اصل چهار ترومن در ایران به روایت اسناد – ۷
مخالفت کمونیستهای ایرانی با نقشه آمریکاییها در روستاها
دین آچسن، وزیر امور خارجه دولت ترومن بود که در زمان زمامداری مصدق در ایران، پیگیر اصل چهار ترومن بود.در حالی که دکتر مصدق همکاری اصل چهار ترومن در ایران و دریافت ۲۳ میلیون دلار کمک اقتصادی آمریکا را پذیرفته بود، اما نشریات نیویورک تایمز و ژروزالم پست در یادداشتهای خود به بررسی و نقد آن پرداختند. ضمن اینکه اللهیار صالح به عنوان سفیر ایران در واشنگتن ماموریت داشت تا از سوی دکتر مصدق با آچسن دیدار و مذاکره کند. بخش دیگری از این اسناد که برگرفته از کتاب «اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران» است در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم میشود.
دینآچسن وزیر امور خارجه دولت ترومن
دین آچسن، وزیر امور خارجه دولت ترومن بود که در زمان زمامداری مصدق در ایران، پیگیر اصل چهار ترومن بود.در حالی که دکتر مصدق همکاری اصل چهار ترومن در ایران و دریافت ۲۳ میلیون دلار کمک اقتصادی آمریکا را پذیرفته بود، اما نشریات نیویورک تایمز و ژروزالم پست در یادداشتهای خود به بررسی و نقد آن پرداختند. ضمن اینکه اللهیار صالح به عنوان سفیر ایران در واشنگتن ماموریت داشت تا از سوی دکتر مصدق با آچسن دیدار و مذاکره کند. بخش دیگری از این اسناد که برگرفته از کتاب «اسنادی از اصل چهار ترومن در ایران» است در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم میشود. وزارت امور خارجه
جناب آقای نخستوزیر
ترجمه شرحی که روزنامه نیویورکتایمز چاپ نیویورک در شماره مورخ ۲۸ ژانویه ۱۹۵۲ تحت عنوان «آمریکا کمک خود را به ایران منوط به عملی شدن طرح تقسیم املاک نموده» نوشته و توسط سفارت ایران در واشنگتن به وزارت امور خارجه رسیده است، برای استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
از نیویورکتایمز
آمریکا کمک خود را به ایران منوط به عملی شدن طرح تقسیم املاک نمودهاست.
هیات اجرای اصل چهار عجالتا با این اشکال مواجه هستند که آیا تا چه اندازه میتوان به برنامه تقسیم املاک شاه کمک نمود. برنامه مزبور یک عامل مهم و اصلی برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم است.
آمریکاییها که مامور انجام برنامه کمک آمریکا برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم هستند با یک نوع شک و تردید مواجه هستند که آیا تا چه حد و میزانی میتوان از برنامه محمدرضا شاه پهلوی، پیشقدم تقسیم املاک و تغییر در اصول ملکداری در ایران که به طور یقین تنها نقشهای است که مستقیما با منافع توده و تغییرات شرایط زندگی مردم و بالاخره با مقاومت کمونیسم در ایران سر و کار دارد، پشتیبانی نماید.
این مساله با موضوع کمک ۲۳ میلیون دلار آمریکا از راه «اصل چهار»، برنامه[ای] که در حقیقت بایستی در درجه اول برای بهبود و تغییر اصول فلاحت، توسعه و تعلیم و تربیت و بهداشت عمومی مصرف شود، ارتباط مستقیم دارد.
موضوع در این است که آیا برنامه اصل چهار به منزله یک دوای مسکن ضعیفی است برای مرض سرطان ایران یا این که در حقیقت کار بیشتر و مهمتری انجام خواهد داد. برنامه تقسیم املاک سلطنتی شاه برنامه اساسی است و محققا یک چاره فوری برای مرض موجود ایران خواهد بود، یعنی وجود فقر و وجود سبک ملکداری کهنه و قدیمی: «متکی بودن دهقانان به ملاکین عمده و نداشتن مایملک شخصی حتی به میزان یک پشیز». از این گذشته دو دلیل اساسی وجود دارد که آمریکا را وادار میکند از پشتیبانی و دادن کمک مادی فوقالعاده زیاد به برنامه املاک شاه خودداری کند. دلیل اول این است که اگر کمک مزبور صورت گیرد شاه و دستگاه «تقسیم املاک» و سایر سازمانهای اشتراکی این برنامه مورد سوءظن قرار خواهد گرفت، چون الان موقعی است که هر نوع کمک خارجی خطرناک است و در توده ایجاد وحشت میکند.
