اقتصاد ایران پساز شکست صفوی به دست افغانها
تاریخ پژوهان ایرانی عموما باور دارند، نظام سیاسیای که سلسله صفویه در ایران بنیان گذاردند دوره احیای ایران است.
شاه عباس صفوی
تاریخ پژوهان ایرانی عموما باور دارند، نظام سیاسیای که سلسله صفویه در ایران بنیان گذاردند دوره احیای ایران است. این سلسله که مدتهای طولانی در ایران حکومت کردند، توانستند حکومتهای محلی را یکپارچه کرده و کسب و کار و اقتصاد را رونق دهند و با اروپای آن روز تجارت منظمی را برقرار کنند. این سلسله شاهی اما به مرور و با از دست دادن پشتیبانی تودهها و فساد رخنه کرده در خانه شاهان، ضعف بر آن مستولی شد تا جایی که آخرین شاه قاجار خود به دست خود تاجشاهی را بر سر محمود افغان گذاشت. محمود افغان با اقتصاد ایران چه کرد؟ لکهارت مورخ آلمانی میگوید: کلمه انحطاط نیز برای آنچه که محمود افغان بر سر اقتصاد ایران درآورد ناکافی است. در مطالبی که در چند شماره میخوانید روزگار ایران در زمان افغانها، نادرشاه و کریمخانزند بررسی شده است.
فاتحان افغان ابتدا به رهبری محمود تا سال ۱۷۲۵م/۱۱۰۴ ش و سپس به رهبری پسرعموی محمود به نام اشرف تا سال ۱۷۲۹م/۱۱۰۸ ش بر ایران حکومت کردند. این حکومت کوتاه از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نیز بر روابط خارجی ایران اثرات بسیار مخربی داشت چون هشتاد سال نابسامانی داخلی به دنبال آورد تا اینکه سرانجام در آستانه سده نوزدهم (۱۱۷۹تا ۱۲۷۹ش) با روی کار آمدن دودمان قاجار، اوضاع داخلی ایران از ثبات برخوردار گردید. شیخمحمدعلی حزین وقایعنگار آن زمان با اشاره به دهه ۱۷۲۰م/۱۱۰۰ش مینویسد: «سرتاسر امپراتوری در حال نابودی است، نظامات و قوانین سلطنتی در خلال این چند ساله فترت براثر چهار توفان در همشکسته و پراکنده شد.» تاریخ نویسان امروزی در مجموع، در معرض توفان دست نخورده ماندند، اما برای شرح آنچه از نظر اقتصادی و انسانی بر ایران گذشت واژه «انحطاط» واژه بسیار ملایمی است. به نوشته لکهارت اوضاع مردم ایران در زمان حکومت افشاریه به خاطر جنگها، شورشها، قحطی، طاعون و انهدام خانهها و معیشت، «وحشتناک» بوده است. مالکوم در ۱۸۱۵م/۱۱۹۴ش مینویسد تقریبا یک میلیون ایرانی بر اثر حمله افغانها جان خود را از دست دادند (جمعیت ایران در آن هنگام بنا به برآوردی که کردیم بین ۶ تا ۱۰ میلیون نفر بوده است). چنین به نظر میرسد که بخش شهرنشین کشور از نابسامانیهای اقتصادی بعدی بیش از همه آسیب دیده است.شهرهای عمده ایران دو سوم یا حتی بیش از دو سوم جمعیت خود را (در سراسر سده هجدهم میلادی مطابق با ۱۰۷۹ تا ۱۱۷۹ شمسی) از دست دادند. تجارت منطقهای و دادوستد با مناطق دور کاهش بسیار چشمگیری یافت. قیمتهای بالای اجناس و کمبودهای ادواری و قحطیها بیش از همه به ساکنان شهرها آسیب رساند. در سال ۱۷۲۴م/۱۱۰۳ش قیمت برنج در اصفهان پنج برابر قیمت آن در ۳۰ تا ۵۰ سال قبل از آن بود. قیمت نان نیز نسبت به سابق دو تا سه برابر شده بود. در ۱۷۲۹م/۱۱۰۸ش سفیر عثمانی این طور گزارش میدهد. «بسیاری از مردم اصفهان بر اثر گرسنگی در خیابانها مردند، شهری که مردم آن دائما در این دلهره به سر میبرند که کسی آنها را از خانههاشان بیرون بکشد و به قتل برساند.»
روحانیت نیز گروه خاصی بود که به طرز بیتناسبی در معرض آسیب قرار گرفت. سنی مذهبان افغان، صدها روحانی را همراه خانوادههاشان به شهرهای مذهبی نجف و کربلا در عراق عثمانی تبعید نمودند، املاک وقفی را مصادره کردند، طلبهها را کشتند و حوزههای درسی را تخریب کردند.
حاصل این همه، آغاز فروپاشی جامعهای بود که در طول دویست سال تحول و توسعه، چنان بحرانی در آن سابقه نداشت؛ تنها، میتوان آن را با هجوم مغولها در سده سیزدهم میلادی (۵۷۹ تا ۶۷۹ش) مقایسه کرد، هجومی که بر اقتصاد سیاسی ایران اثرات بس مخربتری بر جای نهاده بود.
