رزم آرا:گندم می‌خواهیم آمریکا تانک می‌دهد

دکتر تقی‌نصر وزیر اقتصاد ملی

جیمزاف گود که نویسنده کتاب «آمریکا در بی‌خبری» در دانشگاه مشهد هم تدریس داشته و از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است. او در این بخش از کتابش، نگاه مثبتی به سپهبد رزم‌آرا دارد و معتقد است که رزم‌آرا توانسته بود در مقابل شاه ایستادگی کند، به آمریکایی‌ها بی‌اعتنایی کرده و در برابر خواسته‌های شوروی مقاومت کند... این بخش از نوشته گود درباره مناسبات آمریکا و ایران در دوره صدارت رزم‌آرا است. در این برهه از زمان امکان دیگری که کاملا آمریکایی نبود، وجود داشت و آن بانک بین‌المللی توسعه و ترمیم بود. وقتی پیشنهاد ۲۵ میلیون دلار وام بانک واردات و صادرات راه خود را کج کرد و درگیرودار تشریفات دیپلماسی آمریکا، ایران و حتی بریتانیا مشرف به موت بود، پیشنهادی هم به بانک بین‌المللی فرستاده شد. بانک بین‌المللی، به تشویق وزارت خارجه در بهار سال ۱۹۵۰ هیاتی به ایران اعزام داشت که توصیه می‌کرد به منظور بازسازی و گسترش بندر خرمشهر در جنوب غربی ایران و ایجاد دو کارخانه سیمان، وامی در اختیار ایران بگذارند. مدیران بانک در نظر داشتند که درباره ۴میلیون دلار وام برای بندرسازی مذاکره کنند و در خصوص طرح‌های سیمان اطلاعات بیشتری بخواهند. این خست و خشک دستی ایرانیان را خشمگین ساخت خاصه آنکه ۲۵ میلیون دلار از دارایی بانک متعلق به تهران بود. هنگامی که نمایندگان ایران برای مذاکره در باب وام بانک واردات و صادرات به واشینگتن رسیدند، گریدی و ماموران وزارت خارجه به مقامات بانک بین‌المللی توصیه و تاکید کردند که موضوع را مجددا مطرح کنند. دکتر احمد مقبل رییس هیات، ملاقاتی با گارنر معاون بانک ترتیب داد و او پیشنهاد کرد تا زمانی که بانک واردات و صادرات در امور مالی ایران دست‌اندرکار است، بهتر است تهران به آنجا مراجعه کند. چون مقبل تهدید کرد که نظر گارنر را به دولت متبوعش گزارش خواهد کرد معاون بانک اطمینان داد که این نظر شخصی اوست و از او تقاضا کرد چند روز دیگر مراجعه کند. رفتار گارنر مقامات وزارت خارجه را منقلب کرد و مک‌گی نارضایی خود را از نمایندگان آمریکا در هیات‌مدیره بانک ابراز داشت. بانک موافقت کرد موضوع را مورد تجدیدنظر قرار دهد به‌شرطی که ایالات متحده اطمینان دهد که ایران قرارداد وام خارجی دیگری منعقد نکند و برای تنظیم امور مالی و اصلاح اداره بودجه و تشکیلات خود قدم‌هایی بردارد. بانک مذاکرات خود را با ملی شدن شرکت نفت انگلیس و ایران، در مارس ۱۹۵۱ [۲۹ اسفند ۱۳۲۹] معلق گذاشت. روابط‌ ایران با بانک بین‌المللی در روزنامه‌های ایران هدف شوخی و تمسخر شد و تندی و تلخی آن را لایه‌ای از مزاح پوشانید.

این بود بخشی از مشکلات رزم‌آرا نخست‌وزیر. جبهه ملی، به خصوص وقتی که او کوشید قرارداد نفت را به مجلس تقدیم کند، به او می‌تاخت. رزم‌آرا چون به تقسیم و مشارکت در قدرت عادت نکرده بود، با وزیران خود مثل افسران جوان رفتار می‌کرد، آنها هم دیگر با او چندان همکاری نداشتند. با نگاهی به «سیمای جدید» دولت دیده می‌شد که بیشتر وزیران جوان بودند، تجربه کافی نداشتند، با نظام اداری آشنا نبودند و اگر هم به اجرای برنامه‌های سپهبد علاقه داشتند با مشکلاتی روبه‌رو بودند که سازمان‌های آنها را به هم می‌ریخت. رزم‌آرا ترجیح می‌داد همه کارها را خودش انجام دهد و غالبا بدون بحث قبلی، تصمیماتی می‌گرفت و در نتیجه احتمال اشتباهات زیاد بود و چون به اصرار شاه، غلامحسین فروهر را به عنوان وزیر کار وارد کابینه کرد، کار خراب‌تر شد. فروهر رقیب دکتر تقی نصر، وزیر دارایی محبوب رزم‌آرا، بین اعضای دولت جدایی انداخت و بالاخره دکتر نصر را بیرون کرد و خود به جای او نشست.

