نفرت مصدق از انگلیس مشهود است

آیت‌ا... کاشانی رییس مجلس در کنار مصدق

آنتونی ایدن در این بخش از خاطراتش، چگونگی هم رای کردن آمریکایی‌‌ها با انگلستان در برخورد با مصدق را توضیح می‌دهد. او همچنین دیدگاه بسیار منفی خود نسبت به مصدق را تکرار می‌کند. متاسفانه، پیام چرچیل- ترومن تاثیر نیکی در دریافت‌کننده پیام نداشت. گزارش‌های غم‌انگیزی که از تهران می‌رسید، اعتماد و اطمینان به پیروزی اقدام ابتکاری ما را تایید نمی‌کرد. گفته می‌‌شد که «جنون بزرگی طلبی» مصدق به سر حد تزلزل روحی و فکری رسیده است. او که هرگز حرف حساب زیاد به گوشش نمی‌رفت، اخیرا لازم بود که چون طفل سرکش کج‌خلقی دل او را به دست آورد. خطرناک‌تر از آن، این نکته بود که گفته می‌شد انگیزه و محرک اصلی او «بغض و کینه‌ای است که نسبت به آمریکایی‌ها و به ما دارد.»مصدق، برای آنکه نفرتی را که از ما داشت از دل برون ریزد، از هیچ کاری رو گردان نبود، گرچه این کار اتحاد با کمونیست‌ها بود، او از نخستین مصاحبه‌ای که با دو سفیر کبیر کرد، استفاده نمود و با عبارات تهدید‌آمیز تقاضای پول کرد و گفت به انگلستان یک هفته فرصت می‌دهد تا پاسخ یادداشتی را که روز هفتم اوت برای دولت انگلستان فرستاده است به او بدهند. از جمله مطالب یادداشت، این بود که مصدق از بریتانیا خواسته بود ۵۰ میلیون لیره به ایران بدهد.

مصدق، در مصاحبه بعدی که راجع به پیام رییس‌جمهور (ترومن) و نخست‌وزیر (چرچیل) با سفرای کبار انگلستان و آمریکا نمود، این پیام را بد و زیان‌آور، توصیف کرد و به سفیر کبیر آمریکا گفت که و دیگر نمی‌توان ایرانی‌ها را با اظهارات دوستانه فریب داد. گزارش مشترک این گفت‌وگوها که با سفرای کبار دو کشور ما صورت گرفته است.یک نمونه عالی از به کار بردن «سیاست متقاعدکننده» است. این سیاست، بیهوده بود. مصدق، با شدت وحدت به حملات متقابله پرداخت. هنوز دو سه روز نگذشته بود که روزنامه‌ها هیاهوکنان، خواستار قطع رابطه با بریتانیا شدند. تا آخر اکتبر، مصدق در کار خود پیروز شده بود و آخرین کارمند سفارت انگلیس از ایران رفته بود. آخرین گزارش سفارت‌ما این بود: «وضع عمومی کشور، همچنان آشفته و در هم است».من از همه این حوادث غمگین بودم. موضوع تسلیم شدن به شرایط مصدق، نمی‌توانست مطرح باشد. من می‌دانستم که نخست‌وزیر ایران تحت فشار اطرافیان افراطی خود قرار دارد. این مطلب را به همکاران خود اطلاع داده بودم و نیز به آنها هشدار داده بودم که ممکن است مصدق روابط سیاسی ایران را با ما قطع کند. دولت انگلستان، با استحکام تمام همچنان پشتیبان پیشنهادهای انگلیس و آمریکا بود. ما معتقد بودیم که کوشش برای عرضه کردن پیشنهادهای جدید، موقعیت ما را ضعیف خواهد کرد و امکانات بیشتری برای «باج سبیل گرفتن» به مصدق خواهد داد. فکر دیگری نیز سخت در من تاثیر داشت، فکری که دولت آمریکا در آن با من شریک نبود، در این وقت، بر من مسلم شده بود که مصدق هر قدر بیشتر بر اریکه قدرت باقی بماند، حزب کمونیست در ایران قوی‌تر و نیرومندتر خواهد شد. منافع بین‌المللی ما ایجاب می‌کرد که به مصدق امان ندهیم و آسوده‌اش نگذاریم.

حتی تا ماه اکتبر، دولت آمریکا درباره سرنوشت سیاسی ایران عقایدی داشت که با عقاید و نظریات ما مخالف بود. آمریکایی‌ها به ما می‌گفتند ما (انگلیسی‌ها)، تا آنجا که به نظر آنها می‌رسید، برای نگاهداشتن مصدق در مقام زمامداری به هیچ وجه اهمیتی قائل نیستیم. در حالی که از نقطه‌نظر امنیت ایران و امنیت عمومی، به عقیده آمریکایی‌ها، اگر مصدق تغییر می‌کرد اوضاع از بد، بدتر می‌شد. آمریکایی‌ها، به‌رغم این عقاید راسخ و به‌رغم میل طبیعی که زمامداران آن کشور برای حل و فصل یک مساله ناراحت‌کننده و پرسروصدای بین‌المللی داشتند، آن هم در سالی که انتخابات ریاست جمهوری در پیش بود. هرگز اقدامی که ما آن را برای منافع خود بسیار زیانبخش بدانیم صورت ندادند، قسمت اعظم این کمک مرهون روشی بود که رییس‌جمهور (ترومن) و آقای آچسن پیش گرفتند. کاردار سفارت ما (در تهران) دو سه روز قبل از ترک ایران، به من گزارش داده بود: «اگر این فکر را که آمریکایی‌ها علیه ما کار می‌کنند و از دکتر مصدق و جبهه ملی حمایت می‌نمایند، بتوان از مغز ایرانی‌ها خارج کرد، بزرگ‌ترین ضربه جانانه‌ای خواهد بود که به مصدق می‌توان زد.» بی‌شک آن خویشتن‌داری که این سیاستمداران آمریکایی از خود نشان دادند، موافقتی را که دو سال بعد صورت گرفت (منظور نویسنده قرارداد جدید نفت ایران با کنسرسیوم است) امکان‌پذیر ساخت.چنین به نظر می‌رسید که موقعیت دکتر مصدق در سال جدید، ۱۹۵۳ حتی از ماه ژوئیه نیز نیرومندتر است. او سنا را منحل کرده بود، شاه را مرعوب کرده بود و از مجلس به زور اختیارات تام گرفته بود، ولی پیروزی وی ناشی از شیوه‌های دیکتاتور مآبانه بود و به کار بردن همین شیوه‌ها، مخالفت بعضی از موثرترین طرفداران او را برانگیخته بود. کاشانی که به عنوان رییس مجلس، ناسیونالیست‌های افراطی را رهبری کرده بود، در این وقت با مخالفان محافظه‌کار مصدق متحد شد. در اواسط ماه فوریه، مصدق با تمام دستگاه‌های ماشین تبلیغاتی خود حمله شدیدی را علیه دربار آغاز کرد. پس از یک مصاحبه توفانی که در ۲۴ فوریه صورت گرفت، شاه در مقابل تهدید استعفای مصدق، ظاهرا تسلیم شد و پذیرفت که موقتا ایران را ترک کند.