آمریکایی‌ها ضد کمونیست شدند

عکس:پس از پایان جنگ جهانی‌اول

در ۳۱ ژانویه سال ۱۹۱۷، دولت آلمان استفاده از زیردریایی در جنگ را از سر گرفت. بعد از غرق شدن ۵ کشتی آمریکایی، ویلسون در ۲ آوریل سال ۱۹۱۷، درخواست اعلام جنگ کرد و کنگره هم فورا درخواست او را تأیید نمود. دولت به سرعت به بسیج ارتش، صنایع، کار و کشاورزی پرداخت. در اکتبر سال ۱۹۱۸، در شب پیروزی نیرو‌های متحدان، یک ارتش ۱,۷۵۰,۰۰۰ نفری آمریکایی در فرانسه مستقر شده بود.در تابستان سال ۱۹۱۸، نیرو‌های تازه نفس آمریکایی، تحت فرماندهی ژنرال جان ج. پرشینگ، نقش مهمی‌در دفع آخرین حمله مذبوحانه آلمان ایفا کردند. در پاییز همان سال، آمریکایی‌ها شرکت‌کنندگان اصلی در حمله میوز- آرگون بودند، که خط هیندنبورگ آلمان را که درباره آن مبالغه زیادی شده بود، در هم شکستند.پرزیدنت ویلسون سهم زیادی در پایان دادن به جنگ داشت، او در تشریح هدف از ورود آمریکا به جنگ، آن را، نه مبارزه با ملت آلمان، بلکه مبارزه با دولت دیکتاتور آن توصیف نمود. از چهارده ماده‌ای که او در ژانویه سال ۱۹۱۸ به سنا تقدیم کرد، به موارد زیر اشاره می‌شود: کنار گذاشتن توافقات سری بین‌المللی؛ آزادی کشتیرانی در دریا‌ها؛ تجارت آزاد میان کشور‌ها؛ کاهش تسلیحات؛ تعدیل مطالبات استعماری به نفع ساکنان؛ خودگردانی برای ملت‌های اروپایی تحت انقیاد و مهم‌تر از همه، ایجاد مجمعی متشکل از ملل برای «تعهد مشترک در مورد استقلال سیاسی و تمامیت ارضی به طور یکسان برای کشور‌های بزرگ و کوچک.»در اکتبر سال ۱۹۱۸، دولت آلمان که با شکست قطعی روبه‌رو شده بود، از ویلسون درخواست کرد که مذاکراتی بر پایه چهارده ماده صورت بگیرد. بعد از یک ماه مذاکرات سری که به آلمان تضمین هیچ چیز داده نشد، یک قرارداد ترک مخاصمه (که قانونا یک آتش‌بس موقت، اما عملا قرارداد تسلیم بود) در ۱۱ نوامبر به امضا رسید.