خلع ید از ملاکین- دلیل دوم این است که ملاکین بزرگ ایران ترس دارند که مبادا دیر یا زود مجبور به تقسیم اراضی و املاک خود شده از برنامه تقسیم املاک سلطنتی متابعت کنند و همین خود دلیل است که شاید زمزمه علیه «اصل چهار»، برنامه و میسیون آمریکایی به وجود آید. لذا بعضی از مطلعین آمریکایی معتقدند که سیاست و غرض اصلی کنگره از تصویب برنامه کمک این بود که بر هر قوه و تشکیلاتی که بر ضد کمونیسم وجود دارد کمک مالی شود، خواه این تشکیلات از نظر سیاست داخلی محل مفید یا مضر باشد.
کمونیستهای ایران دهاقین را توصیه کردند که از گرفتن املاک با اقساط ۲۵ ساله خودداری کنند. ما تصور میکنیم که کمونیستها میترسند مبادا به زودی شاهد این موضوع بشوند که دهاقین ایرانزمینی را در مقابل هیچ صاحب شدهاند. اقساط این املاک برای تاسیسات اشتراکی دهاقین یا موسسات شبیه به آن مصرف خواهد شد. درآمدی که از این موسسات به وجود میآید برای پشتوانه برنامه «کمکهای اجتماعی شاهنشاهی» که شامل کلینیکهای طبی و موسسات خیریه است تخصیص داده شده. مامورین انجام برنامه تقسیم املاک شاهنشاهی درصدد مطالعه و جلب کمک برنامه «اصل چهار» هستند. دکتر بقایی یکی از اعضای اصلی جبهه ملی و رییس حزب منحصر غیرکمونیست کارگر که میگوید عمده ملاکین ایران آنچه در قدرت دارند خواهند کوشید که این طرح تقسیم املاک را منتفی و این عمل آزمایشی و مقدماتی را به کلی خنثی کنند.
هفته گذشته هیات شاهنشاهی مامور مازندران شروع به انجام کارهای مقدماتی برای تقسیم این ناحیه که از مهمترین و پرقیمتترین اراضی شاهنشاهی است، کردند. قریب به یک سال تمام است که برابر ۲ میلیون دلار از اراضی املاک شاهنشاهی را در ورامین- ناحیه نزدیک تهران- بین دهاقین تقسیم کردهاند.
متخصصین معتقدند کمک مالی بزرگ لازم است
طبق گفتار دکتر بقایی و متخصصین فلاحتی به موجب آزمایشهایی که در گذشته شده اگر کمک مالی بزرگ و متخصصین فنی داده نشود، محققا طرح تقسیم املاک بلانتیجه خواهد ماند.
قبلا چنین طرحهایی ریخته شد، ولی چون کمک مالی به آن نرسید به کلی به حال وقفه درآمد. مثلا راجع به تقسیم اراضی خوزستان بین دهاقین، طرح تقسیم پس از مدتی منفی شد در عوض ملاکین بزرگ قدم گذارده املاک را تصاحب کردند و نتیجه کاملا برعکس انتظار درآمد و وضع دهاقین به مراتب بدتر و خرابتر گردید و اوضاع بدبینتر از پیش شدند.
این مساله در جهان امروز تقریبا قبول شده که طبق تجربیات اهل فن، طرح تقسیم املاک شاه ایران موقعی عملی است که از طرف موسسات اشتراکی مهم به دهاقین ایران کمک مادی قابلملاحظهای بشود تا زارعین ایرانی بتوانند با استفاده از اعتبارات کافی و متخصصین روی پای خود بایستند. سرمایههایی هنگفت برای آبیاری و تهیه وسایل و ابزار زراعتی لازم است.
