تاریخ بریتانیا- اقتصاد انگلستان پساز جنگ جهانی دوم - ۲۰
لندن بهدنبال جا پای محکمی در شرق بود
از پیامدهای جنگ جهانی دوم در بریتانیا و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی نفوذ و توسعه ایدئولوژی کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و معایب آن بود؛ اما پیامدهای جنگ جهانی دوم، بریتانیا را با چالشهای فراتری مواجه ساخت.
آفریقای تحت استعمار انگلستان
از پیامدهای جنگ جهانی دوم در بریتانیا و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی نفوذ و توسعه ایدئولوژی کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و معایب آن بود؛ اما پیامدهای جنگ جهانی دوم، بریتانیا را با چالشهای فراتری مواجه ساخت. از دست دادن سرزمینهای استعماری در شمال آفریقا و هندوستان باعث تمایل بیشتر این کشور به سمت شرق و کشورهای عراق، سوریه و اردن شد. ژاک پیرن در ادامه این بحث به دغدغههای پایانناپذیر لندن در خصوص مستعمراتش میپردازد که تقدیم خوانندگان ارجمند میشود.
کسب و تجارت در این نواحی از آفریقا عموما به دست هندیها است- علاوه بر این عده زیادی به شغل کارگری و این قبیل اشتغالات مشغولند، ولی سیاست انگلیسیها این است که بومیان را به نحوی وادار به کار کنند که به دستمزد بسیار ناچیزی قانع باشند و در عین حال عدهای از سیاهان که دارای استعداد و فراست هستند و به روش خود آشنا و تعلیم دهند تا رفتهرفته نهضت ناسیونالیست ایجاد شود.پس از پایان جنگ «درکنیا» شورش خونینی آغاز شد و به یک سلسله جنگ و گریز مخوفی منتهی گردید که همان نهضت مائومائو باشد و وحشت و ترور در سرتاسر منطقه ایجاد شد. انگلیسیها با شدت زیادی مقابله کردند، بدون اینکه موفق به استقرار نظم بشوند و بدین قرار سرزمین کنیا بهصورت مخوفترین نقطه حساس مقاومت آفریقاییها علیه اروپاییان درآمد.وضع اوگاندا به کلی غیر از این است. این سرزمین با برکت، دارای ۵ میلیون جمعیت، به صورت یک مستعمره عادی با عایدات سرشار، مستقیما به وسیله عمال انگلیس اداره میشود. معذلک در دولت «اتلی» یک شورای مجریه با ۱۴ عضو رسمی برقرار شد که ۸ عضو آن از طرف حکمران و ۶ نفر بقیه بهعنوان نماینده مردم هستند. از این ۶ نفر دو نفر اروپایی، دو نفر آفریقایی و دو نفر آسیایی هستند. علاوه بر این، قوانین، از طرف حکمران و به تصویب شورای مقننه مرکب از ۱۶ عضو رسمی است که خود تعیین میکند و ۱۶ نفر غیررسمی که ۴ نفر اروپایی ۸ نفر آفریقایی و ۴ نفر آسیایی هستند. یکی از ایالات اوگاندا سلطنتنشین و به نام بوگاندا نامیده میشود. در اوگاندا به خلاف کنیا، روش و سنن ایلیاتی محفوظ و اداره امور به دست صاحبان قبایل فیصله میپذیرد و یک شورای محلی نیز کمک میکند. حکومت دارای کارخانههای سیمانسازی، صید ماهی روی دریاچهها است. کارخانههای کاغذسازی را مستقیما اداره کرده کود شیمیایی، شیشهسازی و چینی را اداره میکند. شرکتهای مهم منابع معدنی را استخراج که از همه مهمتر و مس و کوبالت است.مهمترین ثروت کشور پنبه است که از ۴۸ میلیون صادرات سالیانه ۳۰میلیون آن پنبه است. وضع تجارت دارای رونق بسیاری است.