درباره خانواده فرمان فرما-۱
روزگار انحطاط قاجار وعبدالحسینخان
عبدالحسین میرزا فرمان فرما در سال ۱۳۱۳ ه-ق - ۱۸۹۶. م- پس از به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، به تهران آمد و به علت قرابت نزدیکی که با خانواده سلطنتی داشت، به دربار ملحق شد.
مریم مهدوی اصل
عبدالحسین میرزا فرمان فرما در سال ۱۳۱۳ ه-ق - ۱۸۹۶. م- پس از به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، به تهران آمد و به علت قرابت نزدیکی که با خانواده سلطنتی داشت، به دربار ملحق شد.
قبل از ورودش به تهران در سال ۱۸۹۴م. حکومت کرمان به ولی عهد سپرده شد و عبدالحسین میرزا نیز به لقب فرمانفرمایی رسید و به حکومت کرمان مامور شد و لقب نصرت الدوله نیز به پسر ارشدش فیروز میرزا که در سال ۱۳۰۶ ه.ق متولد شده بود، اعطا شد.
فرمان فرما نخستین سمت دولتیاش قبل از حکومت کرمان و ورود به دربار تهران را - به عنوان صندوقدار ولی عهد در تبریز - سپری کرده بود. بعدها وی در خاطراتش نوشت: «وقتی من رفتم آذربایجان اقلا بیست و پنج نفر از خودم بزرگتر دیدم مصدرکارند. بعد دیدم خودم تنها مصدرکار هستم و از همه بزرگتر و محترمتر شدم. دوام و ثبات، همه کار میکند.»فرمان فرما بسیار پرکار، حسابگر، فعال، جاهطلب، محتاط، مردمشناس، مردمدار، با تجربه و متدین بود. سیاست را که حرفه همیشگیاش بود، به کشتی تشبیه میکرد؛ که در آن امکان زمین خوردن هم وجود دارد، اما او از مخاطرات و دشواریهای کارها نمیهراسید، زیرا به خدا ایمان داشت، به عمران و آبادی مملکت میاندیشید و از کمک به فقرا و امور خیریه روگردان نبود. معتقد بود که باید با زمانه پیش رفت. شم سیاسی او قوی بود و به وضوح تغییر اوضاع راحس میکرد، و شاید هم همین دلیل، خیلی زود هواداری خود را از مشروطه اعلان کرد. هرچند که به آتیه ایران چندان خوشبین نبود: «دستگاه سلطنتی تمام شده یا مالا نهایت پنج شش سال الی ده سال دیگر، برای ایران جز مقامات کوچک، دیگر هیچ نیست.» وقوع کودتا و به خصوص بازداشت فرمان فرما و دو پسر بزرگش، او را بهتر متوجه تغییر اوضاع کرد.نصرتالدوله فرزند ارشد فرمان فرما پس از اینکه آموزشهای لازم را تحت نظر پدر فرا گرفت و به ادامه تحصیل در اروپا پرداخت. به سمتهای وزارت عدلیه، وزارت مالیه، وکالت مجلس، حکومت ولایات، و به ویژه وزارت خارجه منصوب شد. قرار داد ۱۹۱۱ موجب شهرت فراگیر وی هنگامی که در وزارت خارجه بود، شد.
محمد ولی میرزا فرمان فرماییان نیز دیگر فرزند فرمان فرما بود که توانست در سه دوره به عنوان نماینده مردم تبریز به مجلس شورای ملی راه یابد و از نزدیک شاهد فعل و انفعالات و آمد و رفتها و زد و بندهایی باشد که به سقوط احمد شاه، انقراض سلسله قاجاریه، ظهور رضاشاه و تاسیس سلسله پهلوی، منجر شد. اما آنچه که بیش از همه باعث شهرت خانواده فرمان فرما شده است، ویژگیهای عبدالحسین میرزا فرمان فرما است که هر چند فرزندانش نتوانستند مانند پدر باشند و در سیاست با شکست مواجه شدند، اما این خاندان در بحبوحه جنگ جهانی اول که ایران نیز مورد تاخت و تاز انگلستان، آلمان، روسیه وعثمانی بود، تمام تلاش خود را برای حفظ وضعیت مناسب کشور به کار بردند.برای فرمان فرمای پدر از مردم عادی گرفته تا روسای ایلات، سفرای کشورها و درباریان به یک میزان میتوانستند دارای ارزش و اعتبار باشند. چنانچه وی در نامهای خطاب به سالار لشکر از دیگر فرزندانش که در همدان حکومت داشت، نوشت: «آقاجان! مگر مردم مخلوق شما هستند که هر چه بگویید و هر چه بخواهید فورا انجام گردد؟ گویا صحبتهایی که در مجلس میکرم و نصایحی که مینمودم، فراموش کردهای.»چکیدهای از مجموعه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی عبدالحسین میرزا فرمان فرما به منظور اطلاع خوانندگان ارجمند در قالب گزارشی آورده میشود. اطلاعات جمعآوری شده از کتابهای «عبدالحسین میرزا فرمان فرما» و «نصرت الدوله» نوشته نظام مافی و همچنین «از روزگار خسته حکایت» نظام مافی و بهمن فرمان برداشت شده است. در ادامه این بحث، خاطرات ستاره فرمانفرماییان را ملاحظه خواهید کرد.
