آمریکا علیه وثوق‌الدوله و انگلیس

عکس: از چپ به راست سردارسپه(رضا خان) ، احمدشاه قاجار و وثوق الدوله

نویسندگان، شاعران، نمایندگان مجلس مشروطه، سیاستمداران و بسیاری دیگر از شخصیت‌های سیاسی- فرهنگی داخل ایران، در حالی به مبارزه علنی خود با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله با دولت انگلستان برخاستند که بازتاب این مخالفت‌ها حتی از طریق ایرانیان مقیم در اروپا نیز پیگیری شد. این مخالفت‌ها تا حدی بود که علاوه بر اعتراض‌های مطبوعات فرانسه، سوئیس، بلژیک و ایرانیان مقیم در این کشورها نیز به‌طور علنی در این رسانه‌ها مخالفت خود را اعلام می‌کردند؛ هرچند که در کنار این مخالفت‌های مستقیم مطبوعات اروپایی، دولت‌های فرانسه و آمریکا هرگز به مخالفت علنی و مستقیم روی نیاوردند. دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب «دولت و جامعه در ایران» به بخش دیگری از قرارداد ۱۹۱۹ در این خصوص پرداخته است که در این شماره منتشر می‌شود.

زمینه حمله‌های (مستقیم) آمریکا و (غیرمستقیم) فرانسه به قرارداد ۱۹۱۹ و مبارزه دیپلمات‌ها و مهاجران ایرانی به همراه مطبوعات اروپایی، بر این اساس که ایران را به انگلیس فروخته‌اند، تشریح شد اما پیمان اتفاق انگلیس و فرانسه در خلال کنفرانس پاریس بسیار تضعیف شده بود و یک علتش اختلاف آنها بر سر سوریه بود. در مارس ۱۹۱۹ پل کامبون، سفیر نامدار فرانسه در انگلستان (که از اعقاب ژاکوبن انقلاب فرانسه بود) بی‌پرده به کرزن نوشته بود که ایرانیان از فرانسه یک مستشار مالی خواسته‌اند و آنها در صورتی که انگلیس اعتراضی نداشته باشد، مایل‌اند که این خواسته را برآورده کنند. کرزن نیز با همین صراحت پاسخ داده بود که این تقاضا با موضع دولت انگلیس در تهران تناقض دارد، زیرا انگلستان متحمل هزینه سنگینی برای نگهداری نیروهایش در ایران و نیز تامین مخارج دولت ایران و دیویزون قزاق شده است و بنابراین اگر قرار باشد مستشار مالی خارجی‌ای در ایران کار کند نباید از کشور دیگری جز انگلستان باشد.

بنابراین فرانسوی‌ها حاضر نبودند بدون موافقت انگلیس از هیات نمایندگی ایران حمایت کنند؛ و با وجود این موقعی که قرارداد منتشر شد رنجیده خاطر شدند. یکی از وزرای فرانسه در نطقی در مجلس آن کشور بدون نام بردن از قرارداد گفت که با همه احترامی که برای انگلستان قائل است، نمی‌تواند «در برابر مطالبی که در مورد ایران اعلام شده است، ساکت» بماند. در این میان وزیر مختار ایران در پاریس ( که از قضا همه می‌دانستند مخالف قرارداد است) بالفور اطلاع داده بود که مشاور و علا مشغول «تبلیغ بر ضد انگلیس‌اند... بیشتر به تحریک آمریکایی‌ها و تشویق فرانسوی‌ها». با این همه دولت فرانسه نه در این زمان و نه بعد از آن اظهارنظر رسمی در این باره نکرد و مبارزه موثر با قرارداد را به عهده وزیر مختارشان در تهران گذاشت که به‌رغم اعتراض‌های مکرر انگلیس و قول عدم تکرار فرانسوی‌ها به کارش ادامه داد.

