هیات اقتصادی آمریکا و سفارت گریدی–۱
مناسبات ایران و آمریکا در تاریخ دو کشور از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و به همین دلیل دهها پژوهشگر، روزنامه نگار، سیاستمدار و نویسنده در این باره کتاب نوشته و زاویههای گوناگون این مناسبات را نشان دادهاند. جیمز گود استادیار دانشگاه شیکاگو (در سال ۱۳۷۲ که کتابش به فارسی ترجمه شده است) در دانشگاههای مشهد، هند، گرجستان و دانشگاه سیدنی استرالیا به تحصیل و بررسی تاریخ معاصر پرداخته است. او در کتاب «آمریکا در بیخبری» که وقایع ایران در سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۰ را ترسیم میکند، چند موضوع را دستمایه پژوهش قرار داده است. یکی از بخشهای این کتاب که در سال ۱۳۷۲ توسط موسسه خدمات فرهنگی رسا منتشر شده به موضوع ورود و اقدامهای هیات اقتصادی آمریکا و سفارت گریدی در ایران پرداخته است که میخوانید.
هنری گریدی
مناسبات ایران و آمریکا در تاریخ دو کشور از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و به همین دلیل دهها پژوهشگر، روزنامه نگار، سیاستمدار و نویسنده در این باره کتاب نوشته و زاویههای گوناگون این مناسبات را نشان دادهاند. جیمز گود استادیار دانشگاه شیکاگو (در سال ۱۳۷۲ که کتابش به فارسی ترجمه شده است) در دانشگاههای مشهد، هند، گرجستان و دانشگاه سیدنی استرالیا به تحصیل و بررسی تاریخ معاصر پرداخته است. او در کتاب «آمریکا در بیخبری» که وقایع ایران در سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۰ را ترسیم میکند، چند موضوع را دستمایه پژوهش قرار داده است. یکی از بخشهای این کتاب که در سال ۱۳۷۲ توسط موسسه خدمات فرهنگی رسا منتشر شده به موضوع ورود و اقدامهای هیات اقتصادی آمریکا و سفارت گریدی در ایران پرداخته است که میخوانید. ورود هیات گریدی و استقرار دولت رزمآرا متاسفانه با شروع جنگ کره همزمان شد که توجه را از ایران و تمام خاورمیانه بدان سوی جلب کرد. در وهله نخست و در شروع جنگ تاثیر آن کاملا مشخص نبود. در طول تابستان اوضاع نظامی در کره چنان آشفته و در هم ریخته بود که آمریکاییها در حیرت بودند که واقعا در آنجا چه میخواهند. وزارت خارجه آمریکا در فکر توسعه اقتصادی در کشورهای خاورمیانه و آسیای جنوبی بود. اکنون آخرین امید افزایش کمک هم یکباره از میان رفت. پرزیدنت ترومن در گفتوگویی با آچسن وزیر امورخارجه آمریکا در ۲۸ اوت گفت: کنگره با چنین برنامهای موافق نیست و نمیخواهد تجهیزاتی در اختیار آسیای شرقی گذاشته شود.
نه تنها احتمال نمیرفت که کنگره کمکهای اقتصادی تازه را تصویب کند، بلکه برنامههایی را هم که مقرر شده بود متوقف کرد. کنگره از اعتبارات طرح مارشال مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار کاست، نیمی از درخواستهای دولتی اصل چهار را که حداقل به ۲۷ میلیون دلار میرسید قطع کرد. هر گاه مصارف جنگی در کره با مختصر مخالفتی از سوی مقامات قانونی روبهرو میشد، عکسالعمل کنگره که اظهار میداشت باید به دولت در کاهش اعتبارات در هر جا که ممکن است کمک کرد، در واقع انعکاس افکار عامه بود.
البته ایران از نظر دور نماند. با آنکه از شدت بحران اقتصادی کاسته شده بود، چه گریدی به تهران رسیده و رزمآرا نیز مقام نخستوزیری را احراز کرده بود، اما هنوز واشینگتن از نقشههای روسیه شوروی درباره ایران و دیگر کشورهای این منطقه نگرانی داشت. در طول هفتههای بعد از حمله کره شمالی، رهبران آمریکا با نگرانی سعی کردند سیاست شوروی را پیشگویی کنند. پرزیدنت ترومن به شورای امنیت ملی دستور داد که به بررسی این موضوع بپردازد که وقایع کره چه تاثیرات احتمالی بر روی کشورهای همسایه روسیه شوروی و اقمار آن، به جای خواهد گذاشت. ژنرال مک ارتور فرمانده آسیای شرقی نظرش این بود که ایران قربانی بعدی روسیه شوروی است.