در تانگانیکا ۸ میلیون جمعیت سکنی دارند که ۲۰.۰۰۰ نفر سفیدپوست است. این سرزمین به دستور سازمان ملل متحد به دست انگلیسیها اداره میشود.دولت اتلی در ۱۹۴۶ کوشید یک کشور فلاحتی در تحت دخالت و نظارت دولت ایجاد نماید. این سیاست مقارن بود با دورانی که کارگران میکوشیدند رژیم سوسیالیست اتاتیست اقتصادی را همه جا شایع نموده و حتی در آلمان، مانند مستعمرات رواج دهند. یک شرکت بزرگ با ۳۴ میلیون لیره از طرف دولت و به دست دولت تشکیل گردید و در نظر داشت بادام زمینی (آراشیت) به مقدار زیادی بار آورد. ولی در اندک مدتی مواجه به ورشکستگی عظیمی گردید و بالاخره پس از تحمل ضررهای فراوان، منصرف شدند.بدین قرار در آفریقای شرقی رژیم مستعمراتی از طرف انگلیسیها باقی ماند منتها با این سیاست که به تدریج به سوی حکومتهای داخلی مردم تحول یابد. در این ناحیه بنادر مهم ممبوزا، زنگبار، تانگاو دارالسلام وجود دارد. بندر اخیر منتها الیه خط آهنی است که مناطق ثروتمند دریاچههای بزرگ را که دارای معادن فراوان است به دریا متصل میکند. انگلیسیها به کمک این بنادر مهم دست قوی در اقیانوس هند دارند و چنانچه آنها را از دست بدهد، وضع دریاییاش در عالم بسیار سست و متزلزل خواهد شد. ولی اثر و فعالیت هندیها در این مناطق و به خصوص در این بنادر روز به روز رو به توسعه است و سلطه اقتصادی فراوانی در آنجا دارند. انگلیسیها میترسند که اگر در تسلطشان فتوری دست دهد، مهاجرین هندی در اندک مدتی کلیه امور را قبضه خواهند کرد.
اولویت انگلیسها در شرق
انگلیسیها چون دستشان از هندوستان کوتاه شد، سعی کردند تسلط خود را در شرق متوسط که از اواخر جنگ جهانی اول پایهگذاری نموده بودند توسعه دهند. در عراق پس از بلوای ۱۹۴۱، با قدرت فراوانی در بغداد مستقر گردیده کوشیدند اتحادیه از عراق، سوریه، اردن به وجود آوردند. ولی این سیاست با نفوذ فرانسویان که به موجب مقاولهنامه لیئلتون- دوگل، سیاست فرانسویها را در سوریه تائید میکرد سازش نداشت. از طرف دیگر ابنسعود و فاروق که میخواستند نفوذ خود را در شرق نزدیک و بین اعراب مستحکم بسازند نیز سازش نداشت، لذا سیاست انگلیسیها عقیم ماند. ناچار از راه دیگری وارد شدند بدین معنی که به نحاس پاشا، لیدر حزب وفد که خودشان بفاروق تحمیل نمودند قبولاندند که کنفرانسی از دول عرب در اسکندریه تشکیل دهد. متعاقب این کنفرانس کنفرانس دیگری در هلیوپولیس تشکیل گردیده به «لیگ عرب» یا اتحادیه عرب که قاهره مرکز آن باشد منتهی شد. مقارن این ایام در سوریه نیز اغتشاشات دامنهداری به وجود آمد و فرانسویها ناچار به کلی از آن کشور دست برداشتند. ولی اتحادیه عرب، به جای اینکه آلتی در دست انگلیسیها باشد، بلافاصله پس از تشکیل (۱۹۴۵) یک جنبه ضد انگلیسی محسوس به خود گرفت. انگلیسیها ناچار شدند برای خنثی کردن آثار و فعالیت اتحاد عرب که در به وجود آوردنش کوشش فراوانی مبذول داشته بودند، دوباره به سیاست ایجاد «سوریه بزرگ» متوسل شوند که آن هم بدون اخذ نتیجه مهمی ماند.
ارسال نظر