نارضایتی انگلیس از نخست وزیری حسنعلی منصور

عکس:حسنعلی منصور نخست وزیر محمدرضا پهلوی

شریف‌امامی در لابه‌لای خاطرات خود به صورتی غیر‌آشکار شمه‌ای از رقابت‌هایی که در دوران دولت‌های کوتاهی که به‌وجود آمدند را بیان می‌کند. وی که سلطه انگلیس را در کابینه‌اش نمایندگی می‌کند دشمنی‌ها را برای سقوط دولتش در جریان تظاهرات معلمان این گونه ترسیم می‌نماید: «صبح که ساعت هفت پشت میز کارم بودم، تلفن کردم به نصیری صبح زود آن‌جا نبود. بعد هفت و ربع و هفت و نیم شد و با او تماس گرفتم، گفتم: «آمبولانس فرستادید که جنازه را ببرند؟» «گفت فرستادیم آمبولانس پیدا کنند و آمبولانس هنوز گیر نیامده است.» از این حرف‌ها من تعجب کردم ... از آن‌جا اطمینان پیدا کردم به این که یک دسیسه‌ای در کار است و من بیخود تقلا می‌کنم. باری، جمعیت از خیابان پهلوی راه افتاد به سمت شمال و در سه راه شاه می‌رفت سمت مجلس. موقعی که می‌رفتند، علوی‌کیا به من تلفن کرد که یک افسر خارجی سوار جیپ است و می‌آید با افرادی در جمعیت تماس می‌گیرد. گفتم، «آن افسر را توقیف بکنید.» ح ل: یک افسر خارجی با لباس نظامی؟ ج ش: این طور گفت. نمی‌دانم، بعد پرسیدم که توقیف کردید آن شخص را؟ گفت، «نه او رفت و نشد...» (ص۲۳۷)

صرفنظر از صحت و سقم ادعای شریف‌امامی در مورد نقش یک افسر خارجی در تظاهرات معلمان، این فراز از خاطرات وی بخوبی بخشی از رقابت‌های پشت صحنه انگلیس و آمریکا را روشن می‌سازد تا حدی که جناب نخست‌وزیر دلیل اصلی سقوط کابینه‌اش را فعالیت‌های مستقیم آمریکایی‌ها می‌داند. هرچند وی تابعیت این افسر خارجی را به صراحت بیان نمی‌دارد، اما برای کسانی که از رقابت استعمارگر قدیم و استعمارگر «نو رسیده» در دهه سی مطلعند همین اشاره شریف‌امامی ‌کفایت می‌کند. در این ایام انگلیس برای حفظ موقعیتش در ایران «گروه ترقی‌خواه» را در سال ۳۶ شکل می‌دهد تا نیروهای وابسته به خود را سامان بخشد و سهم بیشتری را در کابینه‌ها و نهادهای اجرایی به دست آورد. مسوولیت این کار را احمد آرامش بر عهده داشت. متقابلا نیز آمریکایی‌ها «کانون مترقی» را در سال ۳۹ شکل می‌دهند و مسوولیت آن‌ را به حسنعلی منصور واگذار می‌کنند. درگیری بین کانون مترقی و گروه ترقی‌خواه نهایتا در سال‌های اولیه دهه چهل به نفع گروه منصور پایان می‌یابد. منصور که مدارج ترقی را از منشی‌گری وزیر خارجه تا نخست‌وزیری طی مدت کوتاهی سپری می‌سازد برای اولین بار بعد از کودتا، کابینه مورد نظر آمریکا را با سیاستمدارانی بسیار متفاوت از قبل تشکیل می‌دهد. طبعا تلاش‌های منصور و همراهی شاه با وی در فراهم آوردن مقدمات روی کار آمدن کابینه‌ای متشکل از نسل جدید مدیران، با مقاومت جدی انگلیس مواجه می‌گردد. در این ایام احمد آرامش شاه را برای انتخاب وی به عنوان نخست‌وزیر به شدت تحت فشار قرار می‌دهد و اجابت نشدن این خواسته، انتقادات علنی را از شاه موجب می‌شود. از آنجا که حملات آرامش به شاه در محافل عمومی چندان قابل تحمل نبود، بنابراین محمدرضا پهلوی با دادن امتیازاتی به لندن، «آرامش» را بدون پشتوانه می‌سازد و عنصر منعکس‌کننده عدم رضایت انگلیس را راهی زندان می‌کند. هرچند آرامش بعد از هفت سال از زندان آزاد می‌شود، اما مدتی بعد در پارک فرح هدف تک تیراندازان ساواک قرار می‌گیرد و مغزش متلاشی می‌گردد.

