روس‌ها 6میلیون تومان خسارت می‌خواستند

عکس: عباس میرزا

پاسکوویچ سه روز بعد وارد تبریز شد و تصرف شهر را با یک واحد چهارده هزار نفری استحکام بخشید. افسران روس در خیابان‌ها می‌گشتند. بریمر می‌نویسد: «با تازه‌واردان چنان سلام و علیک می‌شد که «گویی بر حسب اتفاق در شهر کالوگا هستیم.» یکی از این تازه‌واردان گریبایدف بود که با دیدن اریستوف در حلقه گروهی از ژنرال‌های شاد و خندان، با نیش و کنایه به بریمر گفت اریستوف به دنبال فتح تبریز خود را بزرگ‌تر از تزار تلقی می‌کند. بریمر که می‌دانست اریستوف رسما دستورات پاسکوویچ را نادیده گرفته است از او می‌پرسد فکر می‌کند واکنش ژنرال چه خواهد بود. گریبایدف جواب می‌دهد: «نمی‌دانم، باید ببینم.» بریمر با صدای بلند می‌گوید: «سخت‌ نگیر رفیق. تبریز تصرف شده و ولیعهد فرار کرده! دوست نازنین من، فکر می‌کنی آنها در اروپا چه خواهند گفت؟» گریبایدف به سردی پاسخ می‌دهد «می‌دونی اروپا که کاترینا آکاکییونا» [همسر یک سرهنگ روس در تفلیس] نیست. مسائل دیگری هم در کنار تصرف تبریز وجود دارد که باید به آنها اندیشید.»

پاسکوویچ در قصر عباس‌میرزا مستقر شد. از جمله نخستین اقدامات او ادای احترام به همسر نماینده بریتانیا بود که شوهرش سر جان مکدونالد در تبریز حضور نداشت و همچنین رفع نگرانی کردن از اروپاییان دیگر. در گزارش یکی از افسران پاسکوویچ می‌خوانیم که «هر شب میهمانی برگزار می‌شد و انگلیسی‌های مقیم تبریز خوش‌ترین ایام خود را سپری می‌کردند.» اما روس‌ها در پس شادمانی‌های خویش با جدیت سرگرم فعالیت بودند.

پاسکوویچ عهدنامه صلح مهمی برای مذاکره با ایرانیان در دست داشت که تصرفات ارضی اخیر را تثبیت و مساله غرامت جنگی را حل‌و‌فصل می‌کرد. قضیه جنبه فوریت داشت، چراکه روس‌ها در اندیشه جنگ با عثمانی بودند که مرزهای غربی گرجستان را تهدید می‌کرد. نظر به اینکه در جای دیگری به نیروی نظامی و پول احتیاج بود، حکومت روسیه تمایل داشت هرچه زودتر به جنگ با ایران خاتمه بخشد.پس از توافق بر سر یک ماه آتش‌بس، ‌مذاکرات صلح در ششم نوامبر در دهکده دهخوارقان آغاز گردید. اعضای هیات روسی عبارت بودند از: پاسکوویچ فرمانده کل قوا، اوبرسکوف مشاور رسمی وزارت امور خارجه و مسوول تهیه خلاصه مذاکرات اجلاس، گریبایدف و دستیارانش آمبورگر و کیسلیوف. بالیخانف هم سمت مترجم را به عهده داشت. اعضای هیات‌ایرانی نیز عبارت بودند از: عباس‌میرزا ولیعهد، میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام (سروزیر)، فتحعلی‌خان بیگلربیگی تبریز و میرزا محمدعلی، مسوول امور خارجی عباس‌میرزا، مترجم آنان هم میرزا مسعود بود.در نخستین جلسه ایرانیان با تقاضای روس‌ها در مورد خانات ایروان و نخجوان موافقت کردند، هرچند که روسیان قبلا آن را اشغال کرده بودند و فقط اقدامات مختصری برای تکمیل آن می‌بایست انجام می‌دادند. دارالسلطنه آذربایجان، ولایت متعلق به عباس‌میرزا در صورت پرداخت غرامت مالی به ایران واگذار می‌گردید. موضوع عمده مذاکرات بعدی مساله میزان و نحوه پرداخت غرامت بود. شاه که در خفا امید داشت جنگ قریب‌الوقوع روسیه و عثمانی موقعیت آن کشور را تضعیف کند، بر بی‌پولی خویش تاکید می‌ورزید و از هیچ کوششی برای به تعویق انداختن تصمیم نهایی خودداری نمی‌کرد.

روس‌ها هم مصمم بودند تا آنجا که می‌توانند به اصطلاح او را تیغ بزنند. هرچند آنها تهدید می‌کردند که اگر رضایتشان جلب نشود جنگ را به تهران می‌کشانند، اما از دست زدن به یک کارزار بزرگ دیگر اکراه داشتند.

طرح موضوعی که متضمن چنین مبلغ کلانی باشد تقریبا در طول دویست سال گذشته بی‌بدیل به نظر می‌رسید. تقاضای اولیه روس‌ها دوازده کرور تومان بود که بعدا به ده کرور کاهش داده شد. کرور یک واژه هندی است برابر با پانصد هزار تومان پول رایج در ایران، معادل دو میلیون روبل نقره روسی یا حدود سه میلیون لیره استرلینگ در آن روزگار. حضور انگلیسی‌ها کارساز بود و به زودی معلوم شد، بدون میانجیگری اشخاصی چون مکدونالد در تبریز که یک سال پیش جانشین ویلاک شده بود و مکنیل دبیر اول سفارت بریتانیا در تهران مذاکرات به بن‌بست می‌رسید. مکدونالد و مکنیل در سال ۱۸۲۶ با جنگ مخالفت ورزیده بودند و پیش‌بینی کردند که عواقب ناخوشایندی برای ایران در بر خواهد داشت و موقعیت آن را به عنوان یک دولت حایل برای هند تضعیف می‌کند. توان مالی سفارت انگلیس به شکل محسوسی کاهش یافته بود و نمی‌توانست از برنامه‌های نظامی ایران حمایت کند. به هر حال امکان اینکه آذربایجان، یعنی بزرگ‌ترین و ثروتمندترین ایالت ایران به تصرف روس‌ها درآید و احتمالا قلمرو ایران دچار تلاشی شود، سیمای متفاوتی به شرایط و وضع موجود می‌بخشید. منافع انگلیس و همچنین ایران در حفظ نظام سلطنتی مستقل و ممانعت از فروپاشی سلسله قاجار نهفته بود.