حکم والیگری غرب و رابطه با انگلیس در سال (۱۴-۱۹۱۲) در حالی به فرمان فرما پیشنهاد شد که طبق قرارداد ۱۹۰۷ م، کردستان و کرمانشاه در منطقه نفوذ روسها قرار داشتند و فرمانفرما نیز به عنوان حاکم اجبارا میبایست خواستههای آن دولت را رعایت میکرد. از طرفی عثمانی نیز هم مرز ایران بود و خطری همیشگی محسوب میشد و فرمان فرما باید میکوشید درگیری ایجاد نشود. انگلیسیها نیز از زمان کشف نفت در خوزستان، در فکر احداث راه امنی به جنوب غربی ایران بودند و بین ایلات نفوذ میکردند و از این طریق دادوستدهای گستردهای داشتند. فرمانفرما با تجربهای که داشت، متوجه ظرایف روابط خارجی در محل بود و به وزارت داخله نوشت: «امروز مساله غرامات که نوشتهاید بدون اطلاع وزارت جلیله خارجه اقدامی نشود، من خودم ملتفت این نکات هستم و در اینجا علاوه بر کمیسیونی که داریم، هیچ کاغذی شخصا به خارجه نوشته نمیشود و هرچه نوشته میشود، با اطلاع کارگزاری است. دیگر این که درباره خارجه از کیسه خودم ضرر کردهام و جهتش این است وقتی که بختیاری و مجاهد خانه فلان آدم قنسولگری یا فلان تبعه خارجه را غارت کرد، من غیر از اینکه غرامت بدهم، چاره ندارم والا هیچوقت میل نداشتهام که در این امور خارجه شخصا مداخله نمایم و نخواهم کرد. فرمان فرما.» مشکل عمده حکومت، در ارتباط با دول خارجی، مربوط به ادعاهای تجار و اتباع آنها بود و این امر باعث میشد فرمانفرما دایم با کنسولهای روسیه و انگلیس و بهخصوص عثمانی، درگیر باشد.
رابطه با عثمانی
دعاوی انگلیسیها در کرمانشاه، پیرامون ادعاهای خصوصی تجار و اتباع انگلیس و رابطه با قنسول و حمایت وی از آنها دور میزد. ولی دعاوی عثمانیها، مانند سابق، ابعاد گستردهتری داشت و نهتنها به حیثیت دولت ایران لطمه میزد و ضعف دولت ایران را بیشتر نمودار میکرد، بلکه پرمخاطرهتر هم بود. مرز بین ایران و عثمانی هم چنان نامعین بود و سیاست آن دولت نیز بهطور کلی تهاجمی و خصمانه بود، در حالی که دولت ایران همیشه به فرمانفرما سفارش میکرد از هر نوع درگیری حذر کند. فرمانفرما که در همسایگی عثمانیها حکومت میکرد و با آنها تماس دایم داشت، مساله را نوع دیگری میدید: «بنده ملاحظه نمود[م] که هرقدر با این همسایه به طریق ملایمت و دوستی و مساعدت در هرگونه اظهاری رفتار نموده و باب رنجش آنها را مسدود مینمایم، به عوض آنکه آنها هم سرمدارا و مساهله را پیش بیاورند، دستآویزها درست کرده، فشار وارد میآورند.»
