آفریقای جنوبی به عنوان یکی دیگر از مستعمرات انگلستان در سر راه رسیدن به هندوستان قرار داشت. مهاجرت برخی از هندوها و سفیدپوستان اروپایی به آفریقای جنوبی نه‌تنها مشکلات اقتصادی را برای بومیان سیاه این کشور به وجود آورده بود، بلکه پس از جنگ جهانی دوم چالش‌هایی را فراروی دولت چرچیل قرار داد که ژان پیرن در کتاب جریان‌های بزرگ تاریخ معاصر به تشریح آن می‌پردازد.

ولی در آفریقای جنوبی همان مشکلاتی وجود دارد که در آمریکای لاتین موجب مزاحمت است، یعنی تجمع نژادهای مختلف و مخصوصا اختلاف فاحش درجه مدنیت عناصر مختلف که جمعیت کشور را تشکیل داده است، مسائل بسیار پیچیده اجتماعی به وجود آورده است. حتی این مشکلات در آفریقای جنوبی به مراتب از آمریکای لاتن بغرنج‌تر است، زیرا آفریقای جنوبی یگانه کشوری است که به دست سفیدپوستان در میان یک دنیای سیاه که به زحمت از دوران توحش خارج و مختصر مدنیتی اقتباس نموده‌اند بنا شده است. علاوه بر این نژاد سفیدپوست، تازه خود از عناصر مختلف و مبادی غیرمجانس هستند، یعنی بوئرهای ترانسوال و جمهوری اورانژ و انگلوساکسن‌های دماغه کاپ مهاجرت عده زیادی هندوستانی بر این مشکلات افزوده است. در واقع اهالی هندوستان، در هر کجا در آفریقا که جلای وطن نموده و توطن اختیار می‌نمایند، با تسلط و احاطه غریبی کسب و کار و دکانداری را که سیاهان بومی می‌توانند استفاده برند، اختصاص به خود داده و بدین قرار ورود سیاهان را در جامعه که به تدریج باید نضج بگیرد، تقریبا به صورت محال درآورده‌اند. علاوه بر این هندوها یک اختلاف جدیدی بر اختلافات دامنه‌دار نژادی افزوده‌اند، زیرا اکثرشان مسلمان هستند و بدین نحو عنصر اختلاف که مذاهب مختلف هستند بر نژادهای مختلف افزوده شده است، زیرا مسلمان‌ها اکثرا با هر نوع تسلط و بسط نفوذ غربی‌ها مخالفت دارند.زندگانی نژادهای سیاه و سفید، در یک چنین محیط پر از تشتت به صورت غامضی درآمده بدیهی است سرمایه و مکنت اصلی در دست نژاد سفیدپوست است که ثروت را ایجاد و تولید می‌نمایند، به طوری که در ۱۹۴۳، عایدات متوسط یک نفر سفیدپوست ۱۲۵ لیره بود در صورتی که درآمد سیاهان و هندوها دو رگ از ۲۵ لیره تجاوز نمی‌کرد و سهم درآمد بومیان سیاه‌پوست از ده‌لیره بالا نمی‌رفت. در واقع درآمد متناسب است با استعداد و درجه فعالیت و دانایی. از طرف دیگر، رشد ناقص و بسیار مختصر سیاه‌پوستان، آنها را در نظر نژاد سفید‌پوست، به منزله یک آلت کار و کارگر مزدور بی‌ارزش و پستی جلوه‌گر ساخته است.