در حقیقت، آقای شریف‌امامی اصولا نخواسته وارد این مبحث شود، بنابراین به هیچ وجه ذکری از سرنوشت تلخ شوهرخواهر خود به میان نمی‌آورد. لازم به ذکر است که خویشاوندی نزدیک با آرامش و ارتباط با شبکه فراماسونری، دو عامل موثر در ارتقای آقای شریف‌امامی بودند وگرنه به قول آقای دکتر مجتهدی وی فاقد کمترین ویژگی‌ها برای تصدی نخست‌وزیری بود: «شریف‌امامی، تکنسین لوکوموتیو که یک نفر تکنسین است. ارزش تحصیلی‌اش را من در شورای عالی فرهنگ در کمیسیون تصویب کردم، تکنسین، تکنسین». (خاطرات دکتر محمدعلی مجتهدی، تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، ص۱۰۷)

به نظر می‌رسد یکی از عواملی که موجب شد تا شریف ‌امامی از کسی که در رشد غیرعادی وی نقش کلیدی داشت یادی نکند ارتباط این مساله با سیاست‌های دولت فخیمه انگلیس است. احمد آرامش در دهه ۳۰ با تاسیس گروه ترقی‌خواه عملا محوریت مدیران و سیاستمداران وابسته به انگلیس را بر عهده گرفت، اما آن چه لندن بعد از معامله با شاه، بر آرامش روا داشت درسی است تاریخی که ضمن روشن ساختن ماهیت دول سلطه‌جو، جریانات سیاسی را از بریدن از مردم و اتکا به بیگانگان پرهیز می‌دهد، البته آقای‌ شریف ‌امامی مایل نیست چنین تصویری از انگلیس انعکاس یابد. نکته‌ای که در این زمینه بی‌مناسبت نیست به آن پرداخته شود ادعایی است که به نقل از آقای شریف‌امامی طرح می‌شود: «آقای شریف‌امامی خود را از فراماسونری بی‌نیاز می‌دانست و می‌گفت از آنجا که به بالاترین مقام دولتی، یعنی نخست‌وزیری، رسیده بود، نیازی به عضویت در فراماسونری نداشت. به عقیده او فراماسون‌ها بیشتر از او استفاده کردند تا او از فراماسون‌ها.» (پیوست شماره ۴ خاطرات شریف‌امامی، ص۲۸۴)در ماهیت چنین سخنی دستکم با توجه به ارزیابی آقای مجتهدی از شخصیت‌ آقای شریف‌امامی، بحث بیشتر را جایز نمی‌دانیم، اما بر محققان و تاریخ‌پژوهان پوشیده نیست که فراماسونری در ایران چگونه در شکل دادن به طبقه حاکمه و هدایت پنهان آن ایفای نقش می‌نمود. این تشکیلات مخفی افراد مستعد را شناسایی می‌کرد و بعد از کسب اطمینان از وابستگی فکری و سیاسی آنها به غرب و به ویژه به صهیونیزم بین‌الملل، زمینه رشد سریع آنان را در سلسله مراتب اداری کشور فراهم می‌ساخت. فراماسون‌ها نیز که جایگاه خود را مدیون این وابستگی تشکیلاتی بودند، منویات کشورهای غربی را که این سازمان به آنان منتقل می‌ساخت از طریق مجاری رسمی دنبال می‌کردند و به مثابه باورهای خودشان در تحقق این منویات تلاش لازم را مبذول می‌داشتند.