اقتصاد انگلستان پس‌از جنگ جهانی دوم - 1

وینستون چرچیل

وینستون چرچیل، نخست‌وزیر انگلستان در زمانی به مسند قدرت این کشور راه یافت که پیامدهای جنگ جهانی دوم تمام اروپا را درنوردیده بود و معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بیشتر کشورهای اروپایی را در بر گرفته بود.

هرچند تبعات وارده از جنگ به انگلستان در مقایسه با آلمان و فرانسه قابل مقایسه نبود، ولی چرچیل در این زمان متوجه شد که چاره‌ای جز دراز کردن دست بیعت به سوی روزولت، رییس‌جمهور آمریکا ندارد. تلاش‌های وی برای متقاعد کردن روزولت، رییس‌جمهور آمریکا به مساله خط کمونیست در جهان به رهبری جوزف استالین به جایی نرسید و وی دریافت یگانه راهی که می‌تواند کشورش را از پیامدها و مخاطرات پس از جنگ جهانی دوم محفوظ کند، همان دست بیعت و دوستی با ایالت متحده آمریکاست. ژان پیرن، نویسنده کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» در فصلی دیگر از کتابش به مساله سیاست اقتصاد دولتی در انگلستان و وقایع آن پرداخته است که شماره نخست آن تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

چرچیل دو هفته قبل از تسلیم آلمان‌ها از حزب کارگر که می‌خواست وارد موقعیت حزب مخالف شود، تقاضا کرد نمایندگان خود را در کابینه ائتلاف تا پیروزی علیه ژاپنی‌ها کماکان باقی گذارند، یعنی به ائتلاف ادامه دهند، ولی چون مواجه با مخالفت حریفان انتخاباتی گردید، لذا منصرف گردید و تاریخ انتخابات را در تاریخ ۵ ژوئیه معین نمود.

در اروپا، در نتیجه بسط نفوذ روس‌ها و پیروزی‌های درخشان یک جریان ضد آزادی شیوع یافته بود. حزب محافظه‌کار، به تبعیت از سنن قدیمی خود طرفدار تضمین آزادی فردی و احترام مالکیت و اقتصاد فردی بود، ولی بنابر مقتضیات زمان اعلام کرد که در نظر دارد سیستم تحولات اجتماعی در ضمن نقشه چهار ساله به وجود آورد. آزادی‌خواهان که برنامه‌شان تفاوتی با محافظه‌کاران نداشت، اصرار داشتند که باید امنیت عمومی تضمین شود، به عبارت اخری طرح بزرگ بیمه‌های اجتماعی متعلق به «پوردیچ» به مورد عمل درآید.

در صورتی که کارگران، برعکس می‌خواستند رفورم‌های دامنه‌داری در سازمان اقتصادی کشور داده شود و به این منظور طرفدار ملی کردن سازمان‌های بزرگ صنعتی بودند تا به قول خود از «عدم توازن و همچنین ولخرجی»های صنایع خصوصی جلوگیری به عمل آمده، قیمت تولیدی تقلیل یابد بدون اینکه دستمزدها را کسر کنند.

در نتیجه انتخابات، پیروزی بزرگی نصیب کارگران شد. محافظه‌کاران با ۹.۰۱۸.۲۳۵ رای از ۳۸۷ کرسی به ۱۹۵ کرسی و آزادی‌خواهان با ۲.۲۸۰.۱۳۵ رای فقط ۱۱ کرسی و کارگران با ۱۱.۹۶۲.۶۷۸ رای از ۱۵۴ به ۳۹۰ کرسی ترقی یافتند. کمونیست‌ها با ۱۰۱.۳۹۰ رای دو کرسی به دست آوردند. علاوه‌بر این چند کرسی نصیب احزاب خرد شد، یعنی ۱۴ کرسی به آزادی‌خواهان ملی یک کرسی به میلیون، ده کرسی به استقلالی‌ها، یک کرسی به حزب کمون ولث و بالاخره ۳ کرسی به دست کارگران مستقل افتاد.به این قرار کارگران با تفاوت آرای بسیار کمی دارای ۶۴ کرسی در مجلس شدند و روح و تمایلات پارلمانی به کلی عوض شد. طبقات رفیع جامعه که قبل از انتخابات یک ثلث وکلا را در انتخابات جانبداری می‌کردند، اکنون فقط دارای یک هشتم شدند. بین نمایندگان منتخب که سابقا ۱۳۵ نفر از مدیران کارخانه‌ها و سازمان‌های اقتصادی بود (۱۹۴۵) اکنون فقط ۳۵ نفر شدند در عوض نیمی از وکلا از کارگران شدند.

رییس حزب کارگر «کلمنت اتلی» مرد وارد و از طبقه متوسط کابینه را تشکیل داد. پست وزارت امور خارجه که حساس‌ترین مقام بود به یک کارگر قدیمی «بوین» واگذار شد. وزارت تجدید ساختمان به کارگر دیگری، دارای تمایلات افراطی چپ «بوان» محول شد.

چرچیل، در حین جنگ متوجه مخاطره که از بسط قدرت و نفوذ روس‌ها در ممالک آزادی‌خواه حاصل خواهد شد گردیده و کوشش فراوان و بی‌حاصلی به کار برد تا «روزولت» را نیز متوجه بسازد و چون توفیقی حاصل نکرد نمی‌توانست از سیاستی جز آنچه واشنگتن پیش گرفته پیروی کند، ناچار دست بیعت دراز کرد و از آن تبعیت نمود. یعنی از وقتی که آمریکا اولویت بی‌‌چون و چرا در دریا‌های عالم تحصیل‌کرده بود آتیه انگلستان، خواه‌ناخواه موقوف به بحریه ممالک متحده شده بود. چرچیل استنباط کرد که در این صورت، یگانه راهی که برای نجات اولویت خویش در پیش دارد، همین راه است.