دشمنان ایران از نظر روزنامه قانون

ملکم‌خان

ادوارد براون، نویسنده کتاب «انقلاب مشروطیت ایران» ضمن بررسی چگونگی شکل‌گیری قرارداد امتیاز تنباکو به شرح حالی از مخالفت‌ها و موافقت‌های تاجران تنباکو و حکومت وقت پرداخته است. وی در شماره امروز به بخش دیگری از این موضوع و به ویژه شخصیت ملکم‌خان اشاره می‌کند که تقدیم خوانندگان محترم می‌شود. نخستین شماره «قانون»، چنانکه گذشت، در ۲۰ فوریه ۱۸۹۰ انتشار یافت. لحن این نشریه کاملا اسلامی بوده و با ذکر مختصر دعایی به عربی آغاز و با اظهار امیدواری نسبت به عفو و اغماض خوانندگان در باب اشتباهات احتمالی و تناقضاتی با اسلام که یحتمل در آن راه یابد، خاتمه می‌یافت. در خلال مطالب بیشترین احترامات نسبت به ناصرالدین شاه، که از عدالت و ملاطفتش تقدیر می‌شد و همچنین روحانیون و مجتهدین ابراز می‌گردید. تاکید عمده متوجه هرج‌ومرج و فساد مسلط بر ایران بود که در مرتبه اول ناشی از عدم وجود قانون و در ثانی معلول سوءاعمال صدراعظم امین‌السلطان بود که «قاطرچی‌زاده»اش نامیده و در سراسر جریده هدف ویژه ناسزاها قرار داشت. در مقاله سردبیر آمده بود که «در ابتدا خیلی ملایم نوشت.» اما، تا آنجا که به امین‌السلطان مربوط می‌شد، میزان این «ملایمت» را می‌توان از عبارات ذیل قضاوت نمود:

«وزیر اعظم به محض دیدن جریده قانون، از جای خود نیم‌ذرع خواهد جست، کلاهش را به زمین خواهد زد، یقه‌اش را پاره خواهد کرد و پس از تغییرات زنانه خواهد دوید پیش سفرا و دست و پای آنها را خواهد بوسید و آنچه از حقوق دولت باقی گذاشته آنها را هم پیش حضرات گرو خواهد گذاشت که به دستیاری آنها شاید روزنامه قانون قدغن بشود، اما دیگر بهتر. در ایران این روزنامه که قدغن بشود، هیچ معنی نخواهد داشت. هر چه بیشتر تشدد بکنند، عظم مطلب زیادتر و خلق ایران در تحصیل و انتشار چنان تذکره نجات حریص‌تر خواهند شد.»

شماره بعدی، مورخ ۲۲ مارس ۱۸۹۰، طی توصیفی مطول از دشمنان ایران، ملخصی از شکایات را به شرح زیر به دست می‌دهد:

«اختیار کل مصالح دولت در دست جهال نانجیب؛

«حقوق دولت مزد رضایت مترجمین سفرا؛

«القاب و مناصب دولت بازیچه رذالت‌های دلبخواه؛

« لشکر ما مضحکه دنیا؛

«ماموریت سفراگدایی مواجب؛

«شاهزادگان ما مستحق ترحم گداها؛

«شهرهای ما پایتخت کثافت؛

«راه‌های ما بدتر از راه‌های حیوانات.»

اینک بر فریاد خواستاری وضع قوانین ثابت، تقاضای تاسیس مجلسی مرکب از نمایندگان ملت که در بحث تمامی مسائل مربوط به رفاه کشور آزاد بوده و اجرایش از مصونیت در بیانات و ایفای وظایفشان برخوردار باشند، افزوده گردید.

«عده مشیران شورای دولت حالا خیلی کم است. باید دایره این مجلس را به قدر امکان وسعت داد. باید مجتهدین بزرگ و دانشمندان نامی و ملاهای قابل داعیان هر ولایت، حتی جوانان با علم، از اعضای این شورای کبرا باشند.»

«باید بزرگان دین و دولت و عموم ارباب شعور به اقتضای بیداری این عهد به اتفاق همدیگر دور این مجلس را بگیرند و به هر نوع تدبیر به خلق ایران حالی نمایند که احیای ایران بسته به اجرای قانون و اجرای قانون بسته به اعتبار و کفایت این مجلس است.»

سومین شماره قانون، مورخ ۲۰ آوریل ۱۸۹۰، بر محترم داشتن قوانین معمول در سایر نقاط، حتی توسط حکام خودکامه‌ترین ممالک چون ترکیه و روسیه، تاکید دارد و دیگر بار مساله امنیت جان و مال و شرف در ایران را مورد بحث قرار می‌دهد. در این شماره به دیگر جریده آن زمان، یعنی روزنامه فارسی زبان «اختر» منطبعه قسطنطنیه، محض خدماتش به آرمان آزادی ملت ایران تهنیت گفته و به فرزندان شاه که حسودانه مراقب یکدیگر بوده و هر یک امیدوار نیل به مسند سلطنت، هشدار داده می‌شود که عن‌قریب «جهالت این وزارت که بر روی دولت ایران افتاده، چیزی باقی نخواهد گذاشت که قابل نزاع باشد.»

پاره‌ای عبارات این جریده، با توجه به رخدادهای بعدی، تقریبا لحنی پیشگویانه دارد؛ به عنوان مثال عبارات زیر را از شماره ۴، مورخ ۲۰ مه ۱۸۹ به دست می‌دهیم:

«بعضی وجودهای بی‌رگ و مسکین خیال که حالت دیگران را همیشه از روی حقارت خلقت خود قیاس می‌کنند، می‌گویند ایران بی‌حس شده است و دیگر این حرف‌ها به جایی نخواهد رسید. راست است. خرده بزرگان ما بازار بی‌عاری را در این ایام به قدری که توانسته رواج داده‌اند، اما عن‌قریب خواهند دید که ایران به کلی خالی نشده و هنوز روح آدمیت در این ملک زنده است.»

آقای ویلفرد بلانت (Wilfrid Blunt) در اثر جالبش «تاریخ سری اشغال مصر توسط انگلیس» (Secret History of the English Occupation of Egypt) صفحات ۸۷-۸۲ احساسی را که شخصیت ملکم‌خان که او را در ۲۷ ژوئیه ۱۸۸۰ ملاقات کرده، در وی برانگیخته چنین وصف می‌کند: «پیرمردی کوچک اندام با بینی بلند و چشمانی به غایت سیاه» سپس می‌افزاید هنگامی که ترکش گفتم، این احساس را داشتم که برجسته‌ترین مردی است که تاکنون ملاقات کرده‌ام و بیش از هر زمان دیگر به تفکر برتر مغزشرقی معتقد شدم.» وی همچنین پاره‌ای توضیحات ملکم‌خان در مورد نظریه و اقدامات متهورانه‌اش و نیز «کیش آدمیت» را که در پی ترویج آن در ایران بوده بازگو کرده و می‌نویسد ملکم داعیه داشت که تا پیش از آنکه شاه، به سبب حسادت به قدرت روزافزونش، به وی «جواز سفر» و «مقام سفارت کل در تمامی دربارهای اروپایی» را اعطا نماید، قریب سی‌هزار تن پیرو داشته است.