ولی مطبوعات فرانسه بدون پرده‌پوشی به قرارداد می‌تاختند. در تهران گفته می‌شد فیگارو تا بدان جا پیش رفته که نوشته است «شاه پنجاه‌ سانتیمتری، کشور خود را به پنجاه سانتیم(پول ریز فرانک فرانسه) به انگلیس‌ها فروخت». برای نمونه روزنامه پرنفوذتان (Temps) در مقاله بلندی در تاریخ ۱۷ اوت نوشت که این قرارداد منافی استقلال ایران است. البته در آن بر «استقلال و تمامیت» ایران تاکید شده، اما همین الفاظ در قرارداد ۱۹۰۷ روس و انگلیس هم آمده بود. همین که ایران ارتش و مالیه‌اش را به کارشناسان انگلیسی سپرده نشان می‌دهد که استقلال ایران دیگر آن نیست که قبلا بود و بنابراین ایران صلاحیت خود را برای عضویت در «جامعه ملل» از دست داده است. روزنامه مزبور در ادامه نوشت که مذاکرات ایران و انگلیس در تهران، هنگامی که هیات نمایندگی ایران در پاریس بوده، موجه نبوده است و با اشاره به پنهانکاری حاکم بر مذاکرات یادآور شد که انگلستان باید به قول‌هایی که به متفقینش داده «حتی اگر به آسیا مربوط باشد» عمل کند. چیزی نگذشت که عین همین نکته‌ها را درباره «تمامیت و استقلال» ایران و پیامدهای استفاده از کارشناسان مالی و نظامی انگلیس، مدرس و دیگر مخالفان قرارداد در تهران تکرار کردند.

مبارزه مطبوعاتی در فرانسه (و سوییس و بلژیک) چندی ادامه یافت و هنگامی که قضیه ارزش خبری خود را از دست داد، فروکش کرد؛ اما در پی گسیل نیروی بلشویک‌ها به انزلی که لطمه بزرگی به حیثیت و سیاست انگلیس زد دوباره اوج گرفت. تان در ۲۴ مه یک بار دیگر این نظر را رد کرد که قرارداد ایران و انگلیس نافی استقلال ایران نیست ونوشت که «اگر توقع ما این است که عرق ملی ترک‌ها و ایرانیان سد راه بلشویک‌ها شود، اول باید از خودمان شروع کنیم». ژورنال دو دبا روزنامه عصر پاریس مدعی شد که قرارداد نتوانسته ایران را حفظ کند و در مورد خطر «آلودگی» ایران به بلشویسم هشدار داد. روز بعد اکو دو پاری قرارداد را «قیم‌‌مآبانه» توصیف کرد و گلوآ نوشت که پیداست انگلستان نمی‌تواند ایران را از حمله بلشویک‌ها در امان نگه دارد: «طبیعی است که ایرانیان از طراحان سیاستی که اشتباهاتش را به چشم می‌بینند روگردان شوند».

وزیر مختار فرانسه در تهران نیز بدون فوت وقت بر ضد قرارداد دست به کار شد. تازه دو روز از امضای قرارداد گذشته بود که از انتصاب جدید فیروز به مقام وزیر خارجه ابراز خشم و انزجار کرد. کرزن به سفیر فرانسه در لندن شکایت برد و او گفت که این سیاست رسمی فرانسه نیست و به بونن، وزیر مختار، تذکر خواهند داد. یک ماه بعد هاردین شخصا به کامبون شکایت کرد و به یادش آورد که خودش دوبار «بی‌طرفی کامل دولت فرانسه در ایران» را اعلام کرده است. کامبون با تاکید مجدد بر این موضع توضیح داد که چون قضیه قرارداد را از پیش با فرانسه در میان نگذاشته‌اند «حساسیت‌های جریحه‌دار شده‌ای»، اکنون در مطبوعات منعکس می‌شوند، اما قول داد که توجه دولت متبوعش را به اقدامات بونن جلب کند. اگرچه هاردین نپرسید که چرا دولت فرانسه به مشاورالممالک، رییس پیشین هیات نمایندگی ایران در پاریس، نشان لژیون دونور داده است.سفارت فرانسه در تهران با پخش اظهارات خصمانه مطبوعات فرانسه در تهران و مبارزه در میان جراید و سیاستمداران ایرانی و تشویق اشخاص و نیروهای مهم به مخالفت با قرارداد و دولت وثوق، به کار خود ادامه می‌داد. بونن خود، به عنوان وزیر مختار حافظ منافع سوئد در ایران، به سه فرمانده سوئدی نیروهای پلیس و ژاندارمری ایران نامه نوشت با اینکه پیش از آن هرگز با آنها تماس نگرفته بود و در مورد آثار سوء قرارداد در موقعیت شغلی آنها استفسار کرد. سپس وابسته نظامی فرانسه در ایران از افسران سوئدی پلیس و ژاندارمری پرس‌وجو کرد و نایب کنسول فرانسه با تطمیع ملایی در ژاندارمری برای افسران ایرانی آن پیغام فرستاد که اگر در برابر قرارداد بایستند فرانسه و آمریکا پشت‌شان خواهند بود.

