تقابل انقلاب اسلامی با انگلیس

دیدار چرچیل و محمدرضا شاه

اشغال ایران: ایران در هنگامه جنگ دوم جهانی مانند جنگ اول اعلام بی‌طرفی کرد، اما این بار نیز این بی‌طرفی چندان مورد قبول قرار نگرفت و با بهانه‌های مختلف مورد حمله و اشغال قرار گرفت. هرچند بهانه حمله، نفوذ آلمان‌ها در ایران بود، اما وینستون چرچیل نخست‌وزیر وقت انگلیس و طراح اصلی حمله و اشغال ایران در خاطراتش مهم‌ترین علت این امر را چنین برمی‌شمرد: «ایجاد یک راه ارتباطی از طریق ایران برای تماس گرفتن با روسیه اهمیت فوق‌العاده داشت. زیرا از یک طرف برای فرستادن سلاح‌ها و مهمات جنگی به شوروی راه اقیانوس منجمد شمالی راه دشواری بود و از طرف دیگر می‌باید ما برای امکانات سوق‌الجیشی احتمالی، خود را آماده می‌ساختیم. چاه‌های نفت ایران عامل درجه اولی در جنگ محسوب می‌شد... ما برای اینکه با روس‌ها تماس پیدا کنیم و ارتباط نزدیک‌تر برقرار سازیم پیشنهاد کردیم که عملیات مشترکی را در ایران شروع کنیم. البته من با نگرانی تمام به جنگ در ایران رضایت دارم، ولی چاره‌ای نبود. دلایل قطعی برای این کار در دست بود.»

ایران اشغال شد و انگلیسی‌ها رضاشاه را تبعید کردند و فرزندش محمدرضا را جای وی نشاندند تا همچنان به سیاست‌های دخالت‌جویانه در ایران ادامه دهند. در طول دوران جنگ، انگلیسی‌ها میلیاردها بشکه نفت از ایران به یغما برده و راه‌آهن جنوب به شمال را تنها به صورت آهن‌پاره تحویل ایران دادند. جاسوس‌های انگلیسی درگیری گسترده‌ای در تهران با شوروی داشتند و در آبادان کارگران ایرانی را به بدترین وجه ممکن به کار می‌گرفتند و تمام کارمندان و مهندسان شرکت نفت را از انگلیسی‌ها و یا هندی‌ها انتخاب کرده بودند. این امر موجب اعتراض ایران شد و آنها در حالی که تنها ۱۰ سال از تمدید قرارداد دارسی می‌گذشت خود را با موج جدید مخالفت ایرانی‌ها با سلطه اجنبی بر منابع نفتی خود مواجه دیدند. این موج کم‌کم موجب ملی شدن نفت ایران در اسفند ۱۳۲۹ و کوتاه شدن دست استعمار انگلیس از نفت ایران شد: اما آنها به سادگی دست از سر نفت ایران برنداشتند و به توطئه علیه دولت ملی مرحوم دکتر مصدق پرداختند و با ترغیب این کشور اقدام به کودتا علیه این دولت کردند.

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲: شاید عینی‌ترین دخالت انگلیسی‌ها که همچنان در ذهن مردم ایران باقی مانده است، طراحی کودتا علیه دولت دکترمصدق باشد. انگلیسی‌ها برای انتقام‌گیری از مذهبیون و ملی‌گرایان ایرانی با همکاری آمریکا و همچنین به امید دستیابی مجدد به نفت ایران، این کودتا را طراحی و به مرحله اجرا درآوردند. پس از این کودتا، دکترمصدق تبعید و دوره سیاه دیگری در تاریخ ایران شروع می‌شود که به مدت ۲۵ سال ادامه دارد، انگلیسی‌ها به حاشیه می‌روند و جای خود را به آمریکایی‌ها می‌دهند. آنها تنها سهام‌دار شرکت نفت ایران و انگلیس می‌مانند.

جدایی نهایی بحرین: انگلیس که یک قرن پیش با امضای توافقنامه‌هایی با شیوخ عرب به خصوص بحرین مقدمات جدایی آنها را از ایران فراهم کرده بودند، در سال ۱۹۷۱ خلیج‌فارس را به بهانه‌های اقتصادی ترک کردند. انگلیسی‌ها پیش از ترک خلیج‌فارس مقدمات جدایی بحرین را در قالب رفراندومی فراهم کردند و عملا بحرین را تبدیل به کشور مستقلی کردند.

پس‌از پیروزی انقلاب

روابط ایران و انگلیس هرچند پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رو به کاهش گذاشته بود و آمریکا جای این کشور را در تعاملات منطقه‌ای با ایران گرفته بود، اما روابط سیاسی دیرینه‌ای که میان دو کشور وجود داشت همچنان کارکرد خود را ادامه می‌داد و این در حالی بود که شخص محمدرضا پهلوی به شدت از انگلیسی‌ها هراس داشت و این کشور را منبع عمده تهدید علیه خود می‌دید. این امر پس از انقلاب اسلامی وارد مرحله تازه‌تری شد و این مرحله، آغاز تقابل یک دولت انقلابی برآمده از خیزش مردم در برابر تمایلات استعماری انگلیسی‌ها بود که سابقه خوبی هم در میان توده‌های مردم کشور نداشتند.

روند تقابل میان ایران و انگلیس عملا از سال دوم انقلاب شروع شد، در حالی که این کشور با توجه به سیاست‌های منطقه‌ای خود به شدت از قدرت‌گیری ایران در قالب دولتی اسلامی- به دلیل نفوذ احتمالی ایران در کشورهای پیش‌تر مستعمره این کشور در جنوب خلیج‌فارس- در هراس بود، در طول ۳۰ سال گذشته سیاست‌های پرفراز و نشیبی را در قبال ایران در پیش گرفت که بیشتر مبتنی بر هماهنگی با دولت آمریکا بود. این سیاست‌های متناقض در عین آنکه برای ایران مشکلاتی به وجود آورد، اما نتوانست ایران را دچار اختلال اساسی کند. در طول دوران پس از انقلاب چند بار روابط ایران و انگلیس قطع شد که هر بار نیز این قطعی روابط به دلیل سیاست‌های مداخله‌جویانه این کشور در ایران بود.

انگلیس در سال ۱۳۵۹ رابطه خود را با تهران به خاطر تعطیل شدن لانه جاسوسی آمریکا و به خواست واشنگتن قطع کرد و این وضعیت تا سال ۱۳۶۷ به مدت ۸ سال ادامه داشت. سپس به محض از سرگیری روابط با ایران، علنا پشت سر سلمان رشدی مرتد قرار گرفت و با سلاح وی به مقدسات اسلامی اهانت کرد، در نتیجه، این رابطه پس از سه ماه از بازگشایی مجددا قطع شد.