تاریخ قاجار - جنبش مشروطیت و مهاجرت ایرانیان – ۲
بازار سیاه نفت و کارگران مهاجر ایرانی در باکو
خسرو شاکری در کتاب «جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی» در حالی به بررسی تاثیر اجتماعی- اقتصادی و اجتماعی- سیاسی مهاجرت ایرانیان به روسیه در عصر مشروطیت پرداخته است که در پیشینه این جنبش فقر اقتصادی، بیکاری، استبداد حاکم بر کشور از جمله دلایل آن برشمارده است.
ژوزف استالین
خسرو شاکری در کتاب «جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی» در حالی به بررسی تاثیر اجتماعی- اقتصادی و اجتماعی- سیاسی مهاجرت ایرانیان به روسیه در عصر مشروطیت پرداخته است که در پیشینه این جنبش فقر اقتصادی، بیکاری، استبداد حاکم بر کشور از جمله دلایل آن برشمارده است. در واقع در این دوره تاریخی که ریشههای کمونیست در ایران در حال شکلگیری بود، مهاجران ایرانی نه از روی گرایش به تفکرات کمونیستی، بلکه به دلیل عوامل داخلی که در ایران در جریان بود و نویسنده به شرح آنها پرداخته است به سمت شوروی مهاجرت کردند که پیامدهایی نیز برای آنان در پی داشت. چنانچه باکینسکی رابوچی در سپتامبر ۱۹۰۸ مقاله مفصلی را به موضوع جایگاه مهاجران ایرانی در بازار کار قفقاز اختصاص داد که ادامه آن در شماره امروز منتشر میشود.
در این مقاله با عنوان «رویدادهای ایران و بازار کار باکو» آمده بود:عوامل بسیاری مبارزه کارگران را، برای بهبود وضعیت کار و حفظ بهبودی که تاکنون به دست آمده، تا حد فلج شدن به مخاطره میاندازد. یکی از عوامل اصلی، حضور دائمی یک ارتش ذخیره - ارتش بیکاران - است. طبقه فقرزده دهقانان در شهرها، در اطراف کارخانهها و بنگاههای اقتصادی در جستوجوی لقمهای نان گرد میآیند. آنان که قحطی و گرسنگی در تعقیبشان است، از دریاها و اقیانوسها میگذرند و در کشورهای دیگر در سرزمینهای بیگانه، پناه میجویند. آنان که از بیکاری و پیآمدهای آن (گرسنگی، سرما، بیماری و نظایر آنها) عذاب میکشند، آمادهاند هر کاری را با پایینترین دستمزد انجام دهند. آمادهاند برای سیر کردن شکم خود و زنان و فرزندان گرسنگی کشیده خود شب و روز کار کنند. صدها و هزاران نفر از آنان از روستاها و شهرهای کوچک وارد مراکز تولید میشوند و با تهدید رقابت خود، ترس به جان کارگران میاندازند.حضور دائمی ایشان باعث تکبر و اطمینان خاطر سرمایهداران میشود و به آنان اجازه میدهد به کارگران فشار آورند.
باکینسکی رابوچی چنین ادامه میداد: در بازار نفت سیاه، این ارتش ذخیره، این تهدید کارگران، عمدتا شامل مهاجران ایرانی است. واداشتن آنان به اطاعت از تشکیلات دشوار است و در میانشان کسانی که مشغول کارند فعلا آماده مبارزه آگاهانه را ندارند، خود نیز دارای تشکیلات منظمی نیستند و این واقعیتی است که مبارزه کارگران باکو را برای بهبود وضعیت کار و زندگی بهتر تا حد زیادی پیچیده میکند. مبارزه با بیکاری، با حضور ارتش ذخیره و وضعی که به وجود آن میانجامد، وظیفه پرولتاریای همه کشورها است و هر حادثهای که این مبارزه را تسهیل کند یا دشوارتر سازد باید در همه جا عمیقا مورد توجه کارگران قرار گیرد و قرار دارد. از این زاویه، از زاویه منافع مستقیم بازار کار در باکو و منافع همه پرولتاری است که ما به رخدادهایی که در خاور نزدیک، در ایران و ترکیه در جریان است، مینگریم.پیروزی مردم ایران بر استبداد کهن، انجام اصلاحات و تامین آزادی به رشد و شکوفایی کشور کمک خواهد کرد.
تجارت و صنعت و همین طور وسایل ارتباطی توسعه پیدا خواهد کرد؛ جهل و نادانی از میان مردم رخت برخواهد بست. دهقانان نیروی خود را بازخواهند یافت و افراد گرسنه کمتری را در جستوجوی لقمهای نان روانه بازار کار خواهند کرد. شهرهای [ایران] به نیروی کار فراوانتری نیاز خواهند داشت و از سرازیر شدن کارگران ایرانی به دیگر کشورها - در درجه اول به اینجا، به باکو - به طور محسوسی کاسته خواهد شد. واقعیتی که مبارزه کارگران باکو را برای بهبود وضعیت زندگیشان تسهیل خواهد کرد. برعکس، پیروزی رژیم کهن در ایران ویرانی روستاها را تشدید خواهد کرد، مردم را در ناآگاهی نگه خواهد دشت و سیل دهقانان گرسنه و کارگران آماده کار در ازای چند کوپک را افزایش خواهد داد. این مبارزه کارگران باکو را با صاحبان نفت دشوارتر خواهد کرد.همان طور که از مقاله بالا مشهود است، جنبش کارگران باکو هنوز تا آزادسازی خود از تاثیر منفی مهاجرت ایرانیان راه درازی در پیش داشت. با وجود این، تلاشهای مشترک کارگران سازمانیافته در قفقاز به پیشرفتهایی نائل آمده و موفق شده بود برخی کارگران ایرانی را به جرگه سیاسی و سازمانی وارد کند. این امر در مشارکت کارگران مهاجر ایرانی در اعتصابهای عمومی ژوئیه ۱۹۰۳/تیر ۱۲۸۲ و دسامبر ۱۹۰۴ / آذر ۱۲۸۳ و همین طور در چندین اعتصاب دیگر، بازتاب یافت. در ۱۹۰۶/۱۲۸۵ حدود ۲۵۰۰ کارگر ایرانی معادن مس اللهوردی در ارمنستان «هسته اصلی» اعتصابیون را تشکیل دادند. در تابستان ۱۹۰۶/۱۲۸۵ کارگران ایرانی، به همراه روسها و قفقازیها، در کارخانه نساجی سرمایهدار ایرانی تقییف، دست به اعتصاب زدند و از کنسول ایران خواستند به نفع آنان مداخله کند. کارگران حوزه نفت از این درخواست پشتیبانی کردند. این نگرانی وجود داشت که این مساله به اعتصاب عمومی صد هزار کارگر در باکو منجر شود.این پیشرفت در ۱۹۰۹/۱۲۸۸ در اظهاریهای که ژوزف استالین، یکی از رهبران کارگری منطقه در آن زمان، از طرف کمیته باکوی حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه و خطاب به مهاجران ایرانی به مناسبت سالگرد اعتصاب ۱۹۰۴/۱۲۸۳ نوشت، مورد ارزیابی قرار گرفت. این اظهاریه میگفت، به برکت آن اعتصاب، «ما همشهریها [ایرانیان]، نوعی از حیوانات، بیدرنگ به مردان مبارزهجو برای نیل به زندگی بهتر تبدیل شدیم. این است آنچه اعتصاب و توافق دسامبر برای ما به ارمغان آورد!»
ارسال نظر