آمریکایی‌ها می‌ترسیدند مصدق به شوروی نزدیک شود

جان فاستردالس وزیر خارجه آمریکا و آلن دالس رییس سازمان سیا

پرزیدنت آیزنهاور در حالی که نگران قطع رابطه ایران و آمریکا درخصوص ملی شدن صنعت نفت در دوره دکتر محمد مصدق بود، این نگرانی خود را از طریق آنتونی ایدن، وزیر امور خارجه انگلستان به وینستون چرچیل نخست‌وزیر وقت بریتانیا اعلام کرد. از همین روی در ادامه روند مذاکرات تصمیم گرفت که «آلتون جونز» را به این سمت منصوب کند. ضمن اینکه نگرانی خود از نزدیکی مصدق به روس‌ها را دور نگاه نمی‌داشت. در شماره امروز به بخش دیگری از خاطرات «ایدن» اشاره می‌شود که تقدیم خوانندگان ارجمند می‌شود.

خود رییس‌جمهور(آیزنهاور) خاطرنشان ساخت هر توافقی با ایران که پایه و اساس قراردادهای ممالک نفت‌خیز دیگر را از میان ببرد، نامطلوب خواهد بود ولی، در عین حال که این نکته را تصدیق می‌کرد، به نظر می‌رسید حاضر بود به کمپانی‌های نفتی آمریکا فشار آورد و اقدامات مجدانه انجام دهد تا مصدق را بر سر کار نگاه دارد، چون مصدق را تنها امید غرب در ایران می‌دانست. آقای دالس گفت او مطمئن است که مصدق آخرین پیشنهاد انگلیس و آمریکا را رد خواهد کرد و رییس‌جمهور اظهار داشت که در این صورت، مایل است مردی را به ایران بفرستد که ایرانی‌ها به او اعتماد داشته باشند و این شخص اختیار داشته باشد تا بهترین ترتیبی را که بتواند، بدهد و نفت را دوباره (به بازارهای جهان) جاری کند. رییس‌جمهور، برای این کار آقای «آلتون جونز» را در نظر داشت که دوست خود اوست و از اعتماد بی‌دریغ وی برخوردار است. رییس‌جمهور گفت مردم آمریکا را هرگز به درک این نکته وادار نمی‌توان کرد که در شرق میانه باید فداکاری‌ها کرد و اظهار داشت که نتایج بسط و توسعه تسلط روسیه بر ایران- که وی آن را به نحو قاطعی امکان‌پذیر می‌دانست- یا متضمن از دست رفتن منابع نفت خاورمیانه خواهد بود یا موجب ایجاد خطر جنگ جهانی دیگری خواهد شد. من گفتم که تسلط روسیه بر ایران، اگر به فرض محال تحقق پذیرد، حتما متضمن سلطه آن کشور بر منافع نفتی دیگر خاورمیانه نیست و افزودم: روس‌ها از منابع نفت ایران نمی‌توانند استفاده کنند، بلکه فقط می‌توانند این منابع را از غرب دریغ دارند، این نیز مهم نیست؛ زیرا غرب دیگر به نفت ایران نیاز ندارد. رییس‌جمهور گفت کارشناسان او به وی گفته‌اند که از آبادان تا قفقاز در دو سه سال می‌توان لوله نفت کشید. من چندین بار تاکید کردم که اگر با ایران یک قرارداد بد بسته شود، در کشورهای دیگر آثار و نتایج ناگواری به بار خواهد آورد. رییس‌جمهور، در حالی که این نظریه را پذیرفته بود، پیدا بود که ترس از یک ایران کمونیست، ذهن او را اشغال کرده است و آزارش می‌دهد ظاهرا مصدق دو مرتبه آمریکایی‌ها را ترسانده است.»

ما، ‌امکانات مختلف را به دقت بررسی کردیم و درباره آنها به تفصیل سخن گفتیم. دالس خردمندانه پذیرفت که اگر پیشنهادهای بیستم فوریه ما رد شود، باید تمامی مساله نفت را معلق گذاریم. سپس گفت: آن وقت آمریکا اقدامات کوچکی به عمل خواهد آورد تا مصدق را همچنان که هست بر سر کار نگه دارد. در گفت‌و‌گوی ما، این مطلب مطرح شد که آن اقدامات کوچک ممکن است شامل فرستادن کارشناسان فنی آمریکایی به پالایشگاه آبادان و ارسال مقدار کمی ماشین که ایرانی‌ها به آن نیاز دارند، بشود. من بلافاصله با تندترین عبارات ممکن، گفتم: این نکته را باید تاکید کنم که حضور کارشناسان آمریکایی در موسسات سرقت شده انگلیسی (تاسیسات نفتی آبادان را می‌گوید) تاثیر اسف‌انگیزی در روابط انگلستان و آمریکا خواهد داشت. وقتی مذاکرات ما پیش رفت، نظریه من به طور کلی پذیرفته شد، بیشتر بدین سبب که آشکار بود کمپانی‌های بزرگ نفتی با هر پیشنهادی برای فرستادن کارشناسان فنی (به آبادان) متفقا مخالفند. معهذا، آمریکایی‌ها دچار این ترس دائمی بودند که مبادا مصدق خود را به روسیه متصل کند، به این موضوع چنین پاسخ دادم که سیاست مصدق بیشتر این است که دولت‌های بزرگ را به بازی بگیرد و آنها را به جان هم بیندازد.در پایان مذاکرات، خشنود بودم که به توافق با آمریکایی‌ها، نزدیک‌تر شده‌ایم. وضع ایران مسلما تیره بود، ولی من معتقد بودم بهتر است به این فکر باشیم که برای مصدق جانشینانی جست‌و‌جو کنیم، نه آنکه بکوشیم او را بخریم. در آخرین مذاکرات با آمریکایی‌ها، درباره این مطلب با هم توافق کردیم و نیز موافقت کردیم که هر دو (انگلیس و آمریکا) روی پیشنهادهای بیستم فوریه بایستیم. به نخست‌وزیر (چرچیل) تلگراف کردم:«سختی و اشکال این وضع در آن است که آمریکایی‌ها دائما مشتاقند کاری صورت بدهند. رییس‌جمهور این نکته را بارها تکرار کرد. من به او یادآوری کردم که در پاسخ فشار آمریکا، برای آن که با ایران به توافق رسیم شرایط خود را بارها تعدیل کرده‌ایم. در دو سال گذشته، خودم چندین بار احساس کردم که اگر می‌توانستیم مدتی ساکت بنشینیم، فرصت‌های توافق و حل مساله بیشتر می‌شد.»در این مذاکرات، آقای «بیدل اسمیت» ذکاوت و کاردانی خود را نشان داد. آقای «ونیتروپ آلدریچ» نیز که برای این گفت‌و‌گوها به واشنگتن آمده بود، با اطلاعاتی که از صنعت نفت داشت و نظریاتی که به ما می‌داد، به ما کمک کرد.