مجموع مساحت املاک سلطنتی یک مقدار از اراضی وسیع ایران را تشکیل میدهد. این اراضی که فقط ۵ تا ۱۰ درصدش کشت و زرع میشود با ایجاد و انجام طرح تقسیم املاک شاه ایران، موجب تغییر عظیمی در میزان کشت آنها خواهد شد.
تخمین میکنند که اکنون مقدار ۰۰۰/۷۵۰ جریب این اراضی در دست کشت است و با تکمیل عمل آبیاری این مقدار به ۰۰۰/۲۵۰/۱ جریب ترقی خواهد بود.
سرمقاله «ژروزالم پست»
اکنون تعرفههای آرا در صندوقهای انتخابات تهران ریخته میشود. انتخابات مزبور متفرق است، یعنی چند روز در تهران و چند هفته در شهرستانها جریان پیدا نموده و فرمالیتههای دموکراسی از آن مشاهده میشود و بیش از این هم نباید انتظاری داشت، ولی نتایج این انتخابات غیراز دموکراسی و مشروطیتی است که ما فکر میکنیم و جای تعجب هم نیست که نتیجه انتخابات مزبور طوری باشد که دکتر مصدق و هواخواهان او موفق شوند که مجددا بازیهای سیاسی خود را با نیروهای بزرگ ادامه دهند.
دکتر مصدق با پیجامه راه راه و ربدوشامبر فلانل خود به قدری زیردستتر و قویتر از آقایان شروال راه راه پوش و کلاه سیلندر به سرها است که بالاخره آمریکاییها مبلغ ۴/۲۳ میلیون دلار را تحت شرایطی که خود مصدق تعیین نموده نه شرایطی که به بقیه دولی که از برنامه کمک ترومن بهرهمند میشوند و شرایط آمریکا را قبول مینمایند به او واگذار نمودند. ایشان منتهی کاری که کردند این بود که به جای اینکه به آمریکا اطمینان بدهند که ایران آماده است در صف بلوک ضدکمونیستی درآمده و در نیروی دفاعی جهان آزاد شریک و سهیم شود، فقط وفاداری ایران را نسبت به منشور سازمان ملل متحد تایید نموده است.
این بخشش و هدیه آمریکا زمینه خوبی برای تامین آرا جهت دکتر مصدق فراهم کرد، گرچه برخی از همکاران افراطی او این کار را به منزله «تسلیم بلاعوض» تلقی کردهاند، ولی برخی از مخالفین او میگویند که این مبلغ ۴/۲۳ میلیون دلار عاید خزانه دولت نگردیده و طبق نقشه و دلخواه آمریکاییها به مصرف خواهد رسید. ولی دکتر مصدق با خاطر آسوده در تخت خواب خود لمیده و به آنها لبخند میزند وهمان راه خود را میپیماید و حتی بانک بینالمللی هم ظاهرا تصمیم گرفته است که مسافت زیادی را از این راه به همراهی دکتر مصدق و طبق میل او سیر کند. آقایان ریبر و پروهم، نمایندگان بانک بینالمللی یکی دو مرتبه مایوس و تصمیم داشتند دست از کار کشیده و به وطن خود بازگشت کنند، ولی بالاخره در ایران ماندند. البته برای دولتهای غربی شانس خوبی است که نحاس پاشای شیک پوش و «فینه» به سراغش نمیآیند زیرا اگر مصر یا تونس هم دکتر مصدق داشتند، اشکالات و پیچیدگیها خیلی زیاد میشد.نخست وزیر ایران البته گاندی دیگری نیست و نمیتوان شباهتی بین این دو شخصیت قائل شد، ولی با این وصف تاثیری که مصدق بر فکر غرب یا به عبارت آخری برفکر رجال رسمی غرب نموده، بیشباهت به تاثیر آن هندوی ناتوان بیدندان برهنه و لنگپوش برافکار لردهای مقتدر و فرمانروی آن زمان خود نیست. گاندی دارای یک قوه غیرمرئی بود و ظاهرا مصدق هم دارای همان قوه غیرمرئی است که در مقابل آن سیاستمداران بزرگ و بانکداران و مدیران شرکتها نمیتوانند مقاومت کرده یا آن قوه غیرمرئی را درک کنند. شاید این حس ابهام و تفویض و منفی یک حس مخصوص به شرق باشد که به دست گاندی یا مصدق منعکس شود.