باری، سفارت فرانسه در مبارزه‌اش در تهران چنان پشتکاری از خود نشان داد که وزارت خارجه انگلیس دوباره - و این بار با جدیت بیشتری- ناچار به مداخله از طریق سفارت فرانسه در لندن شد. کامبون با شخص‌ هاردین ملاقات کرد و تلگرافی را که برای بونن به تهران فرستاده بود برایش خواند. نوشته بود که با کاکس «همکاری» کند و از اظهارنظر منفی درباره قرارداد بپرهیزد. بونن درنگی کرد ولی بعد حمله را از سر گرفت. وزارت خارجه انگلیس دوباره اعتراض کرد و جواب شنید که بونن را از تهران فراخوانده‌اند. ولی در ماه مه هنوز آنجا بود که بلشویک‌ها در انزلی پیاده‌ شدند و از خوشحالی پر درآورد، کرزن کامبون را به وزارت خارجه احضار کرد و سوابق و اقدامات جاری بونن را یادآور شد و گفت که فیروز هم - که آن موقع در لندن بود - «از دشمنی آشتی‌ناپذیر مسیو بونن شاکی است». در ضمن به سفیر فرانسه یادآوری کرد که انگلستان در مورد سوریه «کاملا با دولت فرانسه همکاری کرده» است. کامبون با شرمندگی بهانه‌هایی آورد، اما قول داد که موضوع را به اطلاع میلران- که هم نخست‌وزیر و هم وزیر خارجه فرانسه بود- برساند. اما در این زمان، سه هفته‌ای بیشتر به سقوط دولت وثوق و شروع احتضار قرارداد نمانده بود.

با تحریک و تشویق مطبوعات اروپا، گروه‌های ایرانیان مقیم اروپا از بقایای «کمیته ملی» در برلین- کسانی مانند تقی‌زاده، جمال‌زاده و کاظم‌زاده (ایرانشهر) - گرفته تا (در فرانسه) فروغی، علا و ممتازالسلطنه (وزیر مختار در پاریس که به‌رغم تلاش‌هایی که در لحظات آخر برای حفظ شغلش کرده بود فیروز برکنارش کرد) و - در سوئیس- مصدق، داور و محمود افشار (که بعدها ناشر و سردبیر آینده شد) مبارزه‌ای را به فارسی و زبان‌های اروپایی با قرارداد وثوق آغاز کردند.یکی از بیانیه‌های فرانسوی اینان که در سوییس خطاب به «حق‌طلبان» و با عنوان «فراخوان حزب ملی ایران» منتشر شد، اعلام می‌کرد که «پس از پنج سال اعتراض به امپریالیسم [یعنی از شروع جنگ]، بریتانیای کبیر اکنون می‌خواهد ایران را ضمیمه امپراتوری خود کند» زیرا این قرارداد استقلال ایران را بر باد داده است. بیانیه در پایان خواستار خروج نیروهای انگلیس از ایران و اجرای قرارداد ۱۹۱۹ به شرط تایید «جامعه ملل» شد. امضاکننده بیانیه «از طرف حزب ایرانی، عین‌لام‌بر» (AYN-LAM-BER) بود؛ و این اسم مستعار داور بود که به علی‌اکبر مدعی‌العموم شهرت داشت. گواهش مقاله‌ای است به نام «احساسات ملی ایرانیان» در نشریه‌ای فرانسوی که درباره مصاحبه‌ای است با داور به عنوان «بنیانگذار حزب ملی ایران ...» عالیجناب مسیو علی‌اکبر (عین‌لام‌بر)، مدعی‌العموم اسبق تهران». مقاله دیگری هم در تریبون دو ژنو تحت عنوان «علیه قرارداد ایران و انگلیس» فعالیت‌های داور را گزارش کرده است. کتابی هم که چندی پیش در ایران منتشر شده، گستردگی فعالیت ایرانیان مقیم اروپا را بر ضد قرارداد به خوبی نشان می‌دهد.

