مبارزه با قرارداد ۱۹۱۹-۲
دفاع وثوقالدوله از قرارداد سنگین
میرزا حسن خان وثوق الدوله که به عاقد قرارداد سنگین سال ۱۹۱۹ با دولت انگلستان شهرت یافته، برای اولین بار در سال ۱۳۰۵ یعنی زمانی که مستوفیالممالک اولین کابینه رضا شاه را به مجلس معرفی میکرد و در آن ضمن وثوق را به عنوان وزیر عدلیه در نظر گرفته بود، فرصت یافت تا از خود دفاع کند.
عکس: احمدشاه و محمد حسنمیرزا به همراه کابینه وثوقالدوله
میرزا حسن خان وثوق الدوله که به عاقد قرارداد سنگین سال ۱۹۱۹ با دولت انگلستان شهرت یافته، برای اولین بار در سال ۱۳۰۵ یعنی زمانی که مستوفیالممالک اولین کابینه رضا شاه را به مجلس معرفی میکرد و در آن ضمن وثوق را به عنوان وزیر عدلیه در نظر گرفته بود، فرصت یافت تا از خود دفاع کند. متن زیر دفاعیات وثوق را نشان میدهد، اما بعد کاتوزیان نویسنده «کتاب دولت و جامعه در ایران» ابعاد مخالفتهای داخلی و خارجی با این قرارداد، به ویژه مخالفت دولت جوان بلشویکها در شوروی نوبنیاد را شرح میدهد.
وثوق در ادامه خطا به خود گفت که قرارداد امکان استخدام مستشاران و متخصصان انگلیسی را برای دولت ایران فراهم آورده بود، در حالی که میزان اختیارات آنها را دو طرف به اتفاق تعیین میکردند و افزود که از ابتدا «تاکید شده است که اجرای قطعی قرارداد منوط به تصویب مجلس شورای ملی ایران خواهد بود و هر گاه از نقطهنظر احتیاجات، به اجرای بعضی از مواد، شروع گردیده، محکوم به نسخ بودن آن اقدامات موقتی هم در صورت عدمتصویب مجلس بین طرفین مفهوم و مسلم بوده است.» «اما فلسفه حقیقی قرارداد» و همه آنچه بعد اتفاق افتاد «مسائلی هستند که هم از حوصله بیانات امروزی من و هم از مقتضای صلاح وقت خارج است» - اشارهاش به کودتای ۱۹۲۱/۱۲۹۹ و پیامدهای آن بود - و به همین دلیل هم بود که با یک تذکر سریع و کوتاه درباره «مشکلات ایفای به تعهدات برای یکی از دو طرف متعاهد» از کنار موضوع گذشت. به دلایلی که توضیح خواهیم داد، منظور او از «یکی از دو طرف» دولت انگلستان بود.
و اما «راجع به صدوسی هزار لیره همین قدر میتوانم عرض کنم که اگر به آقای دکتر مصدق از این بابت چیزی رسیده است، به بنده هم رسیده است و اگر معلوم شود من همچو وجهی گرفتهام، علاوهبر آنکه برای غرامت به اضعاف آن حاضرم و تمام اعتراضات آقای دکتر مصدق را بر خود وارد میدانم.»
سخنرانی او سراسر سنجیده و مودبانه بود، اما وثوق یادش نرفت که نیش آخر را بزند:
یک نکته دیگر را هم لازم میدانم به ایشان متذکر شوم که غالب محصلین و مبتدیهای سیاست در دوره تحصیلات خود یک دوره درس تحصیل وجاهت را لازم میدانند و اگر ایشان فعلا در آن دوره از تحصیلات خود واقع هستند، البته بنده ایراد و اعتراضی برایشان ندارم، ولی باید عرض کنم که من در دوره تحصیل سیاست از تعلیمات این کلاس به کلی صرفنظر کردم و از کلاس ماقبل مستقیما و به طور طفره به کلاس بعد رفتم. به این جهت در مبارزه عوامفریبی و وجاهتطلبی ممکن است مغلوب شوم. ولی از ایشان سوال میکنم که لااقل در موقعی که سخن از منافع عالیه مملکت گفته میشود، آیا بهتر نیست باز هم ورزش آن کلاس را تکمیل نمایند یا شاگرد بنده بشوند؟
فیروز در همین مجلس نماینده بود و در رایگیری برای دولت جدید با مصدق و ده نماینده دیگر رای ممتنع داد.