خلاصه میتوان گفت از نقطه نظر غرب مصدق سرمشق خوبی ایجاد نکرده است، زیرا ممکن است ممالک عرب هم از زیر بار شرایط کمک مالی آمریکا شانه خالی کرده و بگویند همانطور که ایران زیر بار آن نرفته، چرا ما باید برویم و آن شرط را بپذیریم؟ وضعی که نقشه موسوم به «بلاندفورد» در سازمان ملل متحد به خود گرفته نمونه همین سرمشق فوق میباشد.
فکر خارج کردن منطقه کانال سوئز از تحت حاکمیت مصر موضوع بسیار خطرناک و خیلی با موضوع سابقالذکر مختلف است و اگر چنین عملی انجام پذیرد، نتیجه آن پیدایش گاندیها و مصدقهای دیگر خواهد بود.
انسانی وقتی که فکر میکند مردمان باختر زمین با آنکه قرنهای متمادی مستقیما با شرقیها تماس داشته و آنها را تحت استعمار خود داشتهاند، ولی اکنون اطلاعات آنها نسبت به سنخ تفکر شرق از اطلاعات و افکاری که در هنگام عبور کشتی و اسکوداگاما (Vasco do Gama) از دماغه امید و ورود در اقیانوس متلاطم هند پیدا کردهاند، تجاوز نمیکنند، غرق تعجب میشود.
مذاکرات اللهیار صالح (سفیر ایران در واشنگتن) با مقامات آمریکایی
جناب آقای دکترمصدق، نخستوزیر
تعقیب تلگراف رمز شماره ۱۵۳ مورخ ۲۷/۶/۳۱ معروض میدارد، بهطوری که دستور فرموده بودید اوضاع کنونی ایران را برای آقای آچسن، وزیر خارجه آمریکا در ملاقات دیروز کاملا تشریح نمودم و با اینکه مطابق معمول دفعه اول، پذیرایی وزیر خارجه از یک سفیر کبیر فقط جنبه تشریفاتی دارد، ولی آقای وزیر خارجه استثنائا موافقت نمود که با وجود فرصت کم، مطالب خود را به ایشان بگویم.
این جانب بعد از تشریح وضع کنونی ایران و خطراتی که متوجه مملکت از لحاظ بحران شدید اقتصادی و فعالیت دستجات افراطی چپ میباشد راجع به موضوع پیام اخیر آقایان ترومن و چرچیل برای ایشان توضیح دادم که امضای پیام از طرف رییسجمهور به نظر اینجانب اشتباهی بوده که واقع شده است و حیف است احساسات ایرانیان که پیوسته طالب دوستی با آمریکا و تحکیم روابط بین دو کشور بودهاند به این قبیل وسایل جریحهدار گردد و سپس برای ایشان شرح دادم اکنون که آقای مصدق کاری را که هیچوقت به آن تن در نمیدادند قبول نموده و موافقت کردهاند که به استناد قرارداد ۱۹۳۳ و طرح الحاقیه ۱۹۴۸ به موضوع مطالبات طرفین رسیدگی شود. جا دارد که انگلیسیها از این فرصت استفاده کامل به عمل آورند و پیش از این به ادامه بحران اقتصادی ایران کمک ننمایند.
آقای آچسن راجع به پیام ترومن- چرچیل اظهار داشت که نظر ما در وزارت خارجه آمریکا این بود که این پیام به نفع ایران است و امضای آن از طرف ما مفید به حال ایران خواهد بود ولی ممکن است موقع دیگری در سر فرصت راجع به مندرجات آن با یکدیگر مباحثه نماییم. اما راجع به پیشنهادات آقای دکترمصدق البته من به طور کلی از پیشنهاداتی متقابله معزیالیه خبر دارم ولی هنوز مجال مطالعه کامل آن را ننمودهام و همینقدر اطمینان میدهم که مساعی خود را برای حل مساله تا سرحد امکان به کار خواهم برد. دولت آمریکا پیوسته آرزومند سعادت ملت ایران بوده و آنچه توانسته است در همکاری با ایرانیان به عمل آورده و بعد از این هم مضایقه نخواهد کرد.