ضعف دولت ایران در آن برهه موجب شده بود دولت عثمانی از هر فرصتی استفاده کند و به دولت ایران زور بگوید و چه بسا اتباع عثمانی، به خاطر حمایت دولتشان، از فرصت سوءاستفاده میکردند و به کوچکترین دستآویزها مدعی ضرر و زیان میشدند. البته فرمان فرما کسی نبود که به آسانی تسلیم گردد و اگر هم به دستور دولت ایران خواستههای ترکها را میپذیرفت، تا جایی که امکان داشت از حقوق ایرانیها دفاع میکرد.
متاسفانه دولت ایران دست فرمان فرما را میبست و وی مجبور بود برای حل مسائل هرچند به ظاهر کم اهمیت از دولت کسب تکلیف کند. ترکها از فرمان فرما به دولت شکایت میکردند و او را بیشتر در تنگنا میگذاشتند. تا جایی که برای فرمان فرما حل دعاوی اتباع و تجار عثمانی به نسبت دعاوی تجار انگلیسی از اولویت برخوردار بود.
اما مهمترین موفقیت فرمان فرما در رابطه با عثمانی، قراردادی بود در هشت فصل که در دوم جمادیالثانی با شهبندر منعقد کرد و به حق عبور مکاری و حقالمرتع مربوط میشد که همیشه جنجال میآفرید. مساله از این قرار بود که در طی سال، بارها شتردارهای عرب با مالالتجاره به قصر شیرین میآمدند و شترهای خود را که حدود ششصد تا هزار نفر میشدند، در مزارع رها میکردند تا بچرند و انتظار داشتند هیچ حقالمرتعی نپردازند. همین قضیه باعث میشد علاوه بر خوردن علوفه، مقداری نیز زیر پای شترها خرد شود و بین حکومت کرمانشاه و شهبندر عثمانی مجادله دربگیرد.
استعفا از حکمرانی ایالت غرب (۱۹۱۴)
فرمان فرما بارها استعفا کرد و مورد قبول واقع نشد، چون درایت او کرمانشاه و خطه غرب را نسبتا امن کرده بود. در جمادیالثانی ۱۳۳۲ به وزارت خارجه چنین گزارش شد: «انتشار استعفای ایالت در شهر و اطراف، اسباب هیجان مردم شده و اغلب مذکور میدارند که استعفای ایالت اگر قبول شود، ما مجبوریم به قنسولخانهها یا جاهای دیگر پناهنده شویم، زیرا که ایلات اطراف شهر تمام دارایی ما را غارت خواهند نمود.»
جالب توجه است که پس از رفتن فرمان فرما از کرمانشاه، ایالت غرب منحل گردید و حکومتها تفکیک شدند، ولی تا مدتها نفوذ فرمان فرما در غرب از بین نرفت. فرمان فرما در مجموع در بازگرداندن امنیت به کرمانشاه موفق بود. راهها را امن کرد، غرامت انگلیسیها و عثمانیها را پرداخت، جلوی قراسوران را گرفت و اگرچه نتوانست برای همیشه به شورش ایلات خاتمه دهد، لیکن وقتی از کرمانشاه رفت،وضع بدتر شد. میتوان گفت معضلات حکومت غرب به قدری طاقتفرسا بود که فرمان فرما آن ایالت را با رضایت ترک گفت و راهی تهران شد تا در هنگام تاجگذاری احمدشاه قاجار حضور داشته باشد.
اما در مدتی که فرمان فرما در کرمانشاه بود، دولت مرکزی رو به ضعف رفته بود و عدهای از سیاسیون، از حفظ استقلال ایران ناامید بودند. عامل اصلی ضعف، بیپولی دولت بود که بعضی نتایج آن را در حکومت کرمانشاه دیدند. ضعف مالی دولت، موجب قدرت گرفتن ایلات و حکومتهای محلی و تشدید رقابت آنها شده بود، به طوری که در هر گوشه، شورشها و بلواها میشد. دولتهای روسیه و انگلیس با روسای ایلات و خوانین محلی در ارتباط بودند و ناامنی به آنها بهانه میداد هر چه بیشتر دخالت کنند و هیچ دولتی بدون رضایت روسیه و انگلیس نمیتوانست حکومت کند. قرارداد ۱۹۰۷ که به رقابت آنان پایان بخشیده بود، موجب شده بود در همه مسائل به اتفاق دخالت و اعمال زور کنند و این امر عواقبی وخیم برای استقلال ایران داشت.
وزیر داخله عینالدوله (۱۹۱۵)
هنگامی که فرمان فرما در جمادیالثانی تا رمضان ۱۳۳۳ یا آوریل تا ژوئیه ۱۹۱۵ به عنوان وزیر داخله در دولت عینالدوله شروع به کار کرد، ناامیدی کامل بر همگان حکمفرما بود و اعتماد به دولت از بین رفته بود. روزنامه بامداد روشن بارها نوشت که ایران در حال احتضار است.