مبارزه خارجی
مبارزه با قرارداد را، در خارج، فرانسه و آمریکا و روسیه بلشویک به همراه مهاجران ایرانی اروپای غربی، از جمله اعضای هیات نمایندگی و سفارت ایران در پاریس، رهبری میکردند.
در ۱۲ ژانویه ۱۹۱۸/۲۱ دی ۱۲۹۶ کارلبراوین، نماینده غیررسمی دولت روسیه در تهران، پیامی رسمی از لنین آورده بود مبنیبر لغو «همه امتیازها و قراردادهای تزاری که با حاکمیت ملی ایران مغایرت دارند.» دو روز بعد تروتسکی در یادداشتی رسمی از طرف دولت روسیه اعلام کرده بود که «قرارداد ۱۹۰۷ روس و انگلیس، نظر به مغایرتش با آزادی و استقلال ملت ایران، به طور کامل و قطعی باطل است.» این به ماهها پیش از تشکیل دولت وثوق برمیگشت. ولی کمتر از دو ماه مانده به عقد قرارداد ۱۹۱۹/۱۲۹۸ نیز گیورگی چیچرین، کمیسر خارجه بعد از تروتسکی، در یادداشت دیپلماتیکی برای دولت ایران لغو یکجانبه همه قروض ایران به روسیه و کلیه امتیازهای روسیه در ایران را اعلام کرد. حتی افزود که مرز ایران و روسیه مطابق خواسته اقوام مرزنشین تعیین خواهد شد. اما سه هفته بعد از اعلان قرارداد ۱۹۱۹، چیچرین بیانیه بسیار متفاوتی صادر کرد:
حال که برنده پیروزمند جنگ، دولت غارتگر انگلیس، سعی در به بند کشیدن کامل ملت ایران دارد، جمهوری روسیه شوروی قاطعانه اعلام میکند که معاهده ایران و انگلیس را که وسیله این اسارت است به رسمیت نمیشناسد... معاهده ننگین ایران و انگلیس را که حاکمان شما با آن خود را و شما را به غارتگران انگلیسی فروختهاند، کاغذ پارهای بیش نمیشمارد و مشروعیت آنها را هرگز به رسمیت نخواهد شناخت.
با وجود این، بیانیه همچنان بر الغای امتیازها و قراردادهای تزاری که در اعلامیه ماه ژوئن آمده بود تاکید داشت. این لحن تند را تا اندازهای میتوان ناشی از شور انقلابی معمول دانست، ولی بیشتر باید ناشی از این تصور کرد که چون بلشویکها با انگلیس در جنگ بودند، میاندیشیدند که قرارداد ایران و انگلیس ایران را به پایگاه نظامی انگلیسیها در مقابل روسیه شوروی تبدیل میکند. کرزن و کاکس نمیدانستند که ایرانیان تا چه حد مجذوب اقدامات یکجانبه حاکی از حسننیت بلشویکها شدهاند و اعتراض شدید بلشویکها به وثوق و قراردادش تا چه اندازه مشوق مخالفت فعالان سیاسی جوان در ایران با آن شده است. گذشته از این، دولت روس سفید (ضدانقلابی) دریاسالار کلچاک نیز از آنان رنجیده بود، زیرا بدون مشورت با آن قرارداد ۱۹۰۷ روس و انگلیس را عملا پایمال کرده بودند و این در رفتار افسران روس دیویزیون قزاق بیتاثیر نبود.
ولی مخالفت آمریکا و فرانسه با قرارداد تاثیر بیشتری داشت، زیرا این دو ظاهرا قدرتهای غیرذینفعی بودند که مشترکا با انگلیس رهبری جهان را در دست داشتند و اصلا هیات نمایندگی ایران در پاریس برای گرفتن کمک مالی و فنی از آنها به پاریس رفته بود. یکی از اشتباههای بزرگ کرزن و کاکس - و شاید اصلا بزرگترین اشتباهاتشان - تعصبی بود که در جلوگیری از شرکت این هیات در کنفرانس پاریس و در گفتوگوهای دوجانبه به خرج دادند. قرائن حاکی است که کرزن ابتدا امکان گفتوگو با آنها را در نظر داشته، اما بعد که تهران را آماده گفتوگوی مستقیم با کاکس دیده، نتیجه گرفته که لزوم آن منتفی شده است و کاکس نیز - با اینکه واقعیات اوضاع ایران را بهتر از کرزن میدانست- به جای آنکه این تصور غلط را تصحیح کند، مستقیم و غیرمستقیم در گزارشهای خود آن را تقویت کرده است. کاکس سفیری بود کارکشته که از هول حلیم در دیگ افتاد!
