اضطراب آیزنهاور از وضعیت ایران

وینستون چرچیل نخست وزیر انگلستان

آنتونی ایدن در ادامه مذاکرات خود در خصوص ملی شدن صنعت نفت در دوره دکتر محمد مصدق به اضطراب و نگرانی آیزنهاور، رییس‌جمهور آمریکا اشاره می‌کند و در نامه‌ای خطاب به چرچیل، نخست‌وزیر انگلستان این پیام را به وی منتقل می‌کند. پرداخت غرامت به ایران نیز از جمله موارد دیگری است که ایدن در این بخش از خاطرات خود به آن اشاره می‌کند که در شماره امروز، تقدیم خوانندگان محترم می‌شود. ‌وزارت امور خارجه آمریکا، نگران عواقب اقتصادی احتمالی بود که در صورت عدم توافق با ایران بروز می‌کرد. آمریکایی‌ها می‌ترسیدند که این عواقب، حتی خطرناک‌تر از عکس‌العمل‌های یک قرارداد بد باشد، من این نظریه را قبول نداشتم و در تلگرامی که برای سفیر کبیر خودمان به واشنگتن فرستادم، گفتم:

حتی اگر قرار شود که نفت ایران به مقادیر روزافزون در بازارهای جهان عرضه شود، هنوز هم عقیده راسخ ما و کمپانی نفت انگلیس و ایران بر این است که باید با خطر عرضه نشدن نفت ایران به بازارهای جهان روبه‌روشد، نه آنکه به انعقاد یک قرارداد بد، تن در داد، زیرا یک قرارداد ناپسند ممالک دیگر را نیز که تولیدکننده نفت‌اند آشفته و مغشوش خواهد ساخت و بی‌گفت‌وگو، در نواحی پهناور جهان، برای سرمایه‌گذاری‌های کمپانی‌های انگلیسی و آمریکایی، عکس‌العمل‌های خطرناک خواهد داشت. وزارت امور خارجه آمریکا، بیش از اندازه به سنجش و قیاس این خطرات پرداخته است، در حالی که سنجیدن این خطرات، اساسا کار صنایع نفت است. هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که با کمپانی‌های نفت آمریکا مشورت شده باشد، از این رو، شما باید ارزیابی فوق را که پس از مطالعات بسیار دقیق به عمل آورده‌ایم، به اطلاع وزارت امور خارجه آمریکا برسانید و اگر به مخالفتی برنخوردید، پیشنهاد کنید که «نظریات کمپانی‌های آمریکایی را بخواهند.»

و اما درباره آخرین گفت‌‌و‌گوی مصدق با هندرسن، باید گفت: «اگر مصدق به آنچه می‌گوید واقعا معتقد باشد، پیدا است که رفتار فعلی او جای امید برای هیچ توافقی باقی نمی‌گذارد. این رفتار، فقط نشان می‌دهد که وقتی با مصدق روبه‌رو می‌شویم، تا چه اندازه لازم است که محکم بایستیم و تلاش نکنیم که هر حالت متغیر او را بپذیریم؛ یا به خود اجازه دهیم که در برابر با‌ج‌سبیل، اصول اساسی را رها کنیم ...»

آمریکایی‌ها می‌خواستند پرداخت غرامت را حداکثر، به بیست سال محدود کنند، زیرا فکر می‌کردند این کار به تخفیف ترس و وحشت ایرانی‌ها کمک خواهد کرد. من با این مطلب و با چند پیشنهاد آنها که درباره «تاکتیک‌ها» بود موافقت کردم. در نتیجه، روز بیستم فوریه یک بار دیگر، به اتفاق هم وارد عمل شدیم، ولی این بار نیز بیش از دفعات قبل پیشرفت نکردیم. مصدق، در جریان گفت‌و‌گوهای متعددی که با سفیر کبیر آمریکا می‌کرد، دائما تغییر عقیده می‌داد و فقط در یک مورد نظریه ثابتی داشت و آن امتناع از روبه‌رو شدن با پیشنهادهای ما بود. روز بیستم مارس، پس از چندین روز «کش و قوس» رفتن، سرانجام نخست‌وزیر ایران امتناع خود را از قبول پیشنهادهای مربوط به حل مساله نفت که سفیر کبیر آمریکا یک ماه پیش تسلیم او کرده بود، اعلام داشت.

تا این وقت، ‌من از نزد سفیر آمریکا برگشته بودم. من به اتفاق آقای «باتلر» به آمریکا رفته بودم و منظور اصلی از این مسافرت مذاکره درباره مسائل اقتصادی بود. سفر،‌نه روز به طول انجامید و در ضمن آن با پرزیدنت آیزنهاور و آقای دالس، چند بار گفت‌و‌گو کردم. ضمن مذاکرات یک بار دیگر متوجه شدم که دولت آمریکا مشتاق است برای مذاکره با ایران کوشش بیشتری کند. آنچه در زیر می‌خوانید، متن پیام خصوصی من است که درباره این قسمت مباحثات ما، برای نخست‌وزیر (چرچیل) فرستادم:

«در گفت‌وگویی که با رییس‌جمهور کردم، آقای دالس تا مدتی و سفیر کبیر (انگلیس) در تمام مدت، حضور داشتند. رییس‌جمهور صحبت خود را با اشاره مهرآمیزی به شما، آغاز کرد و سپس بی‌درنگ وارد بحث درباره خاورمیانه شد. او از وضع ایران بی‌نهایت مضطرب بود. وی گفت که بر اثر مداخلات هندرسن برای هواداری از شاه، موقعیت هندرسن نزد مصدق بسیار ضعیف شده است و امکان قطعی دارد که گذرنامه‌اش را به دستش بدهند و روانه‌اش کنند. ظاهرا رییس‌جمهور چنین احساس می‌کرد که قطع روابط آمریکا و ایران تحمل‌ناپذیر خواهد بود و به هر قیمتی شده است باید از آن جلوگیری کرد. او فکر می‌کرد که در هر حال شاید لازم باشد که هندرسن احضار شود و به جای او نماینده دیگری از طرف آمریکا اعزام گردد که کمتر مورد سوءظن باشد.»