نگرانی از استعمال افیون مردم کرمان

فرش بافی در کرمان

اگر صنعت قالی‌بافی و معادن زغال‌سنگ و مس کرمان و همچنین محصولات کشاورزی این استان مرکزی ایران به‌عنوان ابزارهای قدرت محسوب می‌شدند، اما استعمال افیون توسط ۸۰ درصد از زن و مرد کرمان به‌عنوان بلای خانمانسوز این استان موجب نگرانی بود. چنانچه مهرآوران، رییس هیات تفتیشیه مالی کرمان در راپورت خود به تیمورتاش وزیر دربار پهلوی اول از آن به عنوان بلای مسری به نسل‌های آینده نام برده است.

اوضاع صحی

چون هوای کرمان خشک است و پشه هم وجود ندارد، از این رو هوایش سالم است و امراض زیادی ندارد. فقط امراض مقاربتی است که بدبختانه به واسطه شیوع فساد اخلاق و عدم‌مواظبت و نبودن اطبای مخصوص این کار در اینجاها نیز مثل غالب شهرهای عمده شیوع دارد و پیوسته هم بر انتشارش می‌افزاید و البته این خود بیش از هر چیزی نسل آتیه ایران را تهدید می‌نماید. خیلی مقتضی است که تدابیر قاطعی برای جلوگیری از انتشار زیادتر این مرض و محدود کردن آن به وسیله مواظبت اطبای مخصوص اتخاذ شود، والا اگر به این نوع پیش رود، آتیه خطرناکی خواهد داشت و چنانکه شروع شده است از شهر به قرا و ایلات که تنها عناصر قوی و نشیط مملکت هستند و هیچ گونه وسایل معالجه برای آنها میسر نیست، سرایت خواهد کرد. دیگر بلای خانمانسوز تریاک است که به طور خیلی موحش از هر مرض بدتر در شهر و حتی در دهات کرمان شیوع دارد؛ چنانکه اگر بگوییم صدی هشتاد از مرد و زن در شهر کرمان مبتلا به استعمال افیون هستند، شاید اغراق نگفته باشیم و در نتیجه این همه تنبل و بی‌حال هستند، چنانکه یک نفر مسافر غریب به مجرد ورود این امر را احساس می‌نماید. خیلی لازم است که برای تقلیل استعمال این سم مهلک تدابیر موثری اتخاذ شود. تصور می‌رود که تبلیغ دائمی و منظم و متوالی بی‌اثر نخواهد بود، اقلا از سرایت به جوانان جلوگیری می‌نماید. اگر بتوان کاملا از قاچاق جلوگیری به عمل آورد، البته موثر خواهد بود، ولی با وضع فعلی و نبودن بودجه کافی برای جلوگیری از قاچاق که بتوان مفتشین لایق درستکار مامور جلوگیری نمود، البته نتیجه مهمی گرفته نخواهد شد. تصور می‌رود تنها راه علاج، محدود نمودن زراعت تریاک و تهیه محصولات دیگری است که جانشین تریاک شود. چیزی که تا درجه‌ای انسان را امیدوار می‌سازد این است که خوشبختانه در بین شاگردان مدارس و حتی کسانی که از مدارس ابتدایی تصدیق گرفته‌اند اشخاصی که مبتلا به استعمال افیون باشند دیده نمی‌شود. این خود نیز یک مساله قابل‌دقتی است که لزوم بسط معارف ابتدایی را ایجاب می‌نماید.

حکومت

ایالت کرمان سابق بر این دارای چهل حکومت‌نشین جزء و بی‌حقوق بوده که غالبا علاوه‌بر نگرفتن حقوق، مبلغی هم به والی وقت برای تفویض شغل می‌داده‌اند، ولی بعدا بسیاری از این حکومت‌ها الغا شده، اما هنوز هم ده حکومت‌نشین جزء دارد که بعضی از آنها بی‌حقوق هستند. واقعا مساله حکومت یا هر مامور بی‌حقوق یکی از کارهای خیلی خبطی است که جز تحمیل بر رعایا و ظلم و تعدی به اشخاص ناتوان که فریادشان به جایی نمی‌رسد، یعنی قادر بر فریاد نیستند نتیجه دیگری ندارد. مثلا حکومت جیرفت دارای حقوق نیست در صورتی که چند اسب و نوکر دارد که همه مخارج و زندگانی لازم دارند. حکومت مزبور همیشه در نواحی مختلفه جیرفت در گردش می‌باشد و از قراری که آنجا شهرت داشت به هر دهی که وارد شود، مخارجش با کدخدا است. کدخدا هم اگر پنج تومان مخارج کند، حتما ۲۰ تومان از رعایا خواهد گرفت. اگر تنها همین یک تحمیل بیشتر بر مردم نشود برای رعایای بی‌چیز این حدود خیلی گران تمام می‌شود در صورتی که حکومت یا مامور بی‌حقوق با چند نفر اجزا اگر اباذر و سلمان هم باشند مجبور به تعدی خواهند شد و تعدی هم به یک بیچاره می‌شود که نتواند صدای خود را به گوش دولت برساند. اگر دولت به جای اینکه حکومت بی‌حقوق را بر مردم بگمارد یک مالیات اضافی بر اهالی آنجا تحمیل می‌نمود که به طور مساوات بر همه تقسیم می‌شد، باز بهتر از این بود که به اشخاص ضعیف‌تر تعدی شود.عقیده هیات بر این است که نقاط جزء، حکومت با حقوق لازم ندارد زیرا حکام جز اینکه برای پیدا کردن راه دخل پیوسته مردم را به جان هم انداخته و تولید نفاق و اختلاف نمایند هیچ کار و وظیفه دیگری ندارند و چون مردم بیرون همه چشم و گوش بسته و بی‌اطلاع از اوضاع هستند، هنوز با همان نظر سابق که حاکم همه‌کاره و فاعل مایشاء بوده نظر می‌نمایند و از این رو در مقابل تعدیات او با مامورینش قوه چون و چرا ندارند.هر گاه در نقاط جزء که صلحیه ندارد به جای حاکم یک امین صلح تعیین نمایند که بتواند به مسائل حقوقی رسیدگی نموده و دعاوی مردم را حل‌و‌فصل نماید، خیلی اولی و اصلح می‌باشد. مخارج یک امین صلح هم شاید کمتر از مخارج یک حاکم و اجزایش باشد و علاوه‌بر آن خود صلحیه دخل هم دارد در صورتی که اداره حکومتی هیچ دخلی برای دولت ندارد. مثلا صلحیه بم در حدود ماهی هفتاد هشتاد تومان و گاهی صد تومان دخل دارد و مخارج ماهانه آن از صد و ده تومان تجاوز نمی‌کند. لیکن تنها حاکم بم که هیچ شغل و وظیفه‌[ای] هم نداشته، شخصا بدون اجزایش ماهی ۱۲۰ تومان حقوق داشته است و فعلا حکومت ندارد و ضرری هم به دستگاه دولت نرسیده است.