مبارزه آمریکا

آمریکا نیز مانند فرانسه رسما به قرارداد اعتراض نکرد. ولی مخالفانش با آن از بالاترین سطوح دولت، رسا و صریح و بسیار موثرتر بود، اگرچه یک ماه بعد از امضای قرارداد آغاز شد. در واقع کرزن بود که وقتی واکنش فرانسوی‌ها را در روزهای اول دید، سرآسیمه به ملاقات سفیر آمریکا در لندن، جان‌ دیویس، رفت و رنجش فرانسوی‌ها را گفت و خواستار حمایت وزیر مختار آمریکا در تهران شد. دیویس نظرهای مثبتی درباره قرارداد ابراز کرد و گفت که «باکمال میل»

به سفارش کرزن عمل خواهد کرد.

سه هفته بعد، سفارت آمریکا در تهران ابلاغیه‌ای منتشر کرد که مثل بمبی بالای سر کاکس و وثوق منفجر شد. این ترجمه فارسی اعلامیه‌ای از وزارت خارجه آمریکا بود شامل دستور انتشارش در تهران. نوشته بود که «نظر به سوءتعبیرهای مقاله‌ای در شماره ۱۹‌م اوت [روزنامه] رعد درباره موضع رییس‌جمهور ویلسون، هیات صلح آمریکا [در پاریس] و دولت آمریکا در مورد ایران» صادر شده است. اشاره به گزارشی از تهران بود به وزارت خارجه آمریکا که از روزنامه سیدضیا با ترجمه‌ای ضعیف چنین نقل‌قول می‌کرد:

آمریکا، تنها دولت قادر به کمک به ایران، تنهایش گذاشته است. قدرت‌های بزرگ چهارگانه در پاریس تصمیم‌ گرفته‌اند ایران تحت‌الحمایه شود و سهم بریتانیا باشد. ایران فریب حرف‌های قشنگ رییس‌جمهور ویلسون را خورده و اکنون در موقعیتی مانند مصر است.

بعد کاشف به عمل آمد که این نقل‌قول از مقاله مفصل رعد در دفاع از قرارداد نیست، بلکه فقط چکیده‌ای تحریف شده از آن است. اصل مقاله در دو جا از آمریکا سخن گفته بود. در مورد اول نوشته بود با اینکه آمریکا حسن‌نیت خود را با دست و دل‌بازی به همه ملت‌ها نشان داده است، موقعی که روسیه خواستار اخراج شوستر از ایران شد هیچ کاری در حمایت از ایران نکرد. هیچ یک از قدرت‌های بزرگ از پذیرش ایران در کنفرانس پاریس پشتیبانی نکردند و چیزی جز تسلیم به ترتیباتی قیم مابانه برایش تدارک ندیدند. آنها کره زمین را به سه منطقه نفوذ تقسیم کرده‌اند که ایران در منطقه بریتانیا افتاده و سرنوشت‌اش اینجا رقم می‌خورد. بنابراین دولت‌های ضعیف از « اصول چهارده گانه» ویلسون که مثلا سبب قیام مصر برای کسب استقلال کامل شد، ‌برداشت درستی نداشته‌اند، چنان که آمریکا هم بعد اعلام کرد که سیطره بریتانیا بر مصر با «اصول» ویلسون منافاتی ندارد.