در نوامبر ۱۹۱۸/ آبان ۱۲۹۷ وثوق تصمیم گرفته بود ریاست هیات را خود بر عهده بگیرد. شاه به این بهانه که وجود او در تهران لازم است مخالفت کرده بود، ولی در واقع به وثوق اعتماد نداشت. مشیرالدوله و ناصرالملک نیز پیشنهاد ریاست را نپذیرفتند و شاه به مشاورالممالک (علیقلیخان انصاری) وزیر خارجه وقت که بیشتر دیپلمات بود تا سیاستمدار، متوسل شد. دو عضو دیگر هیات ذکاءالملک (فروغی) و معینالوزرا (حسین علا) بودند که کاکس اولی را «ناسیونالیست مستقلی بدون عقاید افراطی» و دومی را «وطنپرست بیریایی با آرزوهای رویایی» توصیف کرد. ولی مشاور را آدمی «نان به نرخ روز خور» میدانست که اگرچه دلش با انگلیس نبود «احتمالا نفع خود را در همکاری با ما خواهد دانست.» اما حوادث بعدی غلط بودن این تصور را ثابت کرد.
به استناد نامه بلند خصوصیای که فروغی در ماه مه سال ۱۹۱۹ / اردیبهشت ۱۲۹۸ از پاریس به تهران فرستاده است، پیش از عزیمتشان موضوع ماموریت آنان مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود. از جمله توافق شده بود که از فرانسه و آمریکا مستشار بخواهند، اما در این مورد یقین نداشتند که چه نوع مستشاری را از کدام کشور استخدام کنند. نظر وثوق این بود که مستشار مالی را از فرانسه بیاورند و مستشار نظامی را از آمریکا. فروغی مینویسد که در پاریس توانستهاند نظر مساعد هیات آمریکایی را جلب کنند به طوری که رابرت لانسینگ، وزیر خارجه آمریکا، در ضیافتی که ایرانیها به افتخار او داده بودند از جانب رییسجمهور آمریکا به آنها قول حمایت داده بود. اما وثوق، پس از شنیدن این خبر، به آنها تلگراف زده بود که بخت کشور را به باد ندهند. از طرف دیگر بهرغم همه تلاشهایشان در هیات نمایندگی انگلیسی گوش شنوا نیافتند.
هیات مزبور پاسخ میداد که مذاکره در تهران در جریان است. هیات ایرانی پیشنهاد کرد که برای مذاکره به لندن برود؛ ولی انگلیسیها گفتند که دولت ایران یا باید با دولت انگلیس گفتوگو کند، یا به کنفرانس پاریس مراجعه کند، هر دو با هم نمیشود.
ولی حتی پیش از اینکه هیات ایران به پاریس برسد، کرزن مصمم بود که نگذارد آنها به کنفرانس راه پیدا کنند. او به کاکس نوشت که چون ایران مستقیما درگیر جنگ نبوده «صلاحیتش برای شرکت در کنفرانس پاریس مشکوک است»، اما اگر آنها از تهران اجازه مذاکره درباره آینده روابط ایران و انگلیس را گرفته باشند او «با خلوص نیت» آمادگایش را دارد. درست در همین زمان بود که کاکس آمادگی «مثلث حاکم» را برای مذاکره با خود وی در تهران گزارش کرد و کرزن، ذوقزده، پاسخ داد که چون هیات نمایندگی ایران با «دستورات بسیار متفاوتی» به پاریس گسیل شده، نمیشود که «سیاستی مورد توافق دولت ایران و ما قرار بگیرد و سیاست دیگری در پاریس اعلام شود و احتمالا مورد حمایت شاه باشد». سپس تلگرافی هم به آرتور بالفور در پاریس زد و از او خواست که با هیات نمایندگی ایران وارد هیچ گفتوگویی نشود که مذاکرات کاکس را در تهران به خطر بیندازد.
