تاریخ آمریکا -آمریکای نخستین-۱۳
برابری خواهی، زنان
این اصلاحات اجتماعی باعث شد که بسیاری از زنان به موقعیت نابرابر خود در جامعه پیببرند. از زمان مستعمرهنشینی، زنان مجرد، با این که از نقطهنظر سنتی مجبور بودند زود ازدواج کنند، از بسیاری از حقوق برابر با مردان بهرهمند بودند. بعد از ازدواج، زنان، در برابر قانون، عملا از هویت مستقل خود محروم میشدند. زنان حق رای نداشتند. تحصیلات آنها در قرنهای هفدهم و هجدهم به خواندن، نوشتن، موسیقی، رقص و سوزندوزی محدود بود.
عکس:کادی استنتون
این اصلاحات اجتماعی باعث شد که بسیاری از زنان به موقعیت نابرابر خود در جامعه پیببرند. از زمان مستعمرهنشینی، زنان مجرد، با این که از نقطهنظر سنتی مجبور بودند زود ازدواج کنند، از بسیاری از حقوق برابر با مردان بهرهمند بودند. بعد از ازدواج، زنان، در برابر قانون، عملا از هویت مستقل خود محروم میشدند. زنان حق رای نداشتند. تحصیلات آنها در قرنهای هفدهم و هجدهم به خواندن، نوشتن، موسیقی، رقص و سوزندوزی محدود بود. بیداری زنان از هنگام سفر فرانسیس رایت به آمریکا آغاز شد؛ او که یک سخنران و روزنامه نگار اسکاتلندی بود، در طول دهه ۱۸۲۰ به ارتقای حقوق زنان در سراسر آمریکا پرداخت. زمانی که زنان حق صحبت در مجامع عمومی را نداشتند، رایت نه تنها بلند بلند به صحبت میپرداخت، بلکه با مخاطبان بهتزده خود از حق زنان برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد جلوگیری از بارداری و طلاق میگفت. در سال ۱۸۴۰ جنبش حقوق زنان آمریکایی شکل گرفت. اولین رهبر آن الیزابت کادی استانتون بود.
در سال ۱۸۴۸، کادی استانتون و همکارش لوکرتسیا مات، اجلاس حقوق زنان - اولین در نوع خود در جهان - را درسنکا فالز، نیویورک تشکیل دادند. نمایندگان با ارائه «بیانیه احساسات» در خواستهای زیر را مطرح کردند: برابری با مردان در مقابل قانون، حق رای و امکانات برابر در تحصیل و کار. این موارد با اتفاق آرا تصویب شد، مگر حق رای زنان که آن نیز با کسب اکثریت آرا، بعد از نطق پر شور فردریک دوگلاس، یکی از سیاهپوستان طرفدار الغای بردهداری، به تصویب رسید.
در سنکا فالز، کادی استنتون، به عنوان نویسنده و سخنگو در جهت حقوق زنان، شهرت ملی کسب کرد. او متوجه شده بود که بدون حق رای، زنان هرگز با مردان برابر نخواهند بود. او که ویلیام لوید گاریسون، طرفدار الغای بردهداری را به عنوان یک الگو برای خود برگزیده بود، دریافت که رمز موفقیت تغییر افکار عمومی است و نه فعالیتهای حزبی. سنکا فالز تبدیل به کاتالیزوری جهت تغییرات بعدی گشت. به زودی اجلاسهای دیگری برای دفاع از حقوق زنان بر پا شد و زنان با حضور در خط مقدم جنبش برای به دست آوردن برابریهای سیاسی و اجتماعی خود به مبارزه پرداختند.
در سال ۱۸۴۸، ارنستین رز که یک مهاجر لهستانی بود، درایالت نیویورک، در تصویب قانونی مبنی بر حفظ حق مالکیت زنان متاهل بر اموال خود، فعالیت مؤثری داشت. در زمره اولین قوانین از این نوع، قانون حق مالکیت زنان متاهل، قانونگذاران دیگرایالات را به اجرای چنین قوانینی تشویق کرد.
در سال ۱۸۶۹، الیزابت کادی استنتون و یکی دیگر از فعالان حقوق زنان، سوزان بی انتونی، انجمن ملی حق رای زنان (NWSA ) را پایهگذاری کرده و ازاین طریق موفق به افزودن متممی به قانون اساسی در مورد حق رای زنان، شدند.این دو شاخصترین حامیان حقوق زن هستند. کادی استنتون در توصیف همکاریهای خود با انتونی چنین میگوید، «من صاعقه را میساختم و او آن را آتش میکرد».
به سمت غرب
مرز، در شکل دادن به زندگی در آمریکا تاثیر زیادی داشت. شرایط موجود در سواحل اقیانوس اطلس، برانگیزنده مهاجرت به مناطق جدید بود. از نیواینگلند که خاکش قادر به تولید محصول گندم زیادی نبود، مردان و زنان، دسته دسته مزارع و روستاهای ساحلی را ترک میکردند و به سوی زمینهای داخلی غنی و حاصلخیز هجوم میبردند. از مهاجرنشینان ویرجینیا و کارولینای شمالی و جنوبی هم که نبود جادهها و کانالها باعث میشد مردم نتوانند به بازارهای کناره دسترسی داشته باشند و از طرفی هم از کشاورزان تایدواتر که نفوذ سیاسی زیادی داشتند، دلخوش نبودند، اقشار بسیاری به غرب نقل مکان کردند. در سال ۱۸۰۰، دره رودهای اوهایو و میسیسیپی در شرف تبدیل شدن به مناطق مرزی بود. «آهای، به دوردست میرویم، با جریان رودخانه اوهایو»، شعری بود که هزاران مهاجر آن را میخواندند.سیل جمعیتی که در اوایل قرن نوزدهم به سمت غرب مهاجرت میکرد، باعث شد سرزمینهای قدیمیتر تقسیم شوند و حدود و ثغور جدیدی به وجودآید. همین طور کهایالتهای جدید اضافه میشدند، حدود نقشه سیاسی در شرق رود میسیسیپی ثابت مانده بود. بین سالهای ۱۸۱۶ تا ۱۸۲۱، ششایالت شکل گرفته بود - ایندیانا، ایلینوی و مین (کهایالتهای آزاد بودند) و میسیسیپی، آلاباما و میزوری (که ایالتهای بردهدار بودند). مرز اول چسبیده به اروپا بود، مرز دوم مهاجرنشینان ساحلی را در بر میگرفت، اما دره میسیسیپی مستقل بود و مردمش بیشتر به غرب نظر داشتند تا به شرق.
ترکیب گروه مهاجرنشینان مرزی متنوع بود. یک مسافر انگلیسی آنها را اینگونه توصیف کرد، «نژادی از مردان شجاع و سخت کوش که در کلبههایی حقیرانه زندگی میکنند... ظرافت ندارند، اما مهمان نوازند یا خارجیها مهربانند، صادق و قابل اطمینان هستند. آنها ذرت هندی، کدو تنبل و خوک پرورش میدهند و بعضیهاشان یکی دو گاو هم دارند.... اما تفنگ وسیله اصلی دفاع آنهاست.» این مردان که در به کار بردن تبر، دام و چوب ماهیگیری تبحر دارند، پیشکسوتها بودند که اولین کلبههای چوبی را ساختند و با قبایل سرخپوستان که زمینهایشان را اشغال کرده بودند، روبهرو شدند.
ارسال نظر