چالش مجلس و دولت برسر بدهی انگلیس

عکس: عبدالحسین هژیر

عبدالحسین هژیر که در اواخر خرداد ۱۳۲۷ با ابراز تمایل مجلس شورای ملی توسط شاه به نخست‌وزیری برگزیده شد، از همان ابتدا با مخالفت‌های آحاد مردم و بسیاری از نمایندگان مجلس روبه‌رو بود، به طوری که در طول دولت چهارماهه‌اش دوبار استیضاح شد. استیضاح اولی توسط عباس اسکندری از حزب توده و استیضاح دوم توسط عبدالقدیر آزاد از یاران دکتر مصدق انجام گرفت که در اینجا به نقل از کتاب «زندگی سیاسی هژیر» نوشته جعفر مهدی‌نیا شرح آنها منعکس می‌شود.

با این توضیحات چنان که در نظر عموم مشهود است برخلاف آنچه آقای عبدالقدیر آزاد در استیضاح خود گفتند نه تنها دولت در ظرف این چهارماه هیچ‌گونه اقدامی نکرده است که برخلاف اصول مشروطیت باشد و حتی با همه اقدامات ناروایی که یک عده معدود بنا به فرض خاص کردند دولت تاکنون جز به راه مدارا و اغماض نرفت تا آنجا که بسیاری از مردم این درجه از ارفاق را زیاد و موجب تجری مفسدین دانستند، اما برانداختن دولت قانونی و برقراری دولتی که به دلخواه آنها عمل کند همواره آرزوی کسانی بوده و است که در زیر نقاب مشروطه‌خواهی و آزادی‌طلبی مدتی است تیشه به ریشه مشروطیت می‌زنند و برای قوای ثلاثه مملکت آزادی رای و اختیار قانونی قائل نیستند و در کلیه تصمیمات آنها به طرق مختلف مداخله می‌کنند و سعی دارند که با این هیاهو و اخلال نظم، نظر خودشان را بر آنها تحمیل کنند و از همه بالاتر مقام سلطنت را نیز که در راس کلیه قوای مملکت و از مسوولیت مبرا از معارضه مصون است انگشتر گردان خود می‌خواهند و با آنکه فردی عادی بیش نیستند و هیچگاه هم مصدر خدمت مهم مملکتی نبوده‌اند، چنانکه خودشان به اشخاص مختلف و من جمله به عده‌ای از نمایندگان مجلس شورای ملی علنا گفته‌اند توقعشان این است که هیچ دولتی بر سر کار نیاید و اگر آمد نماند مگر این که در عتبه آنها خاکسار باشد و همچنین مجلس شورای ملی به هیچ دولتی رای اعتماد ندهد و کارهیچ دولتی را نگذارند مگر این که قبلا رضای آنها را جلب کرده باشد اما اگر روزی پیش بیاید چنانکه اکنون پیش آمده است که دولتی بخواهد فقط به رای اکثریت مجلس شورای ملی و شاه وظایف خود را انجام بدهد و توقعات این اشخاص را اصلا نشنود و جلوی مداخلات آنها را بگیرد این اشخاص آنچه از پیرو استاد آموخته‌اند به کارمی‌برند تا چنین دولتی را اگر از پولاد هم باشد ذوب کنند و حتی‌المقدور اشکال در کارش فراهم آورند تا ناچار به استعفا شود و در نتیجه آنها باز وضع گذشته را احیاء کرده دستگاه حکومت را بازیچه خود سازند و بر خر مراد سوار شده دلی از عزا درآورند و نسبت به خود جبران مافات را بکنند. این است جوهر همه اشکالات و مخالفت‌هایی که در عرض چهار ماه گذشته این عده معدود از راه‌های مختلف در کار این دولت پیش‌ آورده‌اند و حال آنکه این جانب از بدو امر تاکنون همواره معتقد بوده‌ام که باید هرچه زودتر کاری کرد که اختیارات در دستگاه حکومت جمع شود و هر یک درجای خود قرار گیرد و به عوامل خارج از مجال هیچ‌گونه مداخله و اعمال‌نظر داده نشود و حکومت بتواند بی‌طرفانه مرکز احقاق حق و عامل جلوگیری از تخطی و تجاوز طبقات مختلف مردم و ایجاد وسایل آسایش و رفاه عامه و ترقی مملکت باشد امیدوارم که مجلس شورای ملی نیز با این نظر موافقت کامل داشته باشد و چون تصمیم قطعی و قانونی با اکثریت مجلس شورای ملی است تقاضا دارم با توجه به توضیحاتی که داده می‌شود نظر خود را در باب مسائل مورد استضیاح روشن فرمایند به نحوی که در آن واحد جواب لایقی هم به مداخلات بیوجه مدعیان خارج مجلس در مطالبی که قانونا از وظایف آنها خارج است داده شده باشد، بعد از این کلیات اکنون باید بپردازیم به موضوع استیضاح و بیانات آقای آزاد که استیضاح کرده‌اند و در این خصوص باید عرض کنم که این هر دو مطلب به صورتی است که موجب کمال حیرت و تعجب می‌باشد زیرا که مملو از تباین و تناقض و مخالف منطق و حقیقت و سابقه عمل است و تنها مطلبی که در تمام رشته‌های مختلف استیضاح قدر مشترک آنها محسوب می‌شد یک جمله بود که آقای آزاد در ضمن بیانات خودشان گفتند و آن این بود که «من پدر همه هوچی‌ها هستم» وقتی من این جمله را شنیدم حساب کار خود را کردم و پیش خود گفتم:

