قوام‌السلطنه شرایط مولوتوف را نپذیرفت

قوام‌السلطنه

مصطفی فاتح در کتاب «۵۰ سال نفت ایران» پس از بررسی و تحلیل کنفرانس یالتا و نظرات جوزف‌ استالین در خصوص نفت شمال ایران،‌ به مواضع انگلستان و آمریکا در این خصوص می‌پردازد. وی سپس به سفر قوام‌السلطنه به مسکو و مذاکره وی با مولوتوف اشاره می‌کند که چگونه مسکو درصدد بود تا شرایط خود را به ایران تحمیل کند. اگر خواننده فرصت این را داشته باشد که به مندرجات جراید آن وقت و بیانات رسمی مقامات دولتی مراجعه کند ملاحظه خواهد کرد با وجود اینکه در مسکو بین وزیران خارجه سه دولت راجع به ایران سازشی حاصل نشده بود، مع‌هذا دولت انگلستان هنوز اصرار داشت پیشنهادی را که در مسکو کرده بود، مورد قبول واقع شود.

در تاریخ پانزدهم دی‌ماه ۱۳۲۳ رادیوی لندن در گفتار فارسی خود چنین گفت: «از تهران خبر می‌رسد که سرریدربولارد، سفیر کبیر انگلستان و مستروالاس‌مری، سفیر کبیر آمریکا در تهران به دولت ایران پیشنهاد کرده‌اند که با تشکیل یک کمیته سه نفری که از نمایندگان شوروی، انگلستان و آمریکا تشکیل شده موافقت نماید تا اوضاع ایران را به طور عموم و اوضاع آذربایجان را به طور ویژه مورد بررسی قرار دهند. دو سفیر کبیر مزبور در این باره با محمدرضاشاه نیز مذاکراتی نموده‌اند و این پیشنهاد را به وی هم تقدیم کرده‌اند. دولت ایران هنوز جواب موافقی به این پیشنهاد نداده است و شاید بخواهد قبل از موافقت با این پیشنهاد آن را به مجلس شورای‌ملی عرضه کند. در محافل لندن اظهار می‌شود که دولت انگلستان درباره تشکیل یک کمیته سه نفری برای بررسی اوضاع ایران هنوز به رای سابق خود درباره تشکیل چنین کمیته‌ای باقی است و با اینکه دولت شوروی در کنفرانس مسکو در آغاز کار با این پیشنهاد موافقت کرد و آخر سر آن را رد نمود، دولت انگلستان هنوز به رای خود باقی است.»

دولت وقت پس از مشورت با نمایندگان مجلس پیشنهاد فوق را رد کرد. اقلیت و برخی از زعمای مجلس اصراری داشتند که کابینه حکیمی از کار برکنار شود و مذاکرات مستقیم با شوروی‌ها شروع گردد. دکتر مصدق در ۱۹ دی‌ماه ۱۳۲۳ ضمن نطقی در مجلس چنین گفت: «نظریات من این بود که بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملکت با یک عده‌ای از اهالی آنجا اختلاف حاصل شده است. قبلا باید با اهالی محل داخل مذاکره شود. شاید اختلاف را بتوان با خود آنها حل کرد و چنانچه به این طریق نتیجه نداد با دولت اتحاد جماهیر شوروی مذاکره کنیم که مانع مرتفع و اختلاف حل شود... من برای صلاح و صواب ملت ایران از آقای حکیمی خواهش می‌کنم بیش از این وقت مملکت را ضایع نکند و فورا از کار کنار‌جویی کند.»به شهادت جراید وقت و مذاکرات مجلس شورای ملی در آن اوقات طبقه حاکمه دو دسته شده بود و هر یک نظریات به‌خصوصی داشت. دسته‌ای طرفدار این بود که مذاکره مستقیم با شوروی‌ها بدون استعانت از آمریکا و انگلستان کار را به جایی خواهد رساند و باید هرچه زودتر به سازمان ملل متحد شکایت نمود و دسته دیگر عقیده داشت احمد قوام (که‌گفته می‌شد مورد اعتماد شوروی‌ها است) روی کار آید و مذاکرات مستقیم را با شوروی‌ها آغاز نماید و بعدها اگر توفیقی حاصل نشد قضیه را به رسیدگی سازمان ملل متحد محول نمایند.حکیمی - چنانکه حوادث بعدی صحیح بود روش او را تایید کرد - ابتکار به موردی به خرج داد و اختلاف با شوروی‌ها را به سازمان ملل متحد رجوع کرد و در نطقی که در جلسه ۲۵ دی‌ماه مجلس شورای ملی ایراد کرد،‌ چنین گفت: «متاسفانه ماه‌ها است جنگ تمام شده و با وجود تقاضای متوالی دولت ایران در خارج کردن قوای خودشان پیش از دوم مارس ۱۹۴۶ تامل دارند و در کارهای ایران مداخله می‌نمایند، ولی چون هنوز مذاکرات مستقیم در تهران و مسکو در میان بود امیدوار به انجام مقصود بودیم و استنباط نمودیم که شاید مراجعه ما در آن موقع به مجمع ملل متفق و گذاردن موضوع ایران در مجمع مخالف انتظار متفقین ما باشد، لهذا از این اقدام خودداری نمودیم، ولی بعد هنگامی که معلوم شد از مذاکرات مستقیم به منظور نمی‌رسیم ناچار به ریاست هیات نمایندگی ایران در مجمع ملل متفق دستور دادیم که موضوع ایران را در مجمع ملل متفق طرح و مطابق اساسنامه سازمان ملل متفق درخواستی که لازم است به شورای امنیت بدهند.»