رزم‌آرا درصدد برآمد ابوالحسن ابتهاج را از ریاست بانک ملی برکنار کند. ابتهاج،‌ مشاور مورد اعتماد شاه و همسرش ندیمه اشرف بود. بانکداران خارجی به علت راه و رسم مستقیم و سرراست ابتهاج، علاقه داشتند با او کار کنند، اما او برای تصمیمات دولت‌های که در پی هم می‌آمدند، بر اثر سخت‌گیری‌های سیاست مالی، غالب می‌آمد. او با زیرکی توانست تقی نصر را از نظارت بر برنامه هفت ساله بازدارد و تقی نصر هم تصمیم گرفت نظارت سخت و شدید ابتهاج را در امور مالی متوقف کند. شاه بر اثر اصرار رزم‌آرا، ابتهاج را به سمت سفیر ایران در پاریس منصوب کرد.

دیگر شاه از رزم‌آرا حمایتی نکرد. رزم‌آرا هم کمکی نخواست و دلش می‌خواست روی پای خودش بایستد. رزم‌آرا وقتی به مقام نخست‌وزیر رسید، می‌بایست مقام خود را به عنوان رییس ستاد، رها کند؛‌ اما افسران دوست و همراه را زیر نظر داشت و شاه کم‌کم امیران منصوب او را منتقل و دیویزیون قبلی رزم‌آرا را به گارد شاهنشاهی ملحق کرد.

یکی از پیشنهادهای رزم‌آرا ایجاد عدم تمرکز در سازمان‌های اداری بود. هدفی قابل ستایش زیرا با افزایش قدرت پایتخت، ثروت و جمعیت از هر سوی کشور بدانجا کشیده می‌شد. این اقدام هم هشداردهنده بود. سیاستمداران بیمناک بودند در کشوری با اقلیت‌های مختلف، نظارت بر نقاط خارج از پایتخت را از دست بدهند. مصدق علیه چنین اقدامی نظر داد و شنوندگان را به یاد جنبش‌های استقلال‌طلبی در آذربایجان و کردستان انداخت. بحث چنان گرم و جنجالی شد که همکاران نخست‌وزیر از شرکت در کمیته‌های مجلس خودداری کردند و با نمایندگان در راهروهای مجلس، کار به فحاشی کشید.

این همه بس نبود که رزم‌آرا مبارزه با فساد را هم پیش کشید. کمیته «پاک‌سازی» او نام چند صد تن از قضات را که شایسته خدمت عمومی نمی‌دانست چاپ کرد و در بین آنها نام بعضی از قدرتمندترین افراد کشور، از جمله رییس مجلس دیده می‌شد. بعد نخست‌وزیر همراه سه وزیری که نامشان در آن صورت بود وارد مجلس شد و دکتر مصدق بر سر آن وزیران فریاد کشید که بروید بیرون.

رزم‌آرا با ناراحتی- و قبل از آن که خیلی دیر شود- صحنه را خالی گذاشت.

رزم‌آرا در معامله با روسیه شوروی هم قدرت و تاثیر نشان داد و در واقع سررشته وقایع را در دست داشت. روابط ایران و شوروی پس از سال ۱۹۴۹ که تبلیغات تهدیدآمیز شوروی فروکش کرد، رو به تکامل بود. او با استفاده از این روحیه جدید و مساعد پیشنهاد کرد درباره انعقاد قرارداد بازرگانی برای صدور تولیدات ایران که مورد نیاز شوروی بود، مذاکراتی صورت گیرد.

یازده تن از سربازان اسیر ایرانی آزاد شدند و مذاکرات برای استرداد طلاهای ایران که در زمان جنگ برده شده بود، آغاز گردید. جنگ کره موجب شد که ایران با توجه و دقت اقدام کند. رزم‌آرا از اعزام نیرو به آسیای شرقی خودداری ورزید. در کشمکش‌های سازمان ملل متحد بر سر جنگ کره در نوامبر- دسامبر ۱۹۵۰ [۱۳۲۹] آشکارا اعلام بی‌طرفی کرد- با اعلام این که ایران برای دفاع از خود خواهد جنگید.

حرکت شوروی در ایجاد روابط بهتر با ایران، بخشی از «حمله صلح‌آمیز» آن به منظور کاستن از حمایت ایالات متحده از اروپا و آسیا بود. بیان نامه صلح استکهلم برای از بین بردن سلاح‌های اتمی که از خواست کمونیست‌ها الهام می‌گرفت، در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، تاثیر بسیار خوبی داشت. روسیه شوروی به عقب‌نشینی‌های آمریکا در کره تاکید می‌ورزید تا دلیری و پایمردی نیروهای نظامی آمریکا را زیر سوال ببرد. تبلیغات در ایران که نزدیکی بین دو کشور را نشان می‌داد مافوق تصور بود.

