تاریخ کشاورزی -از رعیت به کشاورز-۲
مالکان عمده اصلاحات ارضی را دور زدند
افزون بر زندگی پژوهشگرانه در روستاهای ایران، اونو نزدیک به دو سالی هم به عنوان مدیر «مرکز فرهنگی ژاپن» در تهران اقامت داشت.
عکس:کودک کشاورز در یکی از روستاهای ایران
افزون بر زندگی پژوهشگرانه در روستاهای ایران، اونو نزدیک به دو سالی هم به عنوان مدیر «مرکز فرهنگی ژاپن» در تهران اقامت داشت. این اقامت که کمابیش یک سال پیش از انقلاب اسلامی تا یک سال پس از آن به طول انجامید، به او اجازه داد تا نمایش انقلاب را از منظری نزدیک و شخصی مشاهده کند. بخشی از یادداشتهای اونو از آن روزهای سرشار و پرتلاطم با عنوان ساده «یادداشتهای ایران» به ژاپنی انتشار یافت. نکته جالب و آکنده از معانی روش شناختی، آن گونه که خواهیم دید، این است که اقامتش در تهران و مشاهده جریان فتنه در پایتخت کشور نیست که حقیقت انقلاب را بر او آشکار میکند. شگفتی رهیافت اونو در یافتن این واقعیت است که واکنش یک روستای دورافتاده به نام پُرشگون «خیرآباد» نه تنها حقیقت انقلاب، بلکه حقیقت تمدنی به نام ایران را توانسته به او و شاید به ما، بنمایاند.
از رعیت نشینی به سرمایهداری
خیرآباد جایی نبود که اونو قصد داشته باشد در آن «دیرزمانی بماند و پی در پی دربارهاش تحقیق» کند. آن چه محقق جوان و پرشور ژاپنی را به ایران کشیده بود موضوع عظیم و تاریخساز اجرای مرحله نخست اصلاحات ارضی بود و خیرآباد، این روستای خاکزده در دامنه کوه رحمت در حومه مرودشت، در این همت بزرگ چیزی نبود جزو یکی از هزاران روستایی که او میتوانست بررسی کند.
اونو برای اولین بار در پاییز ۱۹۶۴ (۱۳۴۳) قدم به خیرآباد میگذارد و یک ماهی برایگردآوری اطلاعات مقدماتی در این ده اقامت میکند.
وی در گزارشهای خود مینویسد که اول پیش مشغلامرضا بازوبندی که در آن وقت کدخدای خیرآباد بود، رفتم. خیرآباد برای من در برخورد مشغلامرضا و در شخصیت او خلاصه میشد. مشغلامرضا که در دوران اداره و تسلط عمده مالک، پیش از اصلاحات ارضی در سال ۱۹۶۲ (۱۳۴۱) کدخدا بود، اقتدار سابق را نگهداشته و از سوی دولت گماشته شده و در دهی که با اصلاحات ارضی از قید مالک آزاد شده بود، همچنان کدخدا مانده بود. او، با استفاده از این پایگاه، میخواست پول و سرمایه به هم برساند. او، با استعداد و خوی و رفتاری که داشت، در خیرآباد و نواحی دور و بر فردی شاخص و مورد توجه بود. بر من چنین مینمود که خیرآباد در واقع خیرآباد مشغلامرضا است. با این دریافت بود که توانستم طرح و نمای کلی ده را برای خود مصور و مجسم کنم.
در واقع نیز، تاریخ خیرآباد، در ربع قرنی که از آغاز اجرای اصلاحات ارضی تا تثبیت اقتدار جمهوری اسلامی میگذرد، تاریخ برآمدن، تحول شیوه معیشت و زندگانی مشغلامرضا و اغلب روستاییان دیگر است. واژه تحول در جمله پیشین نیاز به توضیح دارد. حقیقت این است که در پایان این تاریخ تحول، مشغلامرضا از کدخدایی عزل شده و از «حیثیت و اعتباری» که پیشتر در چشم خیرآبادیها داشت افتاده، اما، در عوض توانسته بود بهاندازهای در مناسبات سرمایهداری ریشه بدواند که دیگر نیازی به چوبدستی اقتدارهای سنتی و عواطف پیشاسرمایهداری نداشته باشد. در واقع در پایان این فرآیند تحول، مشغلامرضا هم خود و هم روستاییان را از قید مناسبات «پاتروناژ»- ارباب رعیتی به طور اعم- خلاص کرده و به جای آن مناسبات سرد و برهنه سرمایهداری را نشانده بود.
در آستانه اصلاحات ارضی، یکی از ملاکان عمده به نام مجد رضوی مالک خیرآباد و روستاهای دیگر، از جمله چند ده در اطراف خیرآباد بود. کدخدا مشغلامرضا که به عنوان پسر ارشد مباشر، در کودکی ندیم و هم بازی مجد رضوی بود، سابقه آشنایی دیرینهای با ارباب هم سن و سال خود داشت و او را به خوبی میشناخت. به علاوه، مشغلامرضا و برادر کوچکش مشرمضان، به لحاظ شغل پدر، ندیمی مجد رضوی و رعیت نوازی صدر رضوی، ارباب قبلی، تنها دو روستازادهای بودند که سواد خواندن و نوشتن داشتند. درست قبل از آمدن اصلاحات ارضی به خیرآباد، مشغلامرضا که صاحب تنها رادیوی موج کوتاه خیرآباد بود و بیهرگونه وقفهای هر شب به برنامه فارسی بیبیسی گوش میداد، از تحولات در راه به خوبی- خیلی زودتر از بقیه خیرآبادیها و بسا بیش از آن چه ارباب مجد رضوی میتوانست حدس بزند- خبردار شده بود. هنگامی که شاه سرانجام برنامه اصلاحات ارضی را اعلام کرد «عامه دهاتیها سر در گم مانده بودند که گفته شاه را میتوان باور کرد و به آن اعتماد داشت یا نه؟» همه، اما نه مشغلامرضا که «پیشاپیش از این برنامه آگاهی یافته بود و در نهان فکر میکرد که با اصلاحات ارضی که در واقع نقطه عطفی بود، چگونه باید روبهرو شد و خود را تطبیق داد.»
مرحله اول اصلاحات ارضی به مالکان عمده اجازه میداد که یکی از روستاهای خود را به عنوان ملک خصوصی در تصاحب خود نگاه دارند. مشغلامرضا، مصمم به حفظ منصب کدخدایی و مترصد یافتن راهی برای کسب موقعیت سهمبری در تقسیم اراضی، ارباب مجد رضوی، هم بازی کودکی خود را متقاعد ساخت که یکی از روستاهای دیگر خود را به عنوان ده خصوصیاش برگزیند. با این کار، مشغلامرضا هم هم دهیهای خود را از قید ارباب خلاص کرد و هم توانست با سکوت علامت رضای اهالی سپاسگزار خیرآباد نام خود، پسر صغیر و تنی چند از نوچههای خود را -که هیچکدامشان در واقع رعیت و بنابر این سهم بر نبودند- در فهرست رعایای صاحب حق سهم بگنجاند.
ارسال نظر