نسنجیده‌ترین اشاره مقاله به آمریکا آنجا بود که می‌گفت هیات نمایندگی ایران در پاریس گول «عدالتخواهی ریاکارانه ویلسون» را خورده است. مقاله کاملا منعکس کننده شور و شوق سیدضیا به دفاع از قرارداد در برابر خرده‌گیرانی بود که ادعا می‌کردند اگر ایران به جای انگلیس سراغ آمریکا می‌رفت می‌توانست معامله بهتری انجام بدهد. ولی در آن اوضاع، راحت می‌شد از آن برداشت‌های غلط کرد و در نتیجه، کار از کار گذشت.

ابلاغیه رسمی آمریکا اظهار می‌داشت که این کشور از کمک به ایران خودداری نکرده است. هیات نمایندگی آمریکا در کنفرانس پاریس کوشیده تا برای ایران فرصت صحبتی فراهم بیاورد، اما دیگران (یعنی انگلیس) اجازه نداده‌اند و شاید دلیلش همین قرارداد بوده است. خود دولت ایران از هیات صلحش که خواهان کمک آمریکا بوده حمایت نکرده است و قرارداد - که آمریکا انتظارش را نداشته - نشان می‌دهد که ایران تمایلی به حمایت یا مساعدت آمریکا نداشته است.

روز بعد کرزن نامه مفصل و مودبانه‌ای برای سفیر آمریکا نوشت. گفت‌وگوی پیشین‌شان درباره قرارداد (که بدان اشاره کردیم) و اظهارات مثبت دیویس را به یادش آورد و افزود که در سفری که پیش از امضای قرارداد به پاریس کرده بوده، رییس جمهور ویلسون را از طریق یکی از دستیارانش سرهنگ هاوس در جریان گفت‌وگوهای تهران گذاشته بوده است. حال خبری شنیده از تهران درباره ابلاغیه‌ای که «ضمن اینکه چندان سازگاری با طرق دیپلماتیک معمول ندارد، بی‌تردید در خود ایران، مبارزه‌ای نادوستانه و چه بسا دشمنانه‌ با قرارداد ایران و انگلیس تلقی خواهد شد و در واقع شده است». او افزوده بود که چیزی در قرارداد وجود ندارد که دوستان ایران را به شک بیندازد. در حقیقت بسیار شبیه قراردادی است که خود آمریکا اخیرا مذاکرات آن را با لیبریا به پایان رسانده است.

کرزن افزود که او مسوول سوءتعبیرهای مقاله رعد نیست، ولی امیدوار است دولت آمریکا بدون درنگ به آگاهی دولت ایران برساند که ابلاغیه‌اش برای تصحیح سوءتفاهم‌های ناشی از مقاله بوده است نه برای «تخطئه قرارداد ایران و انگلیس».دیویس فورا پاسخ داد که اظهارات مثبت او بازتاب گزارش‌های مطبوعات انگلیس بوده است. دولت آمریکا از «پنهانکاری و پرده‌پوشی» در گفت‌وگوهای مربوط به قرارداد ناخرسند است و نمی‌تواند با هیچ اقدامی «معاهده‌ای را که به آن صورت بسته شده است» ظاهرا تایید کند. نوشت که او خودش با سرهنگ هاوس تماس گرفته و تنها چیزی که سرهنگ به خاطر آورد این بوده که کرزن گفته است پذیرش هیات نمایندگی ایران در کنفرانس به مصلحت نیست؛ ولی به یاد نیاورده که اشاره‌ای به محتوای «قرارداد قریب‌الوقوعی» از او شنیده باشد کرزن نیز به سرعت جواب داد. نوشت که به سرهنگ گفته بوده که مشغول مذاکره مستقیم با دولت ایران درباره قراردادی است و در واقع تنها به این دلیل از او خواسته بوده که این خبر را به رییس‌جمهور برساند، چون او در سفر کوتاهش به پاریس رییس جمهور را در دسترس نیافته بود.