در تاریخ ۱۹ ژانویه ۱۹۴۶ نماینده ایران در سازمان ملل متحد نامه‌ای به دبیر کل سازمان نوشته و طبق اصل ۳۵ منشور ملل متحد تقاضا کرد که شورای امنیت به قضیه ایران رسیدگی کند و اقدام مقتضی برای رفع نگرانی ایران بنماید. شورای امنیت پس از اصغای بیانات طرفین در تاریخ ۳۰ ژانویه قطعنامه‌ای صادر کرد و به طرفین توصیه نمود که مذاکرات مستقیم را با یکدیگر برای حل اختلاف شروع نمایند و نتیجه را به شورا اطلاع دهند.

حکومت قوام و اولتیماتوم آمریکا و قرارداد نفت

دولت حکیمی ساقط گردید و احمد قوام دولتی تشکیل داد و به‌استالین تلگراف کرد که مایل است به مسکو رفته و مذاکرات مستقیم را با دولت شوروی شروع نماید.

استالین در جواب اظهار خوش‌وقتی از این مسافرت نمود و قوام عازم مسکو گردید. از ۱۹ فوریه تا هشتم مارس ۱۹۴۶ قوام در مسکو بود و در این مدت دو دفعه با استالین و چهار دفعه با مولوتف ملاقات کرد و از این مسافرت نتیجه‌ای حاصل نکرد. هنگام توقف در مسکو مولوتوف پیشنهاد زیر را به قوام برای رفع اختلافات تسلیم کرد:

۱ - ارتش سرخ در قسمت‌هایی از ایران برای مدت نامعلومی متوقف خواهند بود.

۲ - دولت ایران استقلال داخلی آذربایجان را به رسمیت خواهد شناخت و نخست‌وزیران آذربایجان در رابطه خود با دولت مرکزی ایران سمت استاندار آذربایجان را خواهند داشت.

۳ - آذربایجان وزارت جنگ و وزارت خارجه نخواهد داشت و فرمانده کل قوای آذربایجان از طرف دولت مرکزی تعیین خواهد شد.

۴ - سی درصد از مالیات‌های آذربایجان به دولت پرداخته خواهد شد.

۵ - زبان رسمی در مدارس و محاکم و ادارات محلی ترکی خواهد بود، ولی تمام مکاتبات با دولت تهران به فارسی خواهد بود.

۶ - دولت شوروی از تحصیل امتیاز نفت صرف‌نظر خواهد کرد و در عوض شرکت مختلط شوروی و ایران تشکیل خواهد شد که نفت شمال را استخراج کند. در بیست‌و‌پنج سال اول ۵۱ درصد سهام متعلق به شوروی و ۴۹ درصد متعلق به ایران خواهد بود و در ۲۵ سال دوم هر یک از طرفین ۵۰ درصد سهم خواهد داشت.قوام از قبول پیشنهادهای فوق امتناع کرد. روز دوم مارس که تاریخ تخلیه ارتش‌های خارجی بود، دولت شوروی به قوام در مسکو اطلاع داد که ارتش سرخ از نواحی خراسان و شاهرود و سمنان خارج خواهند شد، ولی در سایر نقاط باقی خواهند بود تا وضع روشن گردد. قوام نسبت به این تصمیم اعتراضی به دولت شوروی تسلیم کرد و پس از هفده روز توقف در مسکو و بدون اخذ نتیجه‌ای به تهران مراجعت کرد.

پس از مراجعت قوام به تهران بر عده ارتش جمهوری شوروی در ایران افزوده شد و پادگان شوروی‌ها از قزوین رو به تهران حرکت کرد و در کرج متوقف گردید و از طرف سمنان هم عده‌ای سربازان روس از راه فیروزکوه به گرمسار آمدند و معلوم گشت که دولت شوروی می‌خواهد فشار زیادتری به دولت ایران وارد سازد تا پیشنهادهای آن را با عجله قبول نماید.

مستر برنز، وزیر خارجه آمریکا در کتاب خود که در بالا ذکر آن آمده است، ‌چنین می‌نویسد: «نطق استالین در تاریخ نهم فوریه ۱۹۴۶ که ضمن آن برنامه جدید پنج ساله شوروی اعلام شد و در عوض تولید کالاهای مصرفی که مردم روسیه شدیدا به آن احتیاج داشتند تاکیدی راجع به تجدید افزایش سلاح شده بود موجب حیرت من گردید، ولی از این نطق تهدیدآمیزتر رویه‌ای بود که دولت شوروی نسبت به ایران اتخاذ کرده و نشان می‌داد که دولت شوروی می‌خواهد به استقلال همسایه کوچک خود لطمه وارد سازد. رویه مزبور اظهارات جاه‌طلبانه مولوتوف را که به هیتلر در باب استیلا به‌اراضی واقع در جنوب بادکوبه کرده بود، تایید می‌کرد. این وقایع الهامی برای نطق‌های من بود که از فوریه ۱۹۴۶ به بعد ایراد کردم و به طور صحیح تعبیر به این شد که ما رویه محکم‌تری نسبت به دولت شوروی اتخاذ خواهیم کرد. دیگر خردمندی اجازه نمی‌داد که ما اختلافات خود را با دولت شوروی کوچک جلوه دهیم، زیرا دیگر نمی‌شد گفت که ما و روسیه دارای قصد مشترکی برای عقد صلح در آینده نزدیک بودیم و موجباتی برای توجیه آن موجود نبود.»