تاریخ قاجار
عهدنامه ترکمانچای-۱
عهدنامه کمانچای به گمان کارشناسان و مورخان از بدترین پیمانهایی بود که دولت روسیه تزاری با ایران منعقد کرد.
عکس :گیریبایدف
عهدنامه کمانچای به گمان کارشناسان و مورخان از بدترین پیمانهایی بود که دولت روسیه تزاری با ایران منعقد کرد. الکساندر سیرگییوویچ گریبایدوف وزیر مختار روسیه در ایران که به دست ایرانیان کشته شد و فصل تازهای در مناسبات با ایران گشود، از جمله افرادی بود که در این دوران نقش سرنوشتسازی داشت. در این عهدنامه امتیازهای پرشماری به روسیه داده شده بود که لورنس کلی، نویسنده «دیپلماسی و قتل در تهران» آن را تشریح کرده است. نوشته حاضر بخشی از این کتاب است که سرگذشت گریبایدوف را در فصل مربوط به «عهدنامه ترکمانچای» بازگو کرده است.
پیشبینی گریبایدف که ایرانیان قبل از سقوط ایروان تسلیم نخواهند شد، کاملا درست از آب درآمد، هرچند او فکر نکرده بود که عباسمیرزا ممکن است وارد جنگ شود. هنگامی که پاسکوویچ و بخش اعظم نیروهایش در قرهبابا و کراسوفسکی و آن سوی شمال فعالیت چندانی نداشتند، به علت گرما و کمبود تدارکات، تا رسیدن قوای کمکی دست از محاصره ایروان کشیدند. او به کوهستانهای ماورای ایچمیادزین عقب نشست و فقط واحد نظامی کوچکی را مامور حراست از دیر کرد. عباسمیرزا با استفاده از این فرصت در اوایل ماه اوت، تنها چند روز پس از عزیمت گریبایدف، نیروهای خود را به سمت شمال گسیل داشت و با قدرت تمام به دیر حمله کرد. نقشه او تصرف ایچمیادزین و سپس پیشروی به طرف تفلیس از طریق قمری بود. او در نظر داشت پس از ویران کردن تفلیس از راه قرهباغ بازگردد. فقط شجاعت فوقالعاده کراسوفسکی باعث شد که در راه بازگشت به دیر از راه کوهستانی، با نیرویی شامل حدود دو هزار نفر به مصاف سی هزار نفر برود و مانع پیشروی آنها شود. دیر نجات یافت، هر چند به بهایی سنگین. ایرانیان دلسرد و ناامید به آذربایجان بازگشتند.
پاسکوویچ که یکصد میل دورتر، به علت حمله ارتش ایران ارتباط خود با سایر نواحی را از دست داده بود، چند هفته بعد از این پیروزی اطلاع حاصل کرد. او بلادرنگ فکر حمله به تبریز را به کناری نهاد و با عجله پادگان ایچمیادزین را که نفرات آن را کاهش داده بود، تقویت کرد تا بار دیگر ایروان را اشغال کند. در بیستوسوم سپتامبر متعاقب جنگ سنگینی در استحکامات روستای سردارآباد، نیروهای خود را به زیر دیوارهای کوتاه شهر رهبری کرد و کار تصرف ایروان با جدیت آغاز شد.
فتح ایروان که باعث اعطای لقب «ایروانی» به فاتح آن پرنس پاسکوویچ گردید، نخستین پیروزی نظامی روسیان در دوران سلطنت نیکلای اول بود؛ فتحی که پس از حوادث خونبار بر تخت نشستن و تحمل تحقیر ناشی از قیام دکابریستها، در فاصلهای دور، درسنت پطرزبورگ، با شادی و استقبال روبهرو شد. از شوخچشمی روزگار اینکه سهم زیادی از آن فتح و پیروزی مدیون مهندس سابق پوشچین، دوست پوشکین بود که پس از قیام دکابریستها او را با تقلیل درجه سرباز صفر کرده بودند. کسی که فرماندهی توپخانه را به هنگام در هم کوبیدن حصارهای ایروان به عهده داشت. تزار که معمولا نسبت به کسانی که آنان را «دوستان معروف به چهارده من» [در اشاره به چهاردهم «دکابر» روز قیام دکابریستها] میخواند سر ناسازگاری داشت با ترفیع او به درجه ستوان سومی موافقت کرد. شهری که به دفعات در برابر حملات روسیه مقاومت کرده بود، طی شش روز از پای درآمد. مایه سرافرازی پاسکوویچ شد که پس از تصرف شهر نه کینه و انتقامجویی در کار بود و نه غارت و چپاول، هرچند که میزان خرابی خوفناک بود. گریبایدف به مادام آخوردووا نوشت: «جهنمی از بمباران دائمی» بود. او در ادامه به شرح رژه بزرگی میپردازد که بیدرنگ پس از سقوط شهر برگزار شد و طی آن نفرات در پای دیوار اصلی فروریخته شهر به خواندن سرود شکرگزاری پرداختند: «به ناگهان چشمم به سیمونیچ پیر (وزیرمختار آینده روسیه در ایران) با چوبهای زیربغلش افتاد که در پیشاپیش تمام افسرانش رژه میرفت. اشکم درآمد. نه فکر کنی به خاطر نیایش مذهبی، بلکه به علت دیدن صدماتی که به سیمونیچ وارد شده بود.»
وقتی افسران دسته هفتم قرابینداران که بعدا به هنگ ایروان تغییرنام یافت، تصمیم گرفتند مصیبت عقل را با کمک مولف فرزانه آن به نمایش بگذارند، از خوشحالی در پوست نمیگنجید. در واقع این یک رخداد تاریخی بود و نخستین اجرای کامل یک نمایشنامه ممنوعه. بیشتر افراد حاضر پیش از آن از طریق هزاران نسخه خطی که در سراسر روسیه پخش شده بود با آن نمایشنامه آشنا بودند. قصر سردار ایروان که گریبایدف در زمستان ۱۸۱۹ در آن از سرما لرزیده بود، برای اجرای نمایش در نظر گرفته شد. ما فقط میتوانیم چنین تصور کنیم که پاسکوویچ، بهرغم گرایش طبیعی به جناح راست حاکمیت، چشم نلسنی خود را بر کار خلاف رژیمان فاتح بسته باشد. کراسوفسکی حتی قدمی فراتر نهاد و گزارش اجرای نمایشنامه را برای نشریه تفلیسنیوز ارسال داشت.از نظر گریبایدف، به صحنه رفتن نمایشنامه، حاکی از حمایت همکاران نظامیاش از او به حساب میآمد. گریبایدف غیرنظامی در طول جنگ شهامت زیادی از خود نشان داده بود. پاسکوویچ اعتقاد داشت که او نزدیکبین و «تقریبا نابینا» است و نمیداند کجا باید توقف کند و همیشه بیش از اندازه در زیر آتش به جلو میرود. شاید عنصر آگاهانهای در این امر نهفته بود.
ارسال نظر