من که با مویی به قوت برنیایم ای عجب باکسی افتاده‌ام کو بگسلد زنجیر را

اما بعد معلوم شد که خوشبختانه نه آقای آزاد علی‌الظاهر خیلی هم به من بی‌مهر نیستند، زیرا که در خلال بیانات خودشان جهد کردند درس عقل به من بدهند و برای من صلاح اندیشی هم کردند.... حالا ایشان اگر یک استیضاح غیرمعقول کردند و جواب غیرمعقول بخواهند از بنده برنمی‌آید. یک مطلب دیگری که آقای آزاد فرمودند این بود که بی‌مهری آقای قوام‌السلطنه به جایی رسید که من آمدم اینجا استیضاح کردم. معلوم می‌شود که بی‌مهری یک رییس دولت موجب می‌شود که ایشان اعلام جرم بکنند. به من هم اعلام جرم کردند، بنابراین مبنای یک چنین اعلام جرمی معلوم است، اما حالا در باب استیضاح، این یک باب تازه‌ای است در مشروطیت‌های دنیا، استیضاح که می‌کنند در موردی است که نقضی از قوانین به نظر یکی از نمایندگان برسد البته در صورتی که نقضی از طرف خود وزیر باشد و مسوولش خودش باشد. آقای آزاد یک دفعه استیضاح می‌دهند وقتی مطلب مطرح می‌شود چیزهایی می‌گویند که اصلا ارتباطی با این استیضاح ندارد و آنچه که در باب استیضاح هست، اصلا یکی دو تا راکان لم یکن فرض می‌کنند و یک دو تا را هم می‌گویند، حالا بنده نمی‌خواهم وارد این بحث قضایی بشوم که آیا استیضاح می‌شود داد یا نمی‌شود، شخصا خیال می‌کنم نمی‌شود چون استیضاح یعنی یک ماه وقت معین کرده‌اند که دولت مورد استیضاح برود ارقام، شواهد، مدارک و دلایل خودش را جمع‌آوری بکند و بیاید جواب بدهد. خوب، اگر بنا باشد که بعد از این عمل به این صورت در بیاید، یعنی به صورت گول زدن و فریب یک کسی یک استیضاحی می‌دهد می‌گوید که قد هژیر یک مترو هفتاد سانتیمتر است من اعتراض دارم بنده هم می‌آیم جواب بدهم و بگویم آقا اندازه بگیرید نیست آن روز که بنده می‌آیم جواب بدهم در باب قد بنده صحبت نیست، در باب رخت بنده است، در باب وزن بنده است خوب بنده سندی ندارم که جواب بدهم نتیجه این می‌شود که استیضاح کننده حرف‌هایش را می‌زند و دولت که می‌خواهد جواب بدهد مدرک و دلیلی ندارد و محکوم است. حالا بنده این را کار ندارم این مطلبی است به جای خودش، اگر آقای آزاد عقیده بر این است که استیضاح یعنی دولت را بیاوریم پای محاکمه و هر چه از پیراستاد بلد بودند گفتند، اصلا چرا استیضاح اولشان را پس گرفتند؟ خوب، ایشان که استیضاح کرده بودند، موعدش هم رسیده بود ما هم می‌آمدیم اینجا همین‌ها را می‌گفتند، پس خودشان هم عقیده دارند که نمی‌شود یک ماده را گفت و در سایر مواد صحبت کرد.

