تاریخ آمریکا -آمریکای نخستین-۱۴
مونرو و سیاست جابهجایی سرخپوستان
همان طور که مهاجران بیشتر و بیشتر به مناطق بیابانی و برهوت نفوذ میکردند، بعضی به کشاورزی و بعضی به شکار پرداختند. خانهای چوبی با پنجرههای شیشهای، یک دودکش و اتاقهای مجزا جای کلبه چوبی را گرفت؛ چاه، جایگزین چشمه شد. مهاجران سخت کوش، به سرعت زمین خود را از درختان جنگلی پاک میکردند، چوب آن را سوزانده و تبدیل به خاکستر چوب میکردند و کندهها را رها میکردند تا بپوسد. آنها برای خود گندم، سبزیجات و میوه پرورش میدادند؛ جنگلها را برای پیدا کردن گوزن، بوقلمون وحشی و عسل زیر پا میگذاشتند؛ از رودهای نزدیک ماهی صید میکردند و از گله گاو و خوک خود محافظت میکردند. دلالان زمین، قطعات بزرگ زمین را ارزان میخریدند و اگر قیمت زمین ترقی میکرد، آن را فروخته و به سمت نواحی غربی تر نقل مکان میکردند.
پزشکها وکلای دعاوی، مغازه داران، روزنامه نویسها، موعظهگرهای مذهبی، کارگران فنی و سیاستمداران به زودی کشاورزان را دنبال کردند. اما کشاورزان زیر بنایی مقاوم بودند. جایی که مستقر میشدند خیال ماندن داشتند و امیدوار بودند که فرزندانشان هم بعد از آنها در همان جا بمانند.آنها انبارهای بزرگ علوفه و خانههای آجری یا چوبی بنا میکردند. دام و حیوانات اهلی میآوردند، زمین را با مهارت شخم میزدند و تخم میپاشیدند. بعضی آسیاب، چوب بری و مشروب سازی راه میانداختند. آنها جادههای مناسب ساختند و کلیسا و مدرسه تاسیس کردند. در فاصله چند سال، تغییراتی باورنکردنی رخ داد. به عنوان مثال، در سال ۱۸۳۰، شهر شیکاگو درایلینوی، روستایی بود با یک قلعه نظامیو تجارتی کساد؛ اما خیلی قبل ازاین که بعضی مهاجران اولیهاش بدرود حیات بگویند، به یکی از بزرگترین و ثروتمندترین شهرهای کشور تبدیل شده بود.
خریدن مزرعه آسان بود. بعد از سال ۱۸۲۰، زمینهای دولتی را میشد به بهای هر نیم هکتار، یک دلار و بیست و پنج سنت خرید و بعد از قانون خانه رعیتی مصوبه سال ۱۸۶۲، بااشغال و آباد کردن زمینی، میشد آن را تصاحب کرد. به علاوه وسایل کار کردن بر روی زمین به راحتی فراهم میشد. زمانی بود که به قول جان سول، یک روزنامه نگار اهل ایند یانا و انتشار آن توسط هوراس گریلی، سردبیر روزنامه نیویورک تریبون، جوانان میتوانستند «به غرب بروند و همراه آن رشد کنند».
به غیر از مهاجرت به تکزاس که تحت تملک مکزیک بود، گسترش مرز کشاورزی به سوی غرب، تا سال ۱۸۴۰ که سرزمین پهناور غرب در بیع لوئیزیانا خریده شد، موجب انتقال میزوری به سرزمینهای غربی نشد. در سال ۱۸۱۹، در برابر ادعای پنجمیلیون دلاری شهروندان آمریکایی، ایالات متحده فلوریدا و اورگان، در غرب دور را به دست آورد. دراین ضمن، غرب دور در زمینه تجارت پوست فعالیت زیادی داشت که این موضوع از بهای پوست گرانبهاتر بود. مانند اولین اکتشافات فرانسه در دره میسیسیپی، بازرگان حکم یک جاده صاف کن را برای مهاجران فراسوی میسیسیپی داشت. صیادان فرانسوی و اسکاتلندی-ایرلندی، با کشف رودهای بزرگ و ریزآبههای آنها واشنا شدن با گذرگاههایی که از میان کوههای راکی و سیرا میگذشت، مهاجرت به غرب در دهه ۱۸۴۰ و بعدا اشغال سرزمینهای داخلی را تسهیل کردند.
روی هم رفته رشد کشور فوقالعاده بود: بین سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۸۵۲، جمعیت از ۲۵/۷میلیون به ۲۳میلیون نفر رسیده بود و وسعت زمینهای مهاجرنشین بهاندازه وسعت اروپای غربی بود - از ۴/۴میلیون کیلومترمربع به ۸/۷میلیون کیلومترمربع افزایش پیدا کرده بود. با این حال، جنگهای بنیادین که ریشه در اختلافات فرقهای داشت و در دهه ۱۸۶۰ صورت جنگ داخلی به خود گرفت، هنوز حل نشده باقی بود. گسترش به سوی غرب، ناچار مهاجران را در گیر جنگ با ساکنان اصلی آن جا، یعنی سرخپوستان نمود.
در نیمه اول قرن نوزدهم، شاخصترین چهرهای که با این جنگها ارتباط داشت، چهره اندرو جکسون، اولین «غربنشینی» بود که به کاخ سفید راه یافت. در بحبوحه جنگ ۱۸۱۲، جکسون که رهبری میلیشیای تنسی را بر عهده داشت، به جنوب آلاباما گسیل شد و در آن جا شورش سرخپوستان کریک را با بیرحمی تمام خواباند. کریکها به سرعت دو سوم از اراضی خود را به آمریکا تسلیم کردند. بعد، جکسون گروههای سمینول را از پناهگاهشان رانده و به فلوریدا که تحت تملک اسپانیا بود، فرستاد.
در دهه ۱۸۲۰، جان کلهون وزیر جنگ مونرو، سیاست جابهجا کردن بقیه قبایل را از اراضی جنوب غرب به طرف دیگر میسیسیپی، در پیش گرفت. جکسون در مقام ریاستجمهوری همین سیاست را ادامه داد. در سال ۱۸۳۰، کنگره قانون انتقال سرخپوستان و هزینه نقل مکان دادن قبایل شرق نشین به طرف دیگر میسیسیپی را تصویب کرد. در سال ۱۸۳۴ یک قلمرو مخصوص سرخپوستان در اوکلاهوما، بر پا شد. در مدت دو دوره ریاست جمهوری جکسون، جمعا ۹۴ معاهده به امضای این قبایل رسید که طی آنمیلیونها هکتار از اراضی خود را با جابهجا و دور کردن دهها قبیله از سرزمینهای اجدادی خود، به دولت فدرال واگذار کردند.
بدترین فصل ازاین تاریخ دردناک به چروکیها مربوط میشود که زمینهایشان در غرب کارولینای شمالی و جورجیا طی پیمانی در سال ۱۷۹۱ تضمین شده بود. چروکیها که در زمره پیشرفتهترین قبایل شرق بودند، میدانستند که بعد از کشف طلا در سال ۱۸۲۹ در اراضی شان، چارهای جز جابهجایی ندارند. آنها که در سال ۱۸۳۸ مجبور به یک سفر طولانی به اوکلاهوما بودند، در طول راه بسیاری از افرادخود را در پیمشقات سفر و بیماری از دست دادند، به همین خاطر از این سفر با نام «جاده اشک» یاد میکنند.
ارسال نظر