معجزه سوخت بد بو و پرطرفدار

اتومبیل قدیمی کمپانی فورد آمریکا

عصر بنزین، بخشی از کتاب بزرگ غنیمت، حماسه نفت، پول و قدرت نوشته دانیل یرگین است که به وسیله اکبر تبریزی به فارسی برگردانده و شرکت سهامی انتشارات علمی و فرهنگی آن را چاپ کرده است. نویسنده در این کتاب تحولات مربوط به تولید، توزیع، شرکت‌ها و مصرف بنزین در آمریکا را توضیح می‌دهد. رشد و پیشرفت واقعی جایگاه‌های بنزین در دهه ۱۹۲۰ پدید آمد. در ۱۹۲۰ کمتر از ۱۰ هزار بنزین فروشی وجود داشت که نیمی از آنها خواربارفروشی، فروشگاه‌های عمومی و ابزارفروشی بود. ده سال بعد تعدادی از آنها فقط بنزین می‌فروختند. در ۱۹۲۹ جایگاه‌های فروش بنزین به ۳۰۰ هزار رسید که همه آنها پمپ‌بنزین بودند.

تعداد پمپ‌بنزین‌هایی که اتومبیل به داخل آنها می‌رفت از ۱۲ هزار در سال ۱۹۲۰ به ۱۴۳ هزار در سال ۱۹۲۹ رسید. جایگاه بنزین در همه جا دیده می‌شد، در گوشه خیابان‌های شهرهای بزرگ، در خیابان‌های اصلی شهرهای کوچک، در تقاطع جاده‌های خارج شهر، هرچه جایگاه‌ها گسترده‌تر می‌شد، رقابت نفس‌گیرتر می‌شد. تابلوها و علامت‌ها بالا می‌رفت. ستاره تکزاکو، صدف شل، الماس درخشان سان، یونیون، فیلیپس، اسب بالدار سوکونی و... . رقابت موجب شد شرکت‌های نفت علامت تجاری انتخاب کنند تا نوع فرآورده‌ هرکدام مشخص شود.

پمب‌بنزین، همچنین سبب مشارکت آمریکاییان در بهبود و رشد نقشه‌نگاری شد - نقشه راه‌های ترسیم‌شده به وسیله شرکت‌های نفت، نخستین نقشه جاده‌ها برای رانندگان، احتمالا همان بود که روزنامه شیکاگو هرالد تریبیون به منظور برگزاری یک مسابقه هشتاد کیلومتری در ۱۸۹۵ چاپ و منتشر کرد.

برای مشتریان پمب‌بنزین وسایل آسایش و جذاب زیاد دیگری هم فراهم می‌شد. در ۱۹۲۰ شعبه شرکت شل در کالیفرنیا به کارگران خود لباس متحد‌الشکل پوشاند و هفته‌ای سه بار هزینه شستن آن لباس‌ها را می‌پرداخت. این شرکت خواندن روزنامه و مجله را برای کارگران خود در حین کار ممنوع کرده بود و آنان حق دریافت انعام از مشتری را نداشتند. «آنچه از شما انتظار می‌رود ارائه خدمات رایگان، باد کردن لاستیک‌ها و کنترل آب رادیاتور است، اعم از اینکه طرف مشتری شل باشد یا نباشد.» در ۱۹۲۷ از کارگران پمب‌بنزین متوقع بودند که از مشتری بپرسد: «باد لاستیک‌ها را کنترل کنم؟» اظهار عقیده و پیشداوری برای آنان ممنوع بود. کارگران می‌بایست مراقب مشتریان شرقی یا آمریکای لاتینی باشند و به زبان عامیانه با آنان سخن نگویند.

تبلیغات عاملی بود در ایجاد نوعی خصوصیت منطقه‌ای و ملی. بروس بارتن، متخصص تبلیغات، فروش بنزین را به حد اعلای خود رساند. بارتن با اقتداری زیاد سخن می‌گفت. وی در کتاب «مردی که هیچ کس او را نمی‌شناسد» که در سال‌های ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶ پرفروش‌ترین کتاب آمریکا بود، با نوشتن اینکه حضرت عیسی «پایه‌گذار کسب و پیشه جدید و بزرگ‌ترین تبلیغ‌گر عصر خود بوده است»، نام خود را تا حدی جاویدان کرد. بارتن در ۱۹۲۸ به دست‌اندرکاران صنعت نفت مراجعه کرد تا «جادوی بنزین» را به آنان بنمایاند و اصرار و تاکید کرد که یک ساعت کنار پمپ بنزین خود بایستید و با مشتریان صحبت کنید و ببینید جادوی بنزین یک دلاری در هر هفته چه نقشی در زندگی مردم دارد.

«دوستان این اکسیر جوانی جاویدان است که شما می‌فروشید؛ تندرستی است، پیروزی است. شما فقط یک مایع بدبو را از قرار هر گالن چند سنت می‌فروشید. شما هرگز آن را از مقوله هزینه نامطلوب حذف نکرده‌اید... باید خود را جای مرد یا زنی بگذارید که بنزین شما در زندگی او معجزه می‌کند.»

معجزه همان تحرک بود؛ مردم می‌توانستند هر موقع به هر کجا که می‌خواهند بروند. این پیامی اخلاقی و معنوی برای فروشندگان نفت بود که در مورد تفاوت قیمت خرید و فروش، تعداد، موجودی، سهم خود از بازار و لباس متحد‌الشکل آلوده به روغن کارگران نگران بودند. در آخر آن دهه، بنزین فروشی یک شغل عمده و قابل‌رقابت شده بود - اگر نگوییم به صورت کیش و آیین درآمده بود.

چون بهای بنزین بر زندگی و درآمد اکثر آمریکاییان تاثیر می‌گذاشت، روشن بود که در دهه ۱۹۲۰ هر گاه قیمت آن افزایش می‌یافت، منشا کینه و دشمنی موضوع بحث روزنامه‌ها، سخن روز فرمانداران، سناتورها و حتی روسای‌جمهوری می‌شد و مقام‌های مختلف دولت در آن‌باره به تحقیق می‌پرداختند. در ۱۹۲۳ که قیمت بنزین افزایش یافت، سناتور مردم‌گرای ایالت ویسکانسین، رابرت (باب رزمجو) لافولت، غوغایی در سنا به راه انداخت. وی و کمیته فرعی که او در آن عضویت داشت هشدار دادند که «اگر به چند شرکت بزرگ اجازه دهند که تا چند سال قیمت نفت را دستکاری کنند، همان‌گونه که از ژانویه ۱۹۲۰ تاکنون عمل کرده‌اند، روزی خواهد رسید که مردم این کشور بابت یک گالن بنزین باید دست‌کم یک دلار بپردازند.» اما تولید بنزین افزایش یافت و قیمت پایین آمد و سروصدای او هم خوابید. در آوریل ۱۹۲۷ قیمت بنزین در سان‌فرانسیسکو به هر گالن سیزده سنت و در لس‌آنجلس به ده سنت‌و‌نیم کاهش یافت که بر عکس پیش‌بینی شوم‌ لا فولت بود.