حالا آمده‌اند در باب این مطالب استیضاح کرده‌اند بنده هم از آن کسانی نیستم که در مقابل استیضاح آقا دربروم، یعنی نتوانم جواب بدهم، گرچه آن چیزهایی که گفتند جزء استیضاحشان نبود، ولی در نمی‌روم، جواب می‌دهم حالا که نبایست جواب بدهم آخر آقا لااقل باید موارد استیضاح مرتبط به من و این دولت یا اگر می‌خواهید مربوط به این دولت نباشد مربوط به شخص من و همکاران من باشد. آن هم که نیست بنده جواب چه را بدهم؟ مطالب استیضاح آقا چه بود؟ قانون اساسی تشریفاتی بیش نیست...؟

در شهریور ۱۳۲۰ از مرکز اجازه داده شده است که صاحب منصبان بحریه یک شب مهمان شرکت نفت ایران و انگلیس باشند؟ تغییر امتیاز دارسی که در سال ۱۳۱۲ اتفاق افتاده است به ضرر دولت ایران بوده؟ دولت‌ها در ‌ظرف سنوات عدیده حق دولت را از شرکت نخواسته‌اند؟ از چند سال قبل یک دسته قاچاقچی مشغول قاچاق جنس از گمرک بوده‌اند؟ اگر کسی به ارتش ناسزا بگوید همه به او می‌پرند، اما اگر به سایرین ناسزا بگویند کسی به آنها کار ندارد؟

بلی آقایان اینها همه استیضاح بنده است. اینها همه به جا، لااقل در مملکت ما اتفاق افتاده، یک ماه قبل حکومت بین‌النهرین حکومت نظامی را اعلام کرده است، دیگر از این بالاتر هست؟ اینها همه تقصیر بنده است؟ اینها که مال گذشته، اما آینده دولت هژیر می‌خواهد به وسیله ایجاد قحطی مصنوعی و اختناق مطبوعات آزادی و مشروطیت را از بین ببرد این استیضاح قبل از وقوع، آن مال گذشته این هم مال آینده. خوب، فقط کاری که ممکن بود مورد ایراد ایشان واقع نشود اینجا ذکر نکردند چون بنده هرچه فکر می‌کنم جز این چند مطلبی که اینجا یادداشت کردم چیز دیگری نبود که عرض کنم جز در مورد ارز که آن البته مربوط به خود بنده است آن هم که یک مرتبه استیضاح شد و ۹۳ رای دادند دیگر چه می‌فرمایید؟ یک مرتبه که صحبت شده است، چرا باز دوباره جواب بدهم...

مثلی است معروف که می‌گویند سفره را که پهن کنید هر روز نان و پنیر هست، حالا بنده هم هر روز استیضاح دارم و هر روز راجع به ارز. ما که پشت دستمان را داغ کردیم که دیگر کاری برای مملکت نکنیم، حالا چون همان یک کار را کردیم هی باید جواب بدهیم آن که یک دفعه مطرح شد و جواب هم دادیم و مجلس هم رای داد، بنابراین آنچه که بنده می‌بینم اگر این مطالبی که ایشان گفتند و موردی هم برای استیضاح بود، همین ارز است والا بقیه را باید از دولت‌های گذشته استیضاح بفرمایید یا از دولت بین‌النهرین. در باب مطلب اول آنچه اسباب حیرت بنده بود و تناقض و تباین داشت این بود که ایشان می‌فرمایند قانون اساسی تشریفاتی بیش نیست اما مجلس شورای ملی اختیاراتش و مقامش و پایه‌اش از عرش برین و قاب قوسین او ادنی هم بالاتر است، یک کسی بگوید من عقیده‌ام بر این است که خدا نیست اما آن خدا مرا به‌عنوان پیغمبر فرستاده.

آقای آزاد می‌گوید که قانون اساسی را قبول ندارم. قانون اساسی تشریفات است. بنده آن روز که ایشان این مطلب را می‌گفتند به روزنامه کیهان مراجعه کردم مطلبی از قول ایشان نوشته بودند که از جمله حرف‌هایی که ایشان زده بودند این بود که ما اگر وزراء را آویزان بکنیم کسی نیست حرفی بزند. عجب مملکتی است عجب مشروطیتی است؟