اما سیاست تمایل به شوروی رزم‌آرا، در واشنگتن طرفداری پیدا نکرد. در جو اتهام‌آلود ۱۹۵۰ «بی‌طرفی» صفتی پسندیده به حساب می‌آمد. با آن که شورای امنیت ملی به این نتیجه رسیده بود که روسیه از بیم آن که احتمال می‌دهد ممکن است جنگ جهانی سوم درگیرد، دست به حمله فوری نخواهد زد، ‌اما مالکان محاسبه‌های نادرست را هم از نظر دور نمی‌داشت، به خصوص وقتی که روسیه عقیده پیدا کند که آمریکا خود را زیاد درگیر نخواهد کرد. در صورت تجاوز شوروی، بریتانیا در ایران فرمانده خواهد بود و آمریکا هوادار طرح. هر دو متفق غربی خواهند کوشید پای هند و پاکستان را هم به میان بکشند و در همان حال ایالات متحده تجهیزات ذخیره نیروهای دریایی آمریکا را به خلیج‌فارس خواهد برد. در پیشامد چنین ضروری نیروهای ایران شاید بتوانند هجوم شوروی را به تاخیر بیندازند تا شاه و دولتش فرصت داشته باشند در کوهستان‌ها پناه بگیرند. سیاست بی‌طرفی رزم‌آرا که بعضی از مقامات در واشنگتن آن را وسیله آرامش و تسلی می‌دیدند، این خطر را هم با خود داشت که ایران را به بلوک شرق نزدیک می‌کرد؛ تهدیدی که مقامات آمریکا آن را در پیرامون شوروی، در همه جا مشاهده می‌کردند و اقدام رزم‌آرا که می‌خواست ایران را در شمار کشورهای غیرمتعهد درآورد، به انحراف فکری آنها کمک می‌کرد.

به یک تعبیر، نگرانی درباره موقعیت استراتژی ایران در خاورمیانه، «بار» خفیفی بر دوش ایران بود و رزم‌آرا و منتقدانش بدون شک پی برده بودند که در صورت حرکت آمریکایی‌ها چه باید بکنند یا بگویند. رییس سیا، دریادار هایلن کوتر که نگران «روش ملایم» شوروی نسبت به ایران بود در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۰ یادداشت مفصلی برای پرزیدنت تهیه و در آن استدلال کرد که ایران در جنگ سرد بی‌طرفی اختیار خواهد کرد مگر آن که از اقدامات آمریکا در حفظ استقلال خویش اطمینان یابد. وزارت خارجه که نگران گسترش بازرگانی ایران و شوروی بود از وزارت دفاع خواست برای برنج ایران بازارهایی در آسیای شرقی بیابد تا ایران وابسته به شوروی باقی نماند.

رزم‌آرا خشم‌ و آزردگی روزافزون خود را از ایالات متحده پنهان نمی‌داشت. او رادیوی آمریکا را که از طریق رادیوی ایران پخش می‌شد، قطع کرد. پس از فرار ده تن از سران حزب توده از زندان، معلوم شد که ظاهرا طرحش را او ریخته بود. وقتی بالاخره نخستین بارهای تجهیزات کمک دفاعی آمریکا، در ژانویه ۱۹۵۱ (۱۳۳۰) با کشتی به خرمشهر رسید او واقعه را ناچیز جلوه داد و آن را در اختیار خبرنگاران که مایل بودند آن را نشر دهند، قرار نداد، فقط رییس بندر به استقبال کشتی‌ها رفت. رزم‌آرا به یکی از مشاوران آمریکاییش به تلخی اظهار داشت که وقتی آدم به گندم احتیاج دارد، واشنگتن برایش تانک می‌فرستد.

رزم‌آرا هر روز در مجلس مورد حمله بود. دکتر مصدق با استفاده از جنگ کره، در تاییدنظر خود، علیه قدرت فردی و خودکامگی سخن می‌گفت. او ادعا می‌کرد پس از آن که آمریکا بیشتر نیروهای خود را در ۱۹۴۸ (۱۳۲۷) از کره جنوبی بیرون کشید، تصور کرد که هیات نظامی و اسلحه برای اینکه رژیم ضعیف سینگمان ری را در اختیار داشته باشد، کافی است، او گفت: «آمریکایی‌ها یکبار دیگر باید از چین درس عبرت بگیرند که اسلحه و دلارهای آمریکا برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در آسیا کافی نیست. آن چه ضرورت دارد وجود رژیمی است که بر حمایت عامه مردم استوار باشد.» مقایسه و شباهت بین ری و رزم‌آرا کاملا روشن بود.