جامعه ملل

ویلسون امید داشت که پیمان نهایی که طرح آن را ملت‌های پیروز در جنگ داده بودند، پیمانی بیطرفانه و منصفانه باشد، اما احساسات شدید و قربانیانی که بعد از چهار سال جنگ بر جای مانده بود، متحدان اروپایی را واداشت تا درخواست‌هایی سنگین را مطرح نمایند. ویلسون که عقیده داشت امید بزرگ او برای صلح و جامعه ملل، هیچ گاه به تحقق نخواهد رسید مگر این که او، خود به تسلیم امتیازاتی بپردازد، در برخی موارد مانند خود مختاری، دیپلماسی باز و موارد خاص دیگر، قبول تعهد کرد. او در مقابل تقاضای فرانسه برای تصاحب تمام زمین‌های راین مقاومت نموده و خواست آن کشور برای مطالبه کل هزینه جنگ از آلمان را تعدیل نمود. طی آخرین دور توافقات (معاهده ورسای)، به فرانسه حق تصرف حوزه سار را داد که سرشار از زغال و آهن بود، پرداخت غرامت جنگی سنگینی نیز به عهده آلمان گذاشته شد.سرانجام، چیز زیادی از پیشنهادات ویلسون برای نیل به صلحی پایدار نمانده بود به جز جامعه ملل که آن نیز بخشی تکمیلی از پیمان صلح بود. رییس‌جمهور موفق به شرکت دادن‌جمهوری‌خواهان در مذاکرات صلح نشده بود. ویلسون که با یک سند یک طرفه بازگشته بود، راضی به هیچ مصالحه‌ای برای راضی کردن‌جمهوری‌خواهان در مورد حمایت از حاکمیت آمریکا، نشد. ویلسون برای تصویب این پیمان که در یکی از کمیته‌های سنا متوقف مانده بود، برای جلب حمایت مردم، آغاز به سفری در داخل کشور نمود. در ۲۵ سپتامبر سال ۱۹۱۹، او که تحت فشار وظایف میانجی‌گری صلح و مسوولیت سنگین رهبری کشور در زمان جنگ قرار گرفته بود، دچار یک سکته مغزی سخت گردید. او که هفته‌ها در بستر بیماری بود، نتوانست سلامت کامل خود را دوباره به دست آورد. در دو دوره رای‌گیری جداگانه - نوامبر ۱۹۱۹ و مارس ۱۹۲۰ - سنا بار دیگر معاهده ورسای و همراه آن جامعه ملل را رد کرد.جامعه ملل هرگز نمی‌توانست متعهد حفظ نظم در جهان گردد. شکست ویلسون نشان‌دهنده این بود که مردم آمریکا هنوز آمادگی داشتن نقشی متحکمانه در امور جهان را نداشتند. مردم مدت کوتاهی ملهم از دید آرمان‌گرایانه ویلسون شدند، اما تضاد آن با واقعیت، منجر به توهم زدایی در مورد امور جهان گردید. آمریکا به انزوا‌گرایی غریزی خود بازگشت.

ناآرامی‌های بعد از جنگ

گذار از جنگ به صلح، جنجالی پر هیاهو بود. شکوفایی اقتصادی بعد از جنگ در کنار افزایش سریع قیمت‌ها برای مصرف‌کنندگان بود. اتحادیه‌های کارگری که در طول جنگ از اعتصابات پرهیز کرده بودند، درگیر فعالیت‌های زیادی شدند. در تابستان سال ۱۹۱۹، شورش‌های نژادی به وقوع پیوست که منعکس‌کننده ظهور «سیاهپوست جدیدی» بودند که به خدمت سربازی یا به شمال برای کار در صنایع جنگی رفته بود. واکنش به این وقایع، با ترس ملی از یک جنبش انقلابی بین‌المللی به هم آمیخت. در سال ۱۹۱۷، بلشویک‌ها قدرت را در روسیه به دست گرفته بودند؛ بعد از جنگ کوشش کردند در آلمان و مجارستان انقلاب‌هایی به راه بیندازند. در سال ۱۹۱۹، گویا به آمریکا آمده بودند. تعداد کثیری از هواداران حزب سوسیالیست که از به روی کار آمدن بلشویک‌ها به هیجان آمده بودند، از حزب انشعاب کرده و حزب کمونیست آمریکا را پایه‌گذاری نمودند. در آوریل سال ۱۹۱۹، خدمات پست به کشف تعداد ۴۰ بمب نایل آمد که می‌بایست برای شخصیت‌های برجسته در ایالات متحده ارسال می‌شد. محل اقامت میچل پالمر، دادستان کل، در واشنگتن بمب‌گذاری شد. پالمر، برای تلافی دستور به دستگیری وسیع رادیکال‌ها داده و تعداد کثیری از کسانی که تابعیت آمریکا را نداشتند از کشور اخراج شدند. اعتصابات بزرگ، معمولا به گردن رادیکال‌ها می‌افتاد و آن‌ها را آغاز‌کنندگان انقلاب توصیف می‌کردند.هشدار‌های نگران‌کننده پالمر، به «ترس سرخ» دامن می‌زد که در اواسط دهه ۱۹۲۰ آرام گرفته و فرو نشست. حتی یک بمب گذاری مهلک در وال‌استریت، در ماه سپتامبر، نتوانست این احساسات را دوباره بیدار کند. از سال ۱۹۱۹ به بعد، یک جریان خصومت‌آمیز نسبت به کمونیسم انقلابی، زیر سطح ظاهری زندگی آمریکایی موج می‌زند.