اصلاحات اجتماعی- اقتصادی در مراکش

عکس:روزولت رییس جمهور آمریکا در سال ۱۹۴۲ در تاریخ مراکش دخالت کرد

ژان پیرن درحالی در کتاب «تشکیل بلوک شوروی و پیمان آتلانتیک» به معضلات داخلی فرانسه پس از جنگ جهانی دوم می‌پردازد که آمریکا نیز به عنوان برنده اصلی این جنگ شروع به دخالت در مستعمرات این کشور می‌کند. چنانچه با دخالت روزولت در مراکش، شرایط استقلال کامل این کشور در حال فراهم شدن بود، اما با فرستادن ژنرال ژوئن از سوی فرانسه به این کشور تنش‌ها تا حدودی تحت کنترل درمی‌آید و شرایط صنعتی شدن در این کشور آفریقایی نیز مهیا می‌شود، هرچند که نهادینه نمی‌شود.

نهضت خودمختاری در ۱۹۳۴ از دو شعبه «دستور قدیم» مرکب از روحانیون، بورژواها، مردم با سواد و تعلیم یافته که از کمونیسم بیزار بودند و «دستور جدید» با ارتباط نزدیک با کمونیست‌های فرانسه و سوسیالیست‌ها و همچنین توده ناسیونالیست‌ها تشکیل شده بود که به زودی بیک تونس نیز به آنها ملحق شد. روسا دستور جدید مخصوصا در دانشگاه‌های فرانسه تعلیم یافته بودند. رییس حزب دستور جدید، «بورگیبا» برنامه حزبی را طرح نمود. روش پراگرام حزب عبارت بود از انتخابات مجلس از طریق آراء عمومی و مستقیم تشکیل یک دولت مسوول، تفکیک قوای کشور، استقلال سیاسی و تعلیمات اجباری، خلاصه یک رژیم مستقل ملی و پارلمانی به تقلید سازمان کشوری رایج در خود فرانسه.در نتیجه این نهضت‌ها، یک سلسله رفورم، بین سال‌های ۴۵ و ۱۹۴۷ آغاز شد. از جمله تشکیل یک شورای عالی مرکب از نمایندگان به تعداد مساوی فرانسوی و تونس، دارای اختیار تصویب بودجه، مرجع تصویب قوانین و صاحب‌نظر در کلیات امور کشوری. هیات دولت مرکب از ۶ وزیر فرانسوی و ۶ وزیر بومی در تحت امر حکمران کل مامور شد، طرح‌های پیشنهادی را مورد بررسی قرار دهد. پلیس کشور و سایر ادارات مهم در دست فرانسوی‌ها باقی ماند و تونسی‌ها نیز در ادارات و هیات مقننه صاحب رای شدند.در مراکش نیز نهضت ناسیونالیست روی قواره «دستور» تونس آغاز شد. گرچه وضعیت مراکش و تونس از جهاتی چند قابل قیاس نبود.