نگرانی آمریکا برای کشورهای دوست، در پی حمله کره شمالی و عبور از مدار ۳۸ درجه به کره جنوبی، به توضیحاتی نیاز دارد، زیرا بدون توجه به این احساس که چه مصیبتی در پیش خواهد بود درک اقدامات مقامات، در تابستان ۱۹۵۰، ممکن نیست. فقط چند ماه بعد وقتی چینیها مداخله کردند، نسبت به قابلیت ایالات متحده در اجرای عملیات، اعتماد حاصل شد که موقعیت متفقین غربی را چنانکه در پایان جنگ جهانی دوم بود و مدام رو به کاهش میرفت، حفظ کرد.
بخشی از مشکل حمله کره شمالی این بود که آن واقعه، به هیچ روی، محلی به نظر نمیرسید روسیه شوروی در پشت آن پنهان بود. سالها بعد وقتی نیکیتا خروشچف یادداشتهای خود را دیکته کرد و نوارهای آن به غرب راه یافت و متن آن به چاپ رسید، موضوع روشن و مسوول شناخته شد: روسها با چینیها مشاوره کرده، به کره شمالی اجازه حمله داده بودند چه کره جنوبی قربانی سهل و قابل وصولی تصور شده بود.
اما مساله از مشارکت شوروی عمیقتر بود و از آن فراتر میرفت. سوال مهم این بود که این حمله به کجا خواهد کشید. آیا این بهانه و حرکتی بود که توجه را به سوی خود بکشاند و بعد در پی آن روسیه به اروپای غربی حمله کند؟ آیا معنی آن این بود که روسیه علیه کشورهای تقسیم شده -آلمان اتریش- اقدامی خواهد کرد؟ آیا این نشانه آغاز خصومت بین کشورهای جهان بود که دنیا را به لب پرتگاه جنگ جهانی سوم بکشاند؟
وقتی دولت ترومن، نخست دورنمای جهان را در ۱۹۵۰ [۱۳۲۹] مدنظر آورد دریافت که در بسیاری جاها با مشکلاتی روبهرو است، اما وزارت خارجه و پنتاگون بر این عقیده بودند که جنگ سرد فروکش کرده است. بعضی هم تصور میکردند که انتخاب ترومن در ۱۹۴۸ که با توجه به شرایط سیاسی موجود، غیرممکن به نظر میرسید، سیاست خارجی کشور را تثبیت کرده است. یک سال و نیم پس از ۱۹۴۹ تا ژوئن ۱۹۵۰، دولت ترومن در آرامش به سر برد و از شرایط جهان و وضع داخلی آمریکا راضی بود، البته در خارج از آمریکا مسائلی بود. چنان که در اواخر ۱۹۴۹ روسیه شوروی یک بمب اتمی منفجر کرد. دولت آمریکا برای مقابله با این اقدام مبلغ ۳۰۰ میلیون دلار به کمیسیون انرژی اتمی انتقال داد و تحقیقات کاملی را درباره فرمولها و طرحهای بمب هیدروژنی آغاز کرد. بمب آمریکا در ۱۹۵۲ به آزمایش گذاشته شد. گرچه مسابقه اتمی به آینده موکول شد. تا یک سالونیم بعد از نطق افتتاحیه رییسجمهور هم هنوز اوضاع خوب و دلخواه بود.
بعد جنگ کره، عصر روز شنبهای که رییسجمهور در زادگاه خود در ایندپندنس به سر میبرد، آغاز شد؛ شهر آرامی که رییسجمهور دوران جوانی را در سالهای ۱۸۹۰ [۱۲۵۹] در آنجا گذرانیده بود. روز بعد اخبار حمله تایید شد و ترومن به واشینگتن پرواز کرد. ماهها بعد، جنگ، مقامات آمریکایی را به خود مشغول داشت.گزارشی از شورای امنیت ملی، به تاریخ اول ژوئیه، حاوی تفسیر رسمی سیاست شوروی نسبت به ایران بود. در این گزارش نتیجه گرفته شده بود که شوروی فقط در صورتی که بخواهد جنگ جهانی سوم را آغاز کند که احتمال آن بعید است، به کشورهای همسایه تجاوز خواهد کرد. در غیر این صورت از اقمار خود در اروپای شرقی استفاده میکند چنان که در کره هم بدین طریق عمل کرده بود. بنابراین ایران فقط یک هدف بود و ترسهای آمریکا توجیهی نداشت زیرا شوروی از خطر بروز جنگ جهانی در صورت حمله به ایران به خوبی آگاه بود و جابهجایی نیروها در قفقاز و مانورهای دریایی در بحر خزر تاکتیک اعمال فشار بود نه بیش از آن. گزارش نتیجه میگرفت که آنچه در آمریکا مربوط میشد موضوع سرنگونی رژیم در داخل یا تمایل ایران به سیاست بیطرفی بود و در هر دو صورت از آمریکا کاری ساخته نبود و فقط میتوانست همسایگان آن، ترکیه و عراق را، تقویت کند.