اینجانب ضمن اظهار تشکر به سوابق خدمات عدیده آمریکاییها نسبت به ایران از زمان شوستر تا واقعه آذربایجان و خدمات فعلی اداره اصل چهار اشاره کردم و تذکر دادم که ملت ایران هیچوقت آمریکاییان را فراموش نمیکند ولی اکنون وضع ایران به مرحله خطرناکی رسیده و موقع این است که مساعی فوقالعاده برای نجات مملکت و تامین صلح جهانی به عمل آید. آقای وزیر خارجه مجددا قول داد که مطالعات لازم به عمل خواهد آورد و بار دیگر در اولین فرصت اینجانب را ملاقات خواهد نمود.
بعد از خداحافظی با وزیر خارجه به تقاضای دو نفر از آقایان روسای مربوطه وزارت خارجه (جرنگن، معاون مخصوص بایرود، مستر ریچارد، رییس قسمت خاورمیانه) در اتاق جرنگن با آنها ملاقات نمودم و عین مطالب مطروحه با وزیر خارجه را به تفصیل بیشتری با آنها به میان گذاشتم. این دو نفر در حدود نیم ساعت به اظهارات اینجانب گوش میدادند تا اینکه نوبت به موضوع پیشنهادهای متقابله جناب عالی رسید و آقای جرنگن که سابقه خدمتش در کارهای ایران از سایرین بیشتر است و تمام مسائل مربوط به ایران از زیر نظر او میگذرد، اظهار داشت: تصور نمیکنم انگلیسیها پیشنهادهای آقای نخستوزیر را بپذیرند و تصریح نمود که تصور نکنید اطلاع مخصوصی داشته باشم، بلکه فقط از روی سوابق و قرائن اینطور تشخیص میدهم که انگلیسیها مقاومت خواهند نمود و مخصوصا موضوع ۴۹ میلیون لیره را رد خواهند کرد. البته اینجانب مجددا برای او و آقای ریچارد توضیحات کامل دادم و خاطرنشان نمودم که حاضر شدن آقای دکتر مصدق به قبول رسیدگی دیوان بینالمللی و قبول قرارداد ۱۹۳۳ و طرح ۱۹۴۹ بهعنوان زمینه رسیدگی به مطالبات طرفین یک قدم مهمی برای پیشرفت امور بوده که هیچکس انتظار آن را نداشته و اکنون که ایشان این قدم را برداشتهاند و مجلس هم با آن روی موافق نشان داده بهتر است از فرصت استفاده به عمل آورند. راجع به اوضاع کنونی ایران و خطر توسعه کمونیزم نیز بهطور مفصل مذاکره شد. آنچه اینجانب احساس میکنم اولیای دولت آمریکا عموما با ایرانیان همدردی دارند و باطنا مایلند که ملیون ایران در پیشرفت نظریات حقه خود موفقیت حاصل کنند، ولی چون در گرفتاریهای بینالمللی و همچنین جریانات سیاسی داخلی- مخصوصا موضوع انتخاب رییسجمهور که هماکنون در جریان میباشد- خود را محتاج به انگلستان میدانند، در مقابل اقدامات بیرویه انگلستان در کشورهای خاورمیانه به قدر لزوم پافشاری نمیکنند و حتی در پارهای مواقع عالما [و] عامدا از آنها جانبداری مینمایند.
اینجانب مضرات ادامه این سیاست را در مذاکرات خصوصی خود خاطرنشان نموده و خواهم نمود، زیرا برای اینجانب تردیدی نیست که با ادامه این رویه از طرف آمریکا کشورهای خاورمیانه آخرین امید خود را نسبت به دول مغرب زمین از دست خواهند داد و از هماکنون معلوم است که چه عواقب شومی را در بر خواهد داشت.
ارسال نظر