پهلوی دوم - دیدگاه حسن ارسنجانی درباره اصلاحات ارضی-۹
انقلاب اجتماعی در ایران رخ نمیدهد مگر...
حسن ارسنجانی که یک روزنامهنگار ورزیده بود و به وزارت رسیده بود در ژرفای ذهن و دلش مخالف بزرگ مالکان بود و تمایل داشت که نوعی دموکراسی مبتنی بر سوسیالیسم را در ایران برپا کند و تصورش این بود که باید فئودالیسم و اربابها و خانهای مدافع وضع موجود را ریشهکن کند. وی در سخنان خود ضمن اینکه این آرزو را بیان میکند، شرحی نیز از اقتصاد ایران در آن روزها را ارائه میکند. این مطالب از مجموعه سخنرانیهای وی که در کتابی توسط وزارت کشاورزی وقت چاپ شده اخذ شده است.
حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی دولت امینی و علم
حسن ارسنجانی که یک روزنامهنگار ورزیده بود و به وزارت رسیده بود در ژرفای ذهن و دلش مخالف بزرگ مالکان بود و تمایل داشت که نوعی دموکراسی مبتنی بر سوسیالیسم را در ایران برپا کند و تصورش این بود که باید فئودالیسم و اربابها و خانهای مدافع وضع موجود را ریشهکن کند. وی در سخنان خود ضمن اینکه این آرزو را بیان میکند، شرحی نیز از اقتصاد ایران در آن روزها را ارائه میکند. این مطالب از مجموعه سخنرانیهای وی که در کتابی توسط وزارت کشاورزی وقت چاپ شده اخذ شده است.
در غالب کوههای بختیاری و قشقایی افرادی بودند که شاهنامه و مثنوی را از حفظ داشتند و این نشان سطح استعداد و فرهنگ این ملت است و دلیل آن است که نداشتن سواد دلیل عدم شرکت در انتخابات نیست به خصوص که طبقه شهرنشین بیش از یکپنجم یا یک هشتم مردم کشور را تشکیل نمیدهند.
از یکی از روسا یکی از انقلابات سوسیالیستی ایراد گرفته میشود که چرا کلفتزادهها و نوکرزادهها را مصدر امور زندگی اداری کرده و به جای آنها از اشرافزادگان باسواد استفاده نکرده است؟
در جواب او گفته بود آنقدر کلفتزاده و نوکرزاده را سرکار نگاه خواهیم داشت تا ملت خودش حکومت پیدا کند.
ما باید اکثریت مردم ایران را آماده زندگی سیاسی کنیم یا اینکه باید به قول افراطیون سوسیالیست راه انقلاب اجتماعی را در پیش گیریم.
در مورد انقلاب اجتماعی باید عرض کنم تئوریها همیشه قابلتحمل نیست و کسانی که در گوشه اتاقهای دربسته نشسته با کتاب سر و کار دارند و برای خودشان مدینه فاضله میسازند و پیش خود ممالک مخصوصی را در نظر میگیرند و فکر میکنند که وضع آنها عینا قابل انطباق با وضع زندگی ماست در اشتباهند.
افکار را باید آنقدر تعدیل کرد که قابل هضم برای ملت ما باشد و انقلاب اجتماعی در ایران مفهوم واقعی نمیتواند داشته باشد، زیرا قدرت کارگری در مقابل ۲۰ و چندمیلیون جمعیت کشور فوقالعاده نیست و طبقه کارگر ۵۰۰ هزار نفر از مردم کشور را تشکیل نمیدهند و کارگران به آن معنی بیش از ۱۰ هزار نفر نیستند و بقیه را عملهها و کارگران فاقد شرایط انقلابی تشکیل میدهند.پس تکیه کردن روی آن برای انقلاب اجتماعی تصور باطلی است و انقلاب اجتماعی در ایران و کشورهای نظائر آن به معنی تئوریک خودش نمیتواند وجود داشته باشد.
ولی در ممالک دیگر چنین اقداماتی شده است که اسم آن را انقلاب اجتماعی گذاردهاند.
اینها جز یک حرکت جاهطلبانه چند نظامی نیست و منطبق با هیچ اصولی نمیتواند باشد. این حرکتهای جاهطلبانه اساس اقتصاد مملکت را در هم میریزد و همانطور که در ممالک اطراف دیدیم نتیجه آن جز زیان مملکت و سیر قهقرایی نیست.
ولی در ایران به علت وجود دیسیپلین شدید نظامی و اطاعت و دلبستگی محض افسران به فرماندهی کل قوا و معقولیت امرا ارتش این چنین حرکتهای نظامی که از آن بحث شد نمیشود، ولی اگر چنانکه صحیح هم هست این اعمال را نباید انقلاب اجتماعی بدانیم باید ببینیم از چه طریقی حکومت مشروطه یعنی اکثریت مردم ایران میتوانند استقرار یابد.
راه استقرار این حکومت اکثریت محو کامل فئودالیته و آزادی مردم ایران از شر مالکین بزرگ است.
این مطلب از ابتدای مشروطه مورد توجه مرامنامههای احزاب قدیم از جمله حزب دموکرات قدیم بوده و محو فئودالیته مورد توجه آنها بوده است.
در دوره رضاشاه و وزارت دارایی تقیزاده، وی چون خود دموکرات بود، اعتقاد به لغو رژیم ارباب و رعیتی داشتند. اراضی سیستان را بین زارعین تقسیم کرد، ولی این کار چون بدون مطالعه صورت گرفت و منطبق با اصول جدید نبود به آن وضع منجر شد که زارعین زمینها را گذاشتند و فرار کردند یا عدهای خان اراضی را تصرف و فئودالیته را بدتر استور کردند.
سوسیالیستهای علمی و تاریخی یا نمیدانم چه اسمی روی آنها بگذارم عقیده دارند اصلاحات ارضی مانند آن سلسله کشورهایی باشد که به طور سری این کار اجرا و از هم اقتباس و تقلید کردند و سبب شکست تولید شدند.
آنها به خیال خودشان برای اینکه مالک بزرگ درست نشود یا مانند روسیه طبقه کولاک ایجاد نگردد فکر کردند اراضی را ملی اعلام کنیم و به طور اجاره به زارعین بدهیم و حق ارث را در اراضی مزروعی از بین ببریم.
آنها در اطاقهای دربسته به واقعیت توجه ندارند که خارج از دیوارهای اطاق آنها اجتماعی وجود دارد و انسانیهایی هستند که روح و جسم دارند و کارگران و دهقانان و مردمی هستند که اعتقادات مذهبی دارند و هرگونه اخلاق و سنت و رویه و وجود مملکت را نمیتوان به طور قالبی داخل تئوری آنها کرد. غیر از کتب آسمانی تمام قوانین در حال تغییر و تکوین است. در حال تحول است به دلیل تکوین.
۲۰۰ سال پیش کمونیست نبود و سوسیالیست نبود و رژیم اقتصادی روز فئودالیته بود، ولی در دنیا امروز کمونیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم و بورژوازی وجود دارد و دیگر فئودالیته یک رژیم مترقی نیست.
ارسال نظر