شادمانی بریتانیا از «پیمان جامعه عرب»

نوری سعید نخست وزیر عراق

آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه بریتانیا پس از سقوط دولت دکتر محمد مصدق نه تنها توانست دوباره روابط‌ سیاسی تهران-لندن را از نو شروع کند، بلکه از اینکه نوری سعید، نخست‌وزیر وقت عراق توانست «پیمان جامعه عرب» را شکل دهد ابراز شادمانی می‌کرد.ایدن در بخش دیگری از کتاب خود تحت عنوان «خاطرات ایدن» به بررسی این امر پرداخته است که در شماره امروز تقدیم خوانندگان محترم می‌شود. منافع کمپانی‌ها نیز به خوبی تضمین شد. کمپانی‌ها اجازه یافتند که در داخل منطقه خود، برعملیات مربوط به نفت نظارت کافی داشته باشند. یک دستگاه حکمیت خودکار و بسیار دقیق، تاسیس شد، این دستگاه در صورت بروز منازعه بین طرفین،‌(ایران و کنسرسیوم) به کار می‌افتد. ولی،‌ بهترین تامینی که کنسرسیوم دارد، قدرت خوداو و سرمشقی است که شکست مصدق داده است.مساله غرامت،‌آخرین مشکل بود. دولت ایران موافقت کرد که در ده سال، ۲۵ میلیون لیره انگلیسی به کمپانی نفت انگلیس و ایران بپردازد و تمام دعاوی طرفین تصفیه شود و نیز دولت ایران، برای تمام معاملات خود لیره انگلیسی را به عنوان پول رایج پذیرفت و در عوض، تفاهم شد که لیره تا اندازه محدودی، قابل تسعیر باشد. در مراحل نهایی شاه نقش قاطعی ایفا کرد، به این معنا، از تاخیرهای بی‌پایان که در کار تصویب قرار داد پیش می‌آمد و می‌توانست موجب مرگ آن شود، جلوگیری کرد.

در پایان ماه ژوئیه، دولت انگلستان پیشنهادهای نهایی را تصویب نمود، در واقع این پیشنهادها نسبت به آنچه سه سال پیش انتظار می رفت فوق‌العاده بهتر بود. سه سال پیش یعنی آن زمان که ما را از آبادان بیرون کرده بودند و برای بازگشت به آنجا فقط امید مبهمی داشتیم.

در مورد کسانی که از طرف دولت ایران برای انعقاد قرارداد کار می‌کردند، باید گفت: برای شهامت و نیروی خستگی ناپذیر دکتر امینی، وزیر دارایی بسیار شایسته ایران، باید ارزش و اهمیت فراوان قائل شد. سه نفری که از جانب کنسرسیوم مذاکره می‌کردند، آقای «پیچ» از طرف کمپانی‌های آمریکایی، آقای «اسنو» از جانب کمپانی‌های انگلیسی و آقای «لودن» از طرف کمپانی‌های هلندی، شکیبایی و کاردانی بسیار از خود نشان دادند.

روز جمعه هفدهم دسامبر، این یادداشت را نوشتم:

امسال خصوصیت عجیبی دارد، زیرا‌ با آنکه بسیار کسان درباره مسائلی که حل کرده‌ایم یا امیدواریم حل کنیم قلم‌فرسایی کرده‌اند: درباره اتحادیه اروپای غربی، مصر، هند و چین، ایران، عربستان و (واحه بوریمی) عده بسیار کمی برای مساله ایران اهمیت فراوان قائل شده‌اند، مساله‌ای که معتقدم از همه مشکل‌تر بود. سه صاحب منصب عالیرتبه به نوبت به من کمک کردند، «مکینس»، «دیکس» و «کاچیا» هر سه عالی بودند.

قرارداد (نفت ایران و کنسرسیوم) نتایج خوبی به بار آورده است، نفت ایران به بازارهای جهان جریان یافته و با سرعتی بیش از آنچه در آغاز کار پیش‌بینی می‌شد جذب شده است. در سال ۱۹۵۵، درآمدی که به ایران تعلق گرفت و در حدود ۳۱.۶۰۰.۰۰۰ لیره انگلیس بود و این، در مدتی به آن کوتاهی، یک نتیجه درخشان قرارداد بود. درباره این قرارداد می‌توان گفت: در زمان ما، از جمله پیمان‌های معدود بین‌المللی است که خوبی و درستی خود را از نقطه‌نظر هر یک از شرکت‌کنندگان، کاملا اثبات کرده است. از آنها که شایسته تجلیل‌اند، فقط نام چندتن را بیان کردم. این صورت، بی‌آنکه اشاره‌ای به همکاری انگلیس و آمریکا کنم تکمیل نخواهد شد. این همکاری را ما یکبار دیگر مدیون آقای لوی هندرسن و سفیر کبیر خودمان «سرراجر استیونس» بودیم که به هندرسن پیوست و به زودی قدرت و نفوذ خود را به عنوان نماینده ما مستقر ساخت.این قرارداد، برای ایران، به معنای بهبود وضع اقتصادی بود. ولی مساله دفاع از تمامی خاورمیانه، هنوز حل نشده بود. اگر «پیمان انگلیس و مصر» در یک وضع اضطراری به کار می‌افتاد، ما را قادر می‌ساخت تا از مصر و منطقه کانال سوئز دفاع کنیم، ولی ناحیه حیاتی شمال شرق میانه، لااقل تا مدتی، در معرض خطر می‌بود. سیاست دولت ملکه این بود که اتحادیه‌ای درست کند که برای حفظ این قسمت خاورمیانه موثر باشد. دولت مصر حاضر نشده بود وارد نقشه‌هایی شود که دولت کارگری انگلستان طرح کرده بود و این موضوع ما را مایوس کرده بود. می‌بایستی وسیله دیگری جست، دولت آمریکا نیز چنین می‌اندیشید. از این رو، در پایان سال ۱۹۵۴ وقتی شنیدم نوری سعید نخست وزیر عراق،؛ روی طرحی کار می‌کند تا با در بر گرفتن ترکیه و به کمک انگلستان و آمریکا «پیمان جامعه عرب» را تقویت کند شادمان شدم. نوری سعید با نخست‌وزیر ترکیه، آقای مندرس، و سرهنگ ناصر قرار ملاقات گذاشت تا درباره این نظریه گفت‌وگو کنند. ناصر سخت مخالف این فکر بوده، ولی ترکیه به همان شدت از آن طرفداری می‌کرد. مندرس، در ژانویه ۱۹۵۵ به بغداد رفت و پیش از آنکه آنجا را ترک کند، دو نخست‌وزیر قصد خود را اعلام کردند و گفتند می‌خواهند یک پیمان همکاری متقابل منعقد کنند و نیز اعلام کردند که این پیمان روی کشورهای دیگری که در خاورمیانه منافع دارند باز خواهد بود. این قرارداد روز بیست و چهارم فوریه امضا شد.

فکر کردم که ما باید از این اقدام ابتکاری کاملا حمایت کنیم، گر چه دولت مصر به عراقی‌ها فشار می‌آورد که از پیمان خارج شوند. امکان داشت که این پیمان رفته‌رفته بتواند برای خاورمیانه، چیزی چون «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی» شود. محتمل به نظر می‌رسید که پاکستان که در آوریل ۱۹۵۴ با ترکیه یک قرارداد دفاع متقابله امضا کرده بود، به آن ملحق شود، همچنان که ممکن بود ایران و اردن نیز به آن بپیوندند.