در مارس ۱۹۱۹/ اسفند ۱۲۹۷ که مدتها از آغاز مذاکرات در تهران میگذشت، هنوز کرزن امکان رفتن هیات را- که از نظر او «موضعشان [در پاریس] غیرقابل دفاع» بود- به لندن برای هماهنگ کردن گفتوگوها در نظر داشت، ولی پیشنهاد ملاقات با مشاور را از بالفور نپذیرفت و گفت مگر آنکه هیات نمایندگی ایران ماموریتش را به کنفرانس پاریس نافرجام تلقی کند؛ و به کاکس نوشت که به وزیر مختار ایران در لندن گفته است که «دولت ایران نمیتواند اینطور دو سره بازی کند». کمی بعد اعلام کرد که تا اغراض هیات نمایندگی ایران برایش روشن نشود با سفر شاه به اروپا موافقت نخواهد کرد.
هنوز چیزی از ارسال این تلگراف نگذشته بود که کاکس اطلاعات مشخصی از نیات نمایندگان ایران برای کرزن تلگراف کرد. او خبر داد که مشاور در تلگراف مفصلی به وثوق خواستار «مجوز فوری برای تماس بیدرنگ با کارشناسان مالی آمریکایی» شده است. وثوق با «توافق شاه» پاسخ داده بود که دولت به هیچ وجه قصد ندارد «آمریکا را جانشین آلمان کند و آینده «کشور» را خراب کند».
در هر حال از این لحظه به بعد، احتمال مذاکره با هیات در لندن منتفی گردید و این پیشنهاد رد شد. اما بلافاصله بعد از امضای قرارداد در ماه اوت/ مرداد، کرزن از لندن برای مشاور دعوتنامهای رسمی فرستاد که او هم آن را نپذیرفت و گفت که حالا دیگر نه وزیر خارجه است و نه رییس هیات اعزامی به کنفرانس و اکنون عازم ملاقات با شاه در استانبول است بهعنوان سفیر جدید ایران در ترکیه.
ولی در ماه آوریل/ فروردین، مشاور هنوز در تلاش پذیرفته شدن برای شرکت در کنفرانس بود. تلگراف طولانی دیگری برای وثوق فرستاد و نوشت که آمریکاییها در هر زمینهای از جمله «بازرگانی» آماده کمکاند و در ضمن با استفاده از اختلافات فرانسه و انگلیس بر سر سوریه میتوان از فرانسه هم جلب حمایت کرد. این اطلاعات «کاملا موثق» را کرزن از پاریس دریافت کرده بود. ولی بنابر اطلاعات کاکس از تهران، مشاور تلگراف زده بود که فرانسه بدون موافقت انگلیس از دادن کمک معذور است، حال آنکه آمریکاییها «به شرط دریافت درخواست رسمی دولت ایران» آماده کمک بودند.
چند روز پس از آنکه کاکس پیشنویس قرارداد را به لندن فرستاد وثوق تلگراف دیگری از مشاور در یافت کرد. او در پاریس از لرد هاردین، مدیرکل دائم وزارت خارجه انگلیس، پرسیده بود که آیا انگلستان از پذیرش آنها در کنفرانس حمایت خواهد کرد. هاردین پاسخ داده بود که بستگی به نتیجه مذاکرات تهران دارد. مشاور در تلگرافش به وثوق از جزئیات گفتگوها جویا شده بود و وثوق جواب داده بود همانطور که قبلا به او گفته درباره استخدام مستشار است. وثوق از کاکس پرسیده بود آیا میخواهند چند و چون قرارداد را «پیشاپیش یا بعد که کار از کار گذشت» به اطلاع آمریکا و فرانسه برسانند. کرزن به بالفور در پاریس نوشت که چون گفتوگوها در تهران جریان دارد دولت ایران منطقا باید از فعالیت مشاور در پاریس جلوگیری کند «هرچند روش کار ایرانیها همینطور است»؛ به نظر او، آنها باید صبر کنند و مشاور را «همزمان با آمریکا و فرانسه در مقابل عمل انجام شده» قرار دهند. از این مقطع به بعد، گفتوگوهای تهران با شتاب پیش رفت تا ماه اوت/ مرداد که قرارداد اعلان شد.
ارسال نظر