زیرا تونس قبل از اینکه در تحت الحمایگی فرانسه درآید، تابع و در قید امپراتوری عثمانی بود، در صورتی‌که مراکش دارای امپراتوری کهن و قدیمی بود و در هزار سال تاریخ مدون خویش، روزهای پرافتخاری گذرانده بود.تحت‌الحمایگی فرانسه به دست مارشال لیوتی صورت گرفت و با دوراندیشی کامل، موقعیت سلطان را محترم شمرد و بدین دلیل از طرف مراکشی‌ها نیز عکس‌العملی نسبت به حضور فرانسویان ابراز نشد تا اینکه در ۱۹۳۰ به سبب نفوذ دائم‌التزاید فرانسویان و همچنین اشاعه مرام ناسیونالیسم تونسی، فرقه ناسیونال مراکش به وجود آمد. ریاست حزب را «الفاری» در دست داشت. مرام حزب ملی این بود که در مراکش یک رژیم مشروطیت به وجود آمده و اختیارات حکمران کل فرانسوی محدود به امور مربوط به فرانسویان باشد. با اجرای این برنامه، مراکش در واقع به صورت یک «دومی‌نیون» در می‌آید و از اصطکاک بحران ضدفرانسوی احتراز می‌شد، در فرانسه مورد تایید حزب سوسیالپست قرار گرفت.در ۱۹۳۶ هنگامی که «جبهه عامه» زمام قدرت را به دست گرفت، حزب مذکور امیدوار شد که به مرام و هدف خود فائز گردد. ولی چون از سوسیالیست‌ها مایوس شدند، خود دچار تشتت و تفرق گردیدند. دسته تشکیل «حزب استقلال» داده و گروه دیگر نیز به عناوین دیگر طرفدار آزادی کامل کشور بودند و بدین قرار فرقه ملیون رفته‌رفته یک رنگ ضدفرانسوی به خود گرفت. «الفاری» تحت توقیف درآمده به گابون تبعید شد. (۱۹۳۷) از ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۲ نهضت استقلال‌طلبی ظاهرا کمی آرام گرفت تا اینکه در همین ایام حزب کمونیست به دست فرانسویان تشکیل گردید.دخالت روزولت در مراکش در حین تشکیل کنفرانس کازابلانکا اهمیت تاریخی در حیات مراکش داراست و محافل درباری معتقدند که روزولت به سلطان گوشزد کرده بود که پس از پایان جنگ استقلال مراکش حتمی است. واشنگتن چنین تقریری را از جانب رییس‌جمهور تکذیب کرد. در هر حال پس از ملاقات روزولت، سلطان مراکش با حزب استقلال نزدیک شد. در ۱۱ ژانویه ۱۹۴۴، حزب استقلال طی اعلامیه درخواست کرد که تحت‌الحمایگی مراکش بلادرنگ لغو شود. متعاقب آن اتفاقات خونینی صورت گرفت که فرانسویان به شدت سرکوبی کردند. ولی سرکوبی هیچگاه احساسات ناسیونالیست را خفه نمی‌کند. تا اینکه سلطان در ۱۹۴۷ ضمن نطق پرانعکاسی استقلال کامل مراکش را در زمینه سیاست بین‌المللی مصرا مطالبه کرد. این نطق در محافل ضداستعمار و اسلامی انعکاس شدیدی داشت. دولت برای خاتمه دادن به غائله ژنرال ژوئن را به‌عنوان حکمران کل به مراکش اعزام نمود. وقتی ژنرال زمام امور را به دست گرفت، سازمان کشوری بین فرانسویان و بومیان منقسم بود و سلطان با کمک صدراعظم و متکی به مخزن نظامی بر امور مراکش تسلط و غلبه داشت، ولی عملا امور کشوری به تبعیت از اصول و سنن تحت‌الحمایگی در جنبه وزارت دارایی، فوائد عامه، تولیدات صنعتی و معدنی، فلاحت، تجارت، پست و تلگراف، بهداری، کار و مسائل اجتماعی و تعلیمات اداره می‌شد.در ولایات روسای قبایل برای فرار از نفوذ و تسلط سلطان روی خوش به فرانسویان نشان می‌دادند، فرانسویان نیز بنابر مصلحت در امور جزئی و داخلی قبائل چندان دخالت نداشتند، بلکه می‌کوشیدند برای رفع ضرر و زیانشان راه و راه‌آهن و مریضخانه و این قبیل مستحدثات بسازند. در صورتی‌که در شهرها دخالتشان مستقیم تربود و این جهت خیلی زود صنعتی شدند. در نتیجه صنعتی شدن مراکز مهم، عده بسیاری از کشاورزان رو به شهرها آورده و مراکز متراکم از کارگران تشکیل یافت. اکثر این توده نمی‌توانستند کار ثابتی برای خود بیابند لذا در فقر وفاقه زندگانی نموده و قهرا به سوی مرام‌های افراطی گرویدند ژنرال ژوئن در مراکش با قدرت عمل کرده ضمنا یک سلسله اصلاحات و رفورم‌های اجتماعی عملی کرد تا به تدریج سازمان‌های دموکراتیک، روی گروه سازمان‌های فرانسوی در کشور به وجود آورد. روی این زمینه‌ها، یک «شورای عالی دولت مراکش» به وجود آورد که نمایندگانش از طرف فلاحین مراکش، ارباب حرف و کسبه شهرنشین و بالاخره جامعه یهودیان انتخاب می‌شدند. ماهیت شورا در بادی امر مشورتی بود. ژنرال ژوئن می‌خواست قبل از اینکه کشور صاحب قوه مقننه شود، با سازمان‌های شهری و انجمن‌های بلدی و محلی زمینه را فراهم سازد. اصلاحات اداری بدوا در ایلات و دهات آغاز شد.

اقدامات ژنرال ژوئن مواجه با مخالفت حزب استقلال نیز می‌شد. در واقع حزب مذکور طالب اصلاحات دموکراتیک بود، ولی نمی‌خواست که این اصلاحات به دست فرانسویان عملی شود، زیرا مرامشان این بود که کلیه اصلاحات به دست مراکشی‌ها عملی شده و کشور آزادانه سازمان مستقل کشوری عملی نماید.