چیز غریبی است، شما به واسطه مصونیتی که یک نماینده دارد می‌آیید اینجا و هرچه دلتان می‌خواهد به تمام افراد خدمتگزار مملکت توهین می‌کنید آن یکی باید برود تحت محاکمه تا وقتی که شما دلتان بخواهد. آقای وارسته چند روز آمدند وزیر دارایی شدند و رفتند، هرکس هر اعمال غرضی که می‌خواهد به من بکند از قول آقای وارسته یک چیزی نقل می‌کند ولی آنچه که خودشان در موقع استعفا به من نوشته‌اند این بود که موانع و مشکلات کار را از حوصله توانایی خودشان بیشتر دیده بودند و رفتند این خلاصه‌اش است. مطلب دیگر که شما عنوان کردید راجع به قاچاق در گمرک بود و به‌صورت موهنی اسمی از من آوردید. من اصلا کسانی را که مورد اتهام در این دعوای قاچاق چای یا نوع چای در گمرک صحبت شده است و شما اینجا گفتید اشخاصش را هم نمی‌شناسم دیگر چه برسد به اینکه شریک با کی بودم و نسبت به من بدهید، اگر پاداش خدمت و صرف وقت در راه مملکت این است که وزراء را هر روز بیاورند و بی‌جهت توهین به آنها بکنند بنده عرضی ندارم! ولی مملکت با این لباس به صحرای محشر نمود نمی‌کند، تشویق و تقدیر از زحمت لازم است تا باز یکی حاضر شود خودش را فدای مصالح مملکت بکند و شب و صبح از خواب و آرام خودش بگذارد! حالا می‌خواهید می‌گویم. مدت‌هاست در مملکت ایران رسم شده که افراد شاکی که شاید فی‌الواقع هم ظلمی به آنها شده باشد یا نشده باشد، برای اینکه در کارشان در احقاق حقشان تسریعی به عمل بیاید به نمایندگان محترم رجوع می‌کنند این هم به نظر من نه عیبی دارد نه ایرادی، هرکدام از آقایان وقتی رجوعی می‌کنند که فلان کس فلان شکایت را کرده. خوب به بنده یا به هر کسی از آقایان رجوع بکنند رسیدگی می‌کنند که رفع شکایت بکند. رفع ظلم را بکند. احقاق حق بکند. یک روزی در کمیسیونی نشسته بودیم آقایان نمایندگان بودند آقای وارسته هم بود و یکی از آقایان نمایندگان درباره قاچاق به من تذکر داد که دستور بدهید جلوی این اعمال گرفته بشود. در همان جلسه در حضور سایر آقایان نمایندگان به آقای وارسته گفتم که رسیدگی بفرمایید ببینم این شکایت چه بوده است، بنده کی همچو چیزهایی گفتم که ایشان اظهار کردند. بنده تعجب می‌کنم با این وضع آخر چطور می‌شود این مملکت را اداره کرد. مطالبی مجددا در باب تصفیه حساب راه‌آهن با دولت انگلیس فرمودند، متاسفانه در برابر سرکار مطلب طوری است که وقتی با سند هم صحبت می‌کنند باز باور نمی‌کنید، مطالبی فرمودند که هر چه گوش کردم اصلا مقصود ایشان را نفهمیدم گفتند من چند سال پیش به لندن رفته بودم در مقابل لیره‌ها باید طلا می‌دادند من لیره گرفتم و لیره‌ها را آن وقت گرفتم و در بانک گذاشتم مقصود این بود که به من دادند؟ یا به دولت دادند؟ اگر به من می‌گویید دادند بنده اینجا در پشت این تریبون حاضرم به هر بانکی که دلتان می‌خواهد بنویسم اگر از یک لیره تا صد لیره نمی‌دانم تا ۵۰میلیون لیره هر پولی در هر بانکی داشته باشم طیب و طاهر از شیر مادر حلالتر مال جنابعالی. به هر بانکی حاضرم کتبا هم بنویسم که به جنابعالی بدهند اگر به نام و نشانی می‌فرمایید بنویسم اگر به طور کلی می‌فرمایید این‌طور عرض می‌کنم این در حکم وکالت‌نامه رسمی مصدق مسجل هست و اگر می‌فرمایید به دولت دادند بنده نمی‌دانم چه چیز را به دولت دادند که هنوز هم مورد بحث است، آن دفعه هم گفتم حالا هم می‌گویم امروز مادامی که دولت ایران رسما ننویسد به دولت انگلستان که کلیه مطالبات ما از بابت حمل‌ونقل راه‌آهن یا پرداخت این وجه تصفیه حساب می‌شود، یک لیره نمی‌دهند می‌فرمایید آن موقع به من لیره دادند آن وقت من اصلا نمی‌توانستم وارد حساب بشوم بیست‌ودو میلیون و هشتصد هزار تومان گفتم علی‌الحساب دادند، ولی نه هنوز جنگ تمام شده نه هنوز محاسبه خاتمه یافته بود که به من چیزی بدهند. در باب آن لیره یا طلا که گفتند نمی‌دانم، اصلا نفهمیدم چه چیز فرمودند.