در این شرایط بود که بارها فرمان فرما از سوی دموکراتها که هوادار عثمانی و اتحاد اسلام بودند، به خیانت متهم شد. چون در آن زمان فرمان فرما و افرادی که در پی سازش با روسیه و انگلیس بودند، به خیانت متهم میشدند.
البته این امر به تنفر دیرینه ایرانیان از روسیه و انگلیس باز میگشت و عدم قبول آنان به این نکته که از بدو مشروطه تا آن وقت، چند بار عثمانی به ایران هجوم آورده است. از طرفی رئوف بیک به ایران حمله میکرد، از طرف دیگر دموکراتها از عثمانی حمایت میکردند و برای حل این معضل، به استیضاح فرمان فرما پرداختند.
به گفته مورخالدوله سپهر، فرمان فرما به او گفته بود آن قدرها هم که مردم تصور میکنند، تمایل به روسها ندارم و جز خدمت به ایران منظوری ندارم. حتی وقتی سخت هدف حمله دموکراتها بود، سعی کرد به آلمانیها نزدیک شود.
البته نباید فراموش کرد که بیشترین املاک فرمان فرما در منطقه نفوذ روسها قرار داشت. بنا به اسناد آلمانیها، سپهدار، فرمانفرما ظلالسلطان و عدهای دیگر، املاک خود را در مقابل مبلغ اندکی، نزد بانک استقراضی روس گرو گذاشته بودند و به این ترتیب تحتالحمایه روسیه محسوب میشدند.
رییس الوزرایی فرمانفرما (۱۹۱۶-۱۹۱۵)
فرمانفرما مشکلات زیادی پشت سر گذاشته بود. به قول خودش، سیاست حرفه او بود و کسی نبود که از میدان در برود. هنگام استعفای او از مقام ریاست وزرا، رعد به جنبهای از شخصیت وی اشاره کرد و نوشت: «برخلاف انتظارات بعضیها، در دوره زمامداری در محیط حکمرانی خویش، نسبت به هیچ یک از اشخاصی که یک نفر عادی میتوانست به سوابق آنها تشبث جسته، حس انتقام خود را قانع سازد، ابدا گرد مزاحمت نگردیده، با یک حسن اخلاقی که شاید بیرون از تصور و خارج از فکر محدود مردمان عادی بود، دوره ریاست وزرایی خود را خاتمه دادند.»
فرمان فرما که از مخاطرات، دشواریها و دشمنیها نمیهراسید، با همان پشتکار و نیروی سرشار خود ریاست وزرایی را قبول کرده بود. به گزارش روزنامه ارشاد، در این زمان در همه نقاط کشور، زد و خورد بود و در ساوه، همدان، رباطکریم، کنگاور و اسدآباد، بین قوای روسیه و مجاهدین یا ملیون، همچنین بین قوای روسیه و عثمانی در ساوجبلاغ و میاندواب و بین روسها و شاهسونها در اردبیل جنگ بود.
در حالی که در روزنامه ارشاد نوشته شده بود که فرمان فرما از وقتی وارد دولت عینالدوله شد، عقیده به بیطرفی ایران داشت و «دوستی و الفت با دولتین متفقین را لازمه استقلال و استقرار دولت ایران میدانست»، ولی جو حاکم بر پایتخت آن زمان نسبت به قبل تغییر کرده بود، به طوری که دولت مرکزی ضعیف شده و عملا وحدت ملی از بین رفته بود، با رفتن مهاجرین و بستهشدن مجلس، مخالفتها پایان یافته و بسط نفوذ روسیه و انگلیس در پایتخت کامل شد و دیگر همه امور با نظر آنها اداره میشد. روزنامه ارشاد نسبت به اوضاع بسیار بدبین بود و در ۱۵ صفر جای سرمقاله خود را در صفحه سفید گذاشت و بالای آن نوشت: «اوضاع عمومی ایران، بدبختی، بدبختی.»
اما در همین اوضاع و احوال تیره و تاریک بود که روزنامه ارشاد درباره اعضای دولت فرمان فرما نوشت که اکثرشان پیش از آن وزیر بودهاند و افراد دانشمندی هستند که مکرر مقام وزارت داشتهاند.
ارسال نظر