آن روابط گسترده سیاسی و تجاری که ایران عصر صفویه با همسایگان و قدرتهای اروپایی برقرار کرده بود از هم پاشیده شد، همانگونه که اقتصاد داخلی ایران بر اثر هجوم و حکومت افغانها به طور قاطع دچار از هم گسیختگی گردید. ایران که میان اشراف افغان و تهماسب میرزای صفوی مدعی تاج و تخت تقسیم شده بود، مورد تهاجم دو همسایه قدرتمند یعنی روسیه و عثمانی قرار گرفته، وضعیت بغرنجی پیش آمد. این کشمکش چهارسویه تا حد زیادی اوضاع نابسامان اقتصادی و سیاسی این دوره را وخیمتر ساخت. این امر به نوبه خود از میزان تماس تجاری ایران با غرب خاصه هلند و انگلستان، در حد چشمگیری کاست و حرکت نزولی و انحطاطی را شتاب بیشتری بخشید. پترکبیر که دست کم از سال ۱۷۱۵م/۱۰۹۴ش سودای گسترش قلمرو روسیه و حضور در دریای خزر را در سر میپرورانید، میخواست بدین طریق سهمی از تجارت ابریشم ایران را به روسیه اختصاص دهد و از طریق ایران یا خیوه با هندوستان روابط تجاری برقرار سازد. روسها در تابستان ۱۷۲۲م/۱۱۰۱ش به اندازه ۱۳۰ مایل در طول دریای خزر به داخل ایران پیشروی کردند اما بر اثر شیوع بیماری واگیردار در منطقه و حمله عشایر آن دیار ۳۳ هزار سرباز دولتی تلف شدند. این توسعهطلبی تنها در ۸ ژوئیه ۱۷۲۴(۱۷تیر ۱۱۰۳) مورد تصدیق دیپلماتیک قرار گرفت؛ در آن هنگام امپراتوریهای روس و عثمانی ضمن خودداری از درگیر شدن در جنگ با یکدیگر بر سر ایران، به موجب پیمانی که امضا کردند بخشی از ایران را برای تهماسب میرزا گذاشتند و مابقی را میان خود تقسیم کردند. در این پیمان مقرر شد روسیه ایالتهای مورد ادعای خود را اداره کند و تبریز، بخش اعظم آذربایجان، کردستان، گرجستان و بخشهایی از شروان سهم عثمانیها شد. به موجب آخرین ماده پیمان روسیه-عثمانی، به تهماسب میرزا هشدار داده میشد که بر پیمان مزبور و از دست رفتن ایالتهای نامبرده صحه گذارد وگرنه از سلطنت برکنار خواهد شد و روس و عثمانی حکمران دیگری برای باقیمانده سرزمینهای ایران تعیین خواهند کرد. با درگذشت پترکبیر در ۱۷۲۵م/۱۱۰۴ ش روسها انگیزه قوی مداخله در ایران را تا حد زیادی از دست دادند و عثمانی یکهتاز میدان شد. هدف اولیه روسها در امر کنترل تجارت ابریشم تولید شده در گیلان تامین نشد، در دهه ۱۷۲۰م/۱۱۰۰ش بر اثر جنگ و بیثباتی در منطقه، سود چندانی از رهگذر ابریشم گیلان به روسها نرسید. رخنه عثمانی در صفحات غربی و شمال غربی نیز عمدتا با هدف متوقف کردن پیشروی روسیه در قفقاز و دریای سیاه بود و هر چند رقابتهای دیرینه مذهبی و سیاسی عثمانیها با صفویه نیز در این تجاوزها نقش مهمی داشته و خشونت و رویارویی را تشدید کرده است. در ۱۷۲۵ م / ۱۱۰۴ ش نیروهای عثمانی از سرزمینهای موضوع پیمان پا فراتر نهادند و به اردبیل، لرستان و کرمانشاه نیز رخنه کردند و در سال ۱۷۲۶ م / ۱۱۰۵ ش به اشرف افغان اعلان جنگ دادند.
عثمانیها اشرف را به عنوان شاه ایران به رسمیت شناختند. آن هم ایرانی که به عراق عجم، فارس، سیستان، کرمان و غرب خوزستان محدود شده بود. در خلال این دوره جنگ با عثمانی، اشرف افغان در پاییز سال ۱۷۲۶ م / ۱۱۰۵ ش شاه سلطان حسین مخلوع را کشت چون شنید که عثمانیها میخواهند وی را به سلطنت بازگردانند. عثمانیها بدین ترتیب از حمایت فرصتطلبانه از تهماسب میرزا و شناخت او به عنوان شاه مشروع صفوی دست برداشتند و به تقسیم ایران با اشرف و روسها روی آوردند. آنان سرانجام و با اکراه فراوان روسها را به عنوان متحد خود در تقسیم ایران پذیرفتند.به دلیل تهاجم افغانها به ایران و اشغال کشور و نابسامانیها و جنگهای داخلی و خارجی متعاقب آن، تجارت ایران با اروپا در دهه ۱۷۲۰ م /۱۱۰۰ ش کاهش بسیار نمایانی پیدا کرد. نمایندگان کمپانیهای مختلف هند شرقی زیانهای زیادی را متحمل شدند؛ اموالشان یا به غارت رفت یا مورد اخاذی حاکمان افغان قرار گرفت و در فاصله سالهای ۱۷۲۲-۱۷۲۵ م ۱۱۰۱-۱۱۰۴ ش از سختیها و مصائب قحطی در امان نماندند و حتی جانشان هم در خطر قرار گرفت. بهرغم تمایل اشرف به ادامه تجارت ایران با اروپا، شرایط برای چنان مراودهای سازگار نبود و دادوستد مزبور به حالت وقفه باقی ماند. هلندیها میدیدند که چطور پولهایشان به زور گرفته میشود، پستهای بازرگانی منهدم میگردند، مامورانشان به قتل میرسند. انگلیسیها هم در طول دهه ۱۷۲۰م / ۱۱۰۰ ش وضعی بهتر از هلندیها نداشتند. دوره اشغال ایران به دست افغانها را میتوان دوره وقفه تقریبا کامل فعالیتهای بازرگانی خارجی به حساب آورد.
ارسال نظر