آمریکا و خرید کمپانی نفت انگلیس و ایران

ژنرال فضل‌ا... زاهدی

آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه بریتانیا در دوره نخست‌وزیری وینستون چرچیل، در حالی که از ادامه مذاکرات با دکترمحمدمصدق ناامید شده بود، اما به این نتیجه رسیده بود که باید هرچه سریع‌تر روابط سیاسی با ایران برقرار شود. به خصوص اینکه وزارت امور خارجه آمریکا در جلسه‌ای با کمپانی‌های نفتی آمریکا تصمیم گرفته بود که برای حل ملی شدن صنعت نفت ایران باید کمپانی‌های نفتی آمریکا مبادرت به خرید «کمپانی نفت انگلیس - ایران» کنند که با مخالفت آنان مواجه شده بود. در شماره امروز به بخش دیگری از کتاب خاطرات «ایدن» پرداخته می‌شود که تقدیم خوانندگان محترم می‌شود. پس از آن که در ماه آوریل مورد عمل جراحی قرار گرفتم، نتوانستم در این امور، شرکت موثری داشته باشم، ولی شنیدم که قدرت و نفوذ مصدق رفته‌رفته ضعیف می‌شود. در پایان ژوئن او موفق شده بود که کاشانی را از ریاست مجلس بیندازد. این پیروزی به بهای دشمنی علنی با مجلس، به دست آمد. تسلط نخست‌وزیر بر رادیو و مطبوعات ایران، انحلال سنا و مرعوب کردن دربار، دست به دست هم داده بود و مجلس را به صورت تنها محلی درآورده بود که صدای انتقاد از سیاست او می‌توانست در آنجا بلند شود. مخالفان مصدق در مجلس که به سبب عدم پشتیبانی آشکار پرزیدنت آیزنهاور از او تشجیع شده بودند دولت را استیضاح کردند و قرار بود روز ۱۴ ژوئیه دولت به استیضاح جواب دهد. ولی مصدق حاضر نشد در مجلس حضور یابد و به جای آن، رفراندومی و راه انداخت و از مردم ایران خواست که بین او و مجلس، یکی را انتخاب کنند. چون دولت از هیچ کاری ابا نداشت و از پشتیبانی کامل کمونیست‌ها برخوردار بود، اکثریتی که به نفع مصدق رای داد عظیم بود. مصدق، مسلح به اراده اظهار شده مردم، روز ۱۴ اوت از شاه خواست که مجلس را منحل کند. شب بعد طرفداران شاه کودتا کردند تا ژنرال‌ زاهدی را به عنوان نخست‌وزیر بر سر کار آورند، ولی طراحی بد و بی‌احتیاطی، منجر به شکست کودتا و پرواز شاه به بغداد شد. دکتر مصدق، بلافاصله مجلس را با قدرت خود منحل کرد. تظاهرات ضد سلطنت ترتیب یافت و به ارتش قدغن شد که برای شاه دعا نکند. نخست‌وزیر که هنوز مایل نبود کاملا به کمونیست‌ها متکی شود روز ۱۸ اوت (۲۷ مرداد ۱۳۳۲) به پلیس دستور داد که تظاهرات کمونیست‌ها را در هم شکند. در سراسر سال ۱۹۵۳ هر موفقیت سیاسی که دولت (مصدق) به دست آورده بود پایه‌ای را که این دولت بر آن تکیه داشت محدودتر ساخته بود.

مبارزه با ضد شاه، ارتش را بیزار و متنفر کرده بود، سرکوبی مخالفان، سبب شده بود مصدق پشتیبانی کمونیست‌ها را از دست بدهد. در روز ۱۹ اوت (۲۸ مرداد) که تظاهرات جدیدی از طرف سلطنت‌طلبان صورت گرفت، دو نیرویی که می‌توانست جلوی آنها را بگیرد، با تظاهرات ایشان مخالفت نکرد. تا عصر آن روز، مصدق و وزرای او در نهانگاه به سر می‌بردند و ژنرال زاهدی توانست شاه را دعوت کند که با استقبال پرشوری به تهران بازگردد. خبر سقوط مصدق از اریکه قدرت هنگامی به من رسید که دوران نقاهت را می‌گذراندم و به اتفاق زن و پسرم، در دریای مدیترانه، میان جزایر یونان با کشتی گردش و سیاحت می‌کردم. آن شب، با خیال راحت شادمانه خوابیدم.

در اوایل سپتامبر، به وزارت امور خارجه انگلستان گزارش رسید که وزارت خارجه آمریکا با کمپانی‌های نفتی آمریکا جلساتی تشکیل داده است. گفته می‌شد در این جلسات، وزارت امور خارجه آمریکا به کمپانی‌های نفتی آن کشور فشار آورده است که یک شرکت واحد آمریکایی تشکیل دهند و این شرکت، کمپانی نفت انگلیس و ایران را بخرد. این فکر خوشایند کمپانی‌های نفتی آمریکا نبود. وزارت امور خارجه انگلستان، به حق اظهار نگرانی کرد و گفت که ظاهرا وزارت خارجه آمریکا، با این کمپانی‌ها درباره طرح‌هایی گفت‌وگو می‌کند که آن طرح‌ها با پیشنهادهای مشترک ما، تفاوت بسیار دارد؛ منظور پیشنهادهایی است که با آمریکایی‌ها راجع به آن توافق کرده بودیم. دو سه روز پس از اظهار این نگرانی، وزارت امور خارجه انگلستان یادداشت جامع و مانعی برای وزارت خارجه آمریکا فرستاد و در آن روی پیشنهادهای مشترک، سخت ایستادگی کرد. روز پنجم اکتبر، پس از غیبت طولانی‌ام، به کار بازگشتم و تصدی وزارت خارجه را به عهده گرفتم. لرد سالیسبوری مدت شش‌ماه امور ما را به نحو قابل تحسینی رهبری کرده بود. پس از گفت‌وگو با او و با وزیر مشاور در امور خارجی، آقای سلوین لوید که همان وقت از سازمان ملل متحد بازگشته بود، معتقد شدم عاجل‌ترین کار من در خاورمیانه این است که روابط سیاسی با ایران را دوباره برقرار کنم. آقای لوی هندرسن در حفظ منافع ما صادقانه کوشیده بود. با وجود این مطمئن بودم که تصدیق خواهد کرد که حل مساله نفت ضرورت فوری دارد و ما فقط به شرطی می‌توانیم به انجام این کار امیدوار باشیم که دولت انگلستان در ایران از خود نماینده داشته باشد.