حسن ارسنجانی در ادامه توضیحات خود درباره اصلاحات ارضی و نقش آن در ایجاد دموکراسی و پدیدار شدن طبقه متوسط، نکاتی را یادآور شده است که می‌خوانید. همیشه در سیر عقاید، عقاید یک نفر را اشخاص دیگر می‌ستایند و اصلاح می‌کنند. مارکس گفته بود انقلاب پرولتاریا در یک زمان در تمام کشورها باید صورت گیرد و لنین خلاف آن را ثابت کرد و انقلاب پرولتاریا یا فقط در روسیه عملی گردید.و مائوتسه تونک عقاید استالین را درباره انقلاب چین عملا نفی کرد.پس از جنگ مردم انگلستان چرچیل فاتح جنگ و ناجی انگلیس را یعنی حکومت اشراف را برکنار زدند و حکومت کارگران سوسیالیست‌ را روی کار آوردند و طبقه متوسط بسیاری از کشور فرانسه. ایتالیا و غیره باعث شد که آن اجتماعات نضج بگیرد.در کشوری که اصل مالکیت خصوصی شناخته شده و زارع حق ریشه و حق اعیان دارد و اصول عقاید مذهبی استوار است ما نمی‌توانیم حتی حق ریشه زارع را نفی کنیم و به زارع بگوییم از زمینی که پدر اندر پدر روی آن کار کرده جداشود.در ایران نمی‌توانیم منکر حق ارث شویم چه طبق اصول مذهبی ما و قانون مدنی این حق شناخته شده گرچه در نسل بعد مساله ارث و تقسیم اراضی بین ورثه اشکالاتی ایجاد می‌کند.حل این مشکل راه دیگری دارد وضع اسرائیل با وضع ما قابل انطباق نیست ما دارای دهات چندین هزارساله هستیم مثل این آقایان فکر کردن خیال‌پردازی است، پس باید قدری عملی‌تر فکرکرد و آن تئوری را گرفت که به وضع ملت ما نزدیک‌تر باشد و مردم بتوانند آن را هضم کنند.تئوری‌ها برای سعادت مردم است تئوری‌ها باید چند قدم جلوتر از عقاید مردم باشد نه آن که صدها کیلومتر از آن فاصله داشته باشد عقاید افراطیون برای مردم قابل هضم نیست تصور این که طبقه کارگر باید برای نجات دهقانان کار کند اشتباه محض است. در ایران قدرت غالب در دست طبقه دهقان است نه کارگر اگر روزی یک طبقه پیش بیاید و مردم را نجات دهد طبقه زارع است.باید کار کنیم. به جای آن که ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار نفر در سرنوشت مملکت حکم کنند ۲۰ میلیون نفر در سرنوشت مملکت ما شرکت جویند.در اینجا خطاب من به آن دسته از افراطیون راست که تصور می‌کنند در خواب ماندن طبقه دهقان سبب ادامه حکمرانی آنها است باید بدانند حکومت بر مردم خواب‌آلود، حکومت بر مرده و قبرستان است و افتخار ندارد و این موضوعی است که به کرات تکرار شده‌است، باید از جبر تاریخ برای پیشرفت مملکت استفاده کرد و حکومت دموکراسی را پایه‌گذاری نمود که قانونی چون قانون اصلاحات ارضی مصوب مجلس ۱۹ به وجود نیاید که پس از ۱۸ ماه که از تصویب آن گذشته بود کوچک‌ترین اقدامی برای اجرای آن نمی‌شد انجام داد. چه آنجا عده‌ای مالکین یا فرستادگان مالکین نشسته بودند و این قانون را وضع کرده بودند ما قانون را اصلاح کردیم ولی گفته بودم که این قانون کامل نیست لذا ناچار به اصلاح آن شدیم.پس قانون باید در تحول باشد و برای خیر جامعه پیش رود.هر جای دیگر هم که اشکالی به وجود آورد آن را تغییر می‌دهیم و اصلاح می‌کنیم و فئودالیته را از بین می‌بریم.