در هر حال از زمانی که ترانسوال و ایالت اورانژ به هم ملحق شدند، احساسات ناسیونالسیم در آفریقای جنوبی روزبه‌روز تقویت یافته، قبل از جنگ بین‌المللی، حزب ناسیونالیست که از «بوئرها» سرچشمه گرفته، یک ثلث آرای را در اختیار خود داشت. پس از حصول انتخابات در مجلس اکثریتی برابر 6 کرسی به دست آوردند.این حزب ناسیونالیست، دو ماده اساسی در برنامه فعالیت خود دارد، استقلال کامل کشور و ادامه سیاست تبعیض نژادی، یعنی حد فاصل صریح و قطعی بین نژاد سفیدپوست و مخلوط بومی (متیس) و سیاه‌پوست هندی به وجود آید. سیاه‌پوستان بومی در مجلس حق سه نماینده و در سنا چهار کرسی دارا هستند. مخلوط‌های بومی، از 1872 تحت شرایط خاص حق انتخاب کردن و رای دادن را به دست آوردند. در نتیجه فشار هندوها، بالاخره در 1946 آنان نیز حق رای دادن تحصیل کردند. حزب ناسیونالیست، قانون 1946 را ملغی‌الاثر نموده و با سماجت کامل مدعی هستند که حق رای دادن منحصر است به نژاد سفیدپوست. به این منظور با خشونت تمام از مهاجرت دیگران جلوگیری به عمل آورده، تعداد مهاجران را از 70.000 به 15.000 در سال محدود نموده‌اند. منظورشان از این سخت‌گیری‌ها، دفاع خود از مهاجرت هندوها است، ولی در مساله جلوگیری از مهاجرت دچار افراط‌کاری شده‌اند، یعنی از مهاجرت سفیدپوستان نیز که یگانه راهی است برای تقویت خود و حصول تسلط عناصر «اروپایی» نیز جلوگیری می‌کنند، در دوران جنگ جهانی دوم، به موجب قانون مخصوصی، مترصد بودند که کلیه عناصر نازی را از کشور بیرون کنند، ولی «مالان» رییس فرقه ناسیونالیست نه تنها اقدامی در این باب ننمود، بلکه اجازه داد نازی‌ها به تبعیت آفریقای جنوبی در آیند، در صورتی که کسب تبعیت برای انگلیس‌ها به مراتب دشوارتر شده بود، قبلا دو سال توقف برای هر فرد انگلیسی کافی بود تا بتواند به تبعیت کشور درآید، دوران اقامت به 5 سال تمدید شد.
علاوه‌بر این، دولت اعلام نمود که با مشی سیاسی برخی از زمامداران انگلیسی که معتقدند در آفریقای جنوبی، باید از بومیان ارتشی به وجود آید تا در صورت لزوم در قوای نظامی انگلیسی انجام‌وظیفه نمایند، یعنی جانشین قوای هندی شوند، سخت مخالف است.مخالف حزب ناسیونالیست، «حزب متحده» و حزب کارگر هستند که مرکب از یک میلیون انگلیسی است که در آفریقای جنوبی توطن اختیار نموده‌اند. این احزاب معتقدند که باید اتحادیه آفریقای‌جنوبی در حوزه ممالک مشترک‌المنافع باقی بماند، ولی در موضوع تبعیض نژادی با ناسیونالیست‌ها هم‌عقیده هستند. درست است که کارگران با بعضی محرومیت‌ها و سختگیری‌ها نسبت به نژاد‌‌های غیرسفیدپوست مخالف هستند، ولی زیر بار تساوی حقوق نژادهای مختلف نمی‌روند و حاضر نیستند بومیان با سفیدپوستان دارای حقوق مساوی باشند.طبقه‌ای که خود را از معرکه تبعیض‌نژادی به کنار کشیده است اربابان صنایع هستند، زیرا معتقدند که بسط و توسعه فعالیت اقتصادی کشور وقتی حاصل است که در سایه صلح اجتماعی دامنه‌داری از عناصر غیراروپایی استفاده برده شود.دولت ناسیونالیست‌ که مصدر امور است، به منظور اثبات استقلال کامل خود، نمایندگانی که در خارج کشور به عنوان کمیسر عالی وجود داشتند، جملگی را به عنوان سفیر کبیر معرفی نمود، ولی برخلاف انتظار تاکنون اراده خود را مبنی‌بر ترک نمودن جامعه دول مشترک‌المنافع اعلام ننموده و به صورت عمل در نیاورده است. در واقع وضع اقتصادی و مالی بسیار حساسش اجازه چنین اقدامی را نمی‌دهد.

یکی از بومیان افریقای جنوبی