سلطان خاویار ایران-۸
روابط تجاری باند دولو-ریاحی با لندن خلاف منافع ملی ایران بود
در دوره هارود ویلسون، نخست وزیر انگلستان و هنری کسینجر، وزیر امور خارجه آمریکا دلالان خاویار بیشترین فضای قاچاق را داشتند
جلال فرهمند
در دوره هارود ویلسون، نخست وزیر انگلستان و هنری کسینجر، وزیر امور خارجه آمریکا دلالان خاویار بیشترین فضای قاچاق را داشتند حمایتهای همهجانبه شاه از باند دولو- ریاحی در فروش خاویار دریایخزر به کشورهای اروپایی فرانسه، آلمان و انگلستان و... نهتنها باعث ایجاد معضلاتی برای شرکت شیلات و دستگاه دیپلماسی ایران شده بود، بلکه سوءاستفادههای این رفقای نزدیک به شاه کار را به جایی رسانده بود که میتوانستند تاثیرات نزدیکی را در نوع سیاستهای تجاری دوجانبه کشور که خلاف منافع ملی ایران بود، بگذارند. چنانچه مهندس نعیمی در سفری به لندن از کاهش فروش خاویار به خریداران انگلیسی سخن میراند که به نوعی از سیاستهای پنهان در عرضه این کالای تجاری توسط باند دولت ریاحی پرده برمیدارند.
(گزارش مهندس نعیمی از لندن در خصوص سوءاستفاده دولو از صادرات خاویار ایران) لندن، عصر جمعه ۱۰دی ماه ۱۳۴۵
جناب آقای هویدا نخست وزیر به قراری که در گزارش جمعه گذشته از پاریس حضور جنابعالی عرض گردید، عصر شنبه پاریس را به لندن ترک نمودم. متاسفانه پس از ورود به لندن که مصادف عید میلاد مسیح بوده است به علت ... اپیدمی مرض خاص لندن (Flu) گرفتار تب و لرز و قی گردیدم که به ناچار ۴۸ساعت در لندن کلینیک و ۲۴ساعت با یک پرستار در هتل بودم تا آنکه بهبودی نسبی حاصل گردید. معالوصف، از روز سهشنبه گذشته صلاح را در این دیدم که با همکاری خصوصی سفارت ایران اقدام به عمل آید.
با اظهار تشکر قلبی از جناب آقای ظلی و آقایمیرفخرایی و البته اعضای سفارت از روزسهشنبه ساعت ۱۰صبح در یک جلسه ۲ ساعته سوابق موجود در سفارت از نظرات آن جناب به هنگام وزارت مالیه حضرتعالی و نظریه فعلی سفارت و شناسایی بنده از خریداران موجود از صبح چهارشنبه تا ظهر پنجشنبه در سه جلسه جداگانه که بنده شرکت نمودم، با خریداران و واردکنندگان خاویار هر جلسه بالغ بر چند ساعت شرکت نمودم و عصر پنجشنبه و صبح امروز در یک جلسه مشترک بنا به درخواست خریداران انگلیسی شرکت وخلاصه نظر بنده و نظر آنها را که به یک درک مشترک خاتمه یافت این مزید بر قیمت که خلاصه آن به شرح زیر است و مفصل و مستدل آن در گزارش نهایی به عرض خواهد رسید:
۱. خریدار خاویار در لندن و سایر شهرهای عمده انگلیس در حدود سالی ۲۰تن میباشد که متاسفانه از سال ۵۹تاکنون مندرجا از هفت تن تا حالا، چهار تن از محصول ایران رسیده است.
۲. گله و شکایت خریداران انگلیسی، بدون ابراز حرارت فرانسوی، در کلیات همان حرفهای فرانسویها است که بدبختانه در کمال خونسردی قدری افراطیتر هستند و رسما بدون هیچ خجالتی اظهار میدارند معامله ما با باند دولو، ریاحی به علت آنکه از طرف مقامات مرکزی رانده شدهایم سعی مینماییم تا حداقل تقلیل بدهیم و به همین علت است که مصرف خاویار ایران از هفت تن به پنج یا چهار تن تنزل کرده است، البته خیلی حرف دیگر بود که بنده نتوانستم به علت غرور ملی خاص خودم بلاجواب بگذارم. در یک جمله گفتم نمیدانم حرفهای شما تا چه حد دقیق و منطبق با حقایق است ولی در هر صورت در میان شما انگلیسیهای متظاهر هم ممکن است اشخاصی در این ردیف پیدا بشوند، ولی مسلما اینها نمیتوانند اساس مقایسه و تعمیم یک کلیات باشند... در آخر جلسه مشترکا قبول کردند چنانچه دولت ایران تصمیم به حذف واسطههای دلالی سیاسی که دارای وجدان تجاری نیستند باشد حاضرند در حدود قراردادها خاویار ایران را براساس پنج تن برای سال اول قرارداد و آتی و متصاعدا تا دوازده تن در سالهای آینده خریداری نمایند.
۳. نامبردگان با حرارت و شهامت بیشتری از فرانسویها مدارک آخرