محموله نوامبر 1985 به‌ایران چه بود؟

عکس:دوان.آرکلاریج جاسوس سیا

کیسی اواخر نوزدهم نوامبر دو روز پیش از ادای توضیحات به‌کنگره از آمریکای لاتین برگشت. روز بعد با پویندکستر روبه‌رو شد، بعد به لانگلی آمد تا در اتاق کنفرانس جلسه نهایی را برگزار کند. اتاق پر از کسانی بود که می‌خواستند بیانیه او را تکمیل کنند. کیسی طبق معمول تا آخرین دقایق صبر کرد که کار شکل نهایی خود را بگیرد. این بار بیش از حد طولش داد. خیلی چیزها بود که ما در سازمان از آن خبر نداشتیم، آنچه هم می‌دانستیم توی یک پرونده جمع و جور قرار نداشت. درست یک روز مانده به ادای توضیحات او در کنگره باید کلی کار روی بیانیه او انجام می‌دادیم.

جلسه عریضه جمعی بود. اسناد دست به دست می‌گشت، افراد آن را می‌خواندند و با دقت نظر می‌دادند و اسناد و پیام‌های مخابره شده را بالا و پایین می‌کردند. متن بیانات کیسی با پیدا شدن مدارک و اسناد تغییر می‌کرد و جابه‌جا می‌شد و کیسی تغییرات پیشنهادی خود را ارائه می‌کرد.

به دلیل اینکه متن اظهارات او آبکی و بی‌ثبات بود، این تصور غلط پیش آمد که اسناد سازمان برای حفظ ظاهر دستکاری شده است. هیچ‌کدام از سندهای سیا اصلاح نشد. ماجرا مثل این بود که گروهی دانشجو با هم جزوه تحقیقی ترم را یک شب مانده به مهلت تحویل آماده می‌کردند. تکالیف را گرد هم می‌آوردند و سپس برای یکپارچه کردن آن جمع‌اش می‌کردند. سبک و سیاق هر بخش باید با بخش‌های دیگر همخوان می‌بود.

مثل هر تحقیق دانشگاهی، نکات پانویس می‌بایست به‌ صورت منظم و مرتب می‌آمد. همه چیز را در فهرست اعلام به ترتیب قید می‌کردیم. صبح زود باید حاضر و آماده می‌شد. تصور می‌کنم وقتی حاضر می‌شد، می‌شد حدس زد که کمیته‌ای آن را سر هم کرده است که الزاما چیز خوبی نبود. شاید تحقیقی با نمره بیست نمی‌شد، اما قطعا تقلبی نبود.

کیسی صبح بیست‌ویکم در برابر کمیته منتخب کنگره اقرار کرد. در برابر کمیته منتخب سنا درست پیش از ظهر اقرار کرد و برای دور سوم بعدازظهر به کنگره برگشت. کیسی به هر حال حاضر نبود با قانون‌گذاران همکاری کند. این مطلب در موارد قبلی حضور کیسی در کنگره و سنا هم صدق می‌کرد. به دلیل اینکه گمان می‌برد اطلاعات کمیته به رسانه‌ها درز می‌کند، اطلاعات را داوطلبانه طرح نمی‌کرد و به سوالات مطرح شده در حداقل کلام ممکن جواب می‌داد. بدگمانی او بی‌اساس نبود. بلافاصله بعد از حضور او در کنگره و سنا جزئیات اقاریر او در مطبوعات منتشر شد.

به استناد بخشی از اقاریر کیسی او را متهم کردند که گفته است محموله نوامبر ۱۹۸۵ به ایران قطعات یدکی لوازم حفاری نفت بوده و نه موشک‌هاوک. نمی‌دانم کیسی اشتباه کرده بود یا از دهانش در رفته بود شاید هم سوء برداشت طرف از من و کیسی باشد.کیسی هیچ‌وقت نباید گفته باشد که محموله موشک نبوده، زیرا مک فارلین او را به حد کافی توجیه کرده و در ماه اوت درباره برنامه تحویل اسلحه در مقابل کمک ایران به حل مساله گروگان‌ها آگاه کرده بود. احتمالا منظورش این بوده که وقتی هواپیمای سازمان موشک هاوک می‌آورد، کسانی که ترتیب ماجرا را داده بودند، گمان می‌کردند بار هواپیما وسایل حفاری است.

افراد دیگر سازمان و خود من در مقابل کمیته تفحص حاضر شدیم و توضیح دادیم. قرار بود در تاریخ دوم دسامبر به کمیته منتخب سنا بروم و در یازدهم دسامبر در کنگره قرار داشتم. طبق معمول پیشاپیش به دیدن افراد کمیته رفتم و با آنها حرف زدم تا آنها هم نقش خود را خوب ایفا کنند و سوالات مناسب را بپرسند. در این جلسه هماهنگی یکی از ماموران ارشد کمیته به اسم «تام لاتیمر» که اتفاقا رابطه خوبی هم با دولت نداشت، مرا به کناری کشید و گفت: «شرافتا اگر نورث واقعا از سود حاصله از فروش اسلحه به ایران بخشی از نیازهای تدارکاتی کنتراها را تامین کرده باشد این یکی از بزرگ‌ترین عملیات مخفی تاریخ است.» من تصور می‌کنم اگر مسائل سیاسی را کنار بگذاریم این احساسی بود که بسیاری از اعضای کمیته تفحص داشتند. در میان نمایندگان کنگره، خیلی‌ها دلیل این عمل را می‌ستودند و جسارت عملیات را تحسین می‌کردند.

در سنا آش دیگری پخته بودند. کمیته منتخب سنا اتاق تازه‌ای را برای جلسات بازپرسی اختصاص دادند. سناتورها سکوی خطابه‌ای درست کرده بودند تا بر شهود و مطلعین احاطه داشته باشند فقط شنل و ردای روم باستان را کم داشتند. به واقع استعاره جبهه‌گیری‌شان بود. سوال‌ها همه سمت و سوی کینه‌توزانه داشت.طبق مقررات آنها ما می‌توانستیم وکیل شخصی‌مان را به همراه ببریم، اما نه وکیل سازمان یا وکیل حقوقی پست سازمانی‌مان را. بالطبع ما هم وکیل شخصی نداشتیم. به نظر من خیلی مسخره بود، زیرا همه سناتورها که سوال می‌کردند خودشان یکپا وکیل بودند. به علاوه اقرار به قید قسم در مجلس سنا در دادگاه به ضرر آدم تمام می‌شود. تروریستی که ساختمان فدرال اوکلاهما را منفجر کرد، خیلی بیشتر از من می‌توانست از این حق قانونی و مشاوره با وکیل بهره‌مند شود.

من متوجه نشدم که کیسی مریض است. او البته هیچ‌وقت سالم نبود. وقتی از آمریکای لاتین برگشت فکر کردم آب به آب شده و طبعا تعجب هم نکردم. گرما، رطوبت، جلسه پشت جلسه و پرواز با هلی‌کوپتر در جنگل‌های منطقه حاره برای مردی که دهه هفتاد عمر خود را می‌گذراند، چندان مناسب نبود. آن هم در شبی که باید در برابر مستمعین تشنه ظاهر می‌شد. با این وجود مساله غیرعادی در او ندیدم. در مورد مسائل مقابله با تروریسم هم او را همچنان محکم می‌دیدم.