفروختند. کارگاه جهان بودن برازنده آنها بود. هیچ چیز «طبیعیتر» از این به نظر نمیرسید که کمترقیها مواد غذایی و شاید معدنی تولید کرده، این کالاهای غیررقابتی را با مصنوعات بریتانیایی (یا سایر کشورهای اروپایی) مبادله کنند. ریچارد کوبدن به ایتالیاییها میگفت «آفتاب، زغالسنگ شماست» در جایی که قدرت محلی در دست مالکان بزرگ یا حتی کشاورزان و دامپروران مترقی بود، مبادله مناسب حال طرفین بود. صاحبان کشتزارهای کوبا کاملا خرسند بودند که پولشان را از طریق شکر تحصیل کنند و کالاهای خارجی که به خارجیان امکان میداد شکر بخرند و وارد نمایند.
ارسال نظر