نقد کتاب -نقد خاطرات جعفر شریف امامی-۳
تنظیم کننده روابط قدرت چه کسی بود؟
به این ترتیب عوامل بومی وابسته به این تشکلهای مخفی(فراماسونری) بدون مشخص شدن نقش مستقیم دول غربی، منافع بیگانگان را در تصمیمسازیها ملحوظ میداشتند.
عکس: علینقی عالیخانی - وزیر اقتصاد
به این ترتیب عوامل بومی وابسته به این تشکلهای مخفی(فراماسونری) بدون مشخص شدن نقش مستقیم دول غربی، منافع بیگانگان را در تصمیمسازیها ملحوظ میداشتند. به عنوان نمونه زمانی که امپراتوری انگلیس در حال انقراض و فروپاشی بود و این کشور به اجبار جایگاه خود را به آمریکاییها واگذار میکرد، لندن تمایل داشت پایگاههای کوچک، اما کم معونهای را برای خود در خلیج فارس حفظ کند؛ بر این اساس تصمیم گرفت بحرین را از ایران جدا سازد و به عنوان پایگاهی موثر در اختیار داشته باشد. مراحل قانونی تحقق این اراده دولت انگلیس توسط دولتمردان فراماسونر ایران در مدت کوتاهی طی شد و چنین خیانت بارزی به تمامیت ارضی کشور و مصالح ملی، بدون کمترین تنشی صورت گرفت، در حالی که اگر قرار بود انگلیسیها خود مستقیما برای جداسازی بحرین از ایران وارد عمل شوند با مقاومت جدی اقشار مختلف در ایران مواجه میشدند.
در این رابطه اظهارات افرادی چون علینقی عالیخانی - وزیر اقتصاد دهه ۴۰- میتواند شاهد مثال خوبی باشد که چگونه مواضع انگلیس از زبان مسوولان وقت به عنوان نظر کارشناسی مطرح میشد: «من خوب به خاطر دارم که عباس آرام وزیر خارجه وقت که بسیار مرد خوبی بود از من دعوت کرد که بروم به وزارت خارجه، چون میخواستند با انگلیسها مذاکراتی درباره بحرین بکنند ... من البته با آرام در مورد بحرین بارها صحبت کرده بودم و شدیدا معتقد بودم باید از ادعای خودمان صرفنظر بکنیم برای اینکه خیلی مهمتر است که بتوانیم به همه خلیج فارس از جمله خود بحرین چیرگی داشته باشیم» (کتاب خاطرات علینقی عالیخانی از انتشارات طرح تاریخ شفاهی ایران در هاروارد، ص۲۲)
شریفامامی هم هرچند در خاطرات خود ترجیح میدهد مساله چگونگی تجزیه بحرین از خاک ایران را مسکوت گذارد، اما بدون تردید وی یکی از عناصر موثر در تحقق این خواسته ضد ایرانی دولت انگلیس بوده است. مجلسین شورای ملی و سنای کشور- که در آن ایام یکی از کانونهای عمده فراماسونها به حساب میآمدند- پشتوانه قانونی چنین اقدام ضد ملی را فراهم ساختند و کمترین مقاومتی در برابر تجزیه بخشی از خاک میهن از خود بروز ندادند.
البته در ازای چنین خدماتی به بیگانگان، عناصر فراماسون آنچنان مورد پشتیبانی قرار میگرفتند که بدون کمترین شناختی از آنان به پستهای مهم اجرایی گماشته میشدند. برای نمونه جریان انتخاب شدن شریفامامی در کابینه رزمآرا (بدون اینکه نخستوزیر حتی به لحاظ چهره، وی را بشناسد) نکتهای قابل تامل است. این ماجرا که شریفامامی به نقل از انصاری رییس دفتر رزمآرا در خاطرات خود بازگو میکند میتواند حقایقی را روشن نماید: «(انصاری) گفت، چنین اشتباهی شده است. وقتی که من به رزمآرا گفتم که شما میخواستید که شریفامامی بیاید اینجا با او صحبت بکنید و او آمده بود چرا «با او صحبت نکردید»؟ (رزمآرا) گفت، «من با او صحبت کردم.» گفتم، «او در اتاق من بود و هیچ وقت با هم صحبت نکردید؟» گفت، «پس آن که آمد پیش من کی بود؟ (انصاری) گفت، «آن مهندس شقاقی بود.» (رزمآرا) گفت، «من با او نمیخواستم اصلا صحبت کنم و با شریفامامی میخواستم صحبت کنم.» ح ل: پس چرا کسانی را که نمیشناخت به وزارت دعوت کرده بود؟ ج ش: اشخاصی را به او معرفی کرده بودند و میخواست آنها را ببیند... »(ص۹۷)
این فراز از کتاب میتواند یکی از قرائنی باشد که در این ایام تنظیمکننده روابط قدرت در کشور حتی شاه هم نبوده است، بلکه کانونهای دیگری در این زمینهها ایفای نقش میکردهاند. به عبارت دیگر شناخت تشکیلات فراماسونری از افرادی چون شریفامامی کفایت میکرد تا آنان نردبان ترقی را به سرعت طی کنند. آقای شریفامامی در این مورد میافزاید: «روز بعد با این که علی منصور روز قبلش یک وزیر در مجلس معرفی کرده بود، استعفا داد و گفتند که رزمآرا نخستوزیر است البته این جریان را من نمیدانستم. منزل بودم. باز تیمسار انصاری آمد و گفت: «شما امروز ساعت چهار بعدازظهر لباس ژاکت پوشیده میروید به سعدآباد.» گفتم، «مطلب چیست؟» گفت، «رزمآرا نخستوزیر شده است... و بعدازظهر کابینهاش را معرفی میکند و شما هم جزو کابینه هستید.» (ص۹۸)
عضویت آقای شریفامامی در کابینه اقبال نیز به همین منوال است. قبل از معرفی وی به عنوان وزیر صنایع، هیچ گونه مذاکرهای با نخستوزیر صورت نمیگیرد و ظاهرا نیازی نبوده تا مشخص شود یک تکنسین لکوموتیو چگونه قادر خواهد بود وزارت صنایع را اداره کند: «موقعی که آمدم به فرودگاه بغداد، شخصی به نام مشایخی (آنجا) بود... آمد پیشش و سلام و تعارف و خوش و بش کرد. بعد گفت: «تبریک میگویم به شما.» گفتم، «تبریک چی به من میگویید؟ ... گفت، «شما توی کابینه هستید.» گفتم، «کدام کابینه؟» گفت، «اقبال نخستوزیر شده است.» البته چون با من هیچ صحبتی هم نشده بود نمیدانستم که صحیح است یا نیست.» (ص۱۷۰)
جالب اینکه این روال در مورد کابینه خود آقای شریفامامی نیز صادق بوده است: «ح ل- آیا وزیرانی هم انتخاب کردید که آشنایی زیادی با آنها نداشتید؟ ج ش: بله بودند اشخاصی. مثلا فرض کنید وزارت دادگستری من آقای ممتاز را انتخاب کردم.» (ص۲۴۶)
ارسال نظر