این بررسی، با تاکیدش بر ثبات داخلی، بر اهمیت هیات گریدی که تازه شروع به کار کرده بود، بیافزود. گریدی بر این باور بود که انتصاب او نشانه تغییری در سیاست آمریکاست. آچسن قضاوت دیگری درباره آن داشت و آن را نظیر ماموریت دکتر میلسپو در زمان جنگ تلقی میکرد که گریدی بهعنوان مشاور اقتصادی، دولت ایران را ترغیب خواهد کرد که اوضاع داخلی را، بیآنکه کمک بیشتری بخواهد، سروسامان دهد. او از توفیق گریدی در یونان یاد میکرد بی آنکه از مبالغی که تحت عنوان دکترین ترومن در اختیارش گذاشته بودند، سخنی بگوید. او اعزام این هیات را کوششی به منظور پیشرفت اقتصادی ایران تلقی میکرد.
گریدی کار هیات خود را با اجرای مراسم باشکوهی آغاز کرد که پس از جنگ جهانی دوم برای آغاز کار رسمی سفارت معمول شده بود. در آن روزهای پس از جنگ فرستادهها از وسایل سفر که در دسترس بود- یعنی راههای دریایی طولانی و بعد هم طی سفر از راهآهن- استفاده میکردند و بدین ترتیب ایستگاههای راهآهن به محل اجرای مراسم تشریفاتی بدل شده بود. پس از جنگ این مراسم در فرودگاهها انجام میگرفت. گریدی از آتن پرواز کرد و در آخر خط کارمندان سفارت در تهران و همچنین گماشتگان شاه ایستاده بودند. در مقابل سالن انتظار فرودگاه سربازان و افسران نظامی در خط طولانی صف کشیده بودند تا بر اهمیت فرستاده جدید نشانی باشد.
گریدی استاد سابق دانشگاه با سادگی دموکراتیک، اما راضی و خوشحال از مشاهده آن صحنه، با یکایک همکاران خود دست داد و به آرامی سوار اتومبیل خود شد.
سفیر و همکارانش به کار پرداختند و تا هنگامی که تشکیلات به سرعت کار میکرد همه امیدوار بودند. تقاضای ایران برای دریافت ۲۵میلیون دلار از بانک واردات و صادرات در ۱۷سپتامبر به واشینگتن رسید و گریدی در تلگرام خود یادآور شد که طرحهایی که برای استفاده از این وام تهیه شده بسیار خوب تنظیم گردیده و برنامههای کشاورزی و راهسازی را هم شامل میشود. او درخواست کرد اجازه دهند این وام نخستین قسط از ۱۰۰ میلیون دلاری باشد که برای ایران اختصاص دادهاند به شرطی که این اعتبار عاقلانه و درست به مصرف برسد.هیات اقتصادی اولین جواب منفی را از واشینگتن دریافت کرد و شاید حتی از آن سر خورد. وزارت خارجه از حمایت سفیر سرباز زد. عقیده آچسن این بود که ایران قادر نخواهد بود این وام را عاقلانه به مصرف برساند. از آن گذشته جنگ کره هم در گرفته بود. پول زیادی صرف ارتش، در نیروی دریایی و هوایی میشد. دولت ترومن هم از پایان جنگ جهانی دوم از اعطای وام و سرمایهگذاری خودداری ورزیده بود. هزینه زیاد تورم را تشدید میکرد- هرچند شاید دورنمای کمبودهای داخلی، تورم را بالا برده بود. دولت در وضعی نبود که از پرداخت اعتبارات وسیع به ایران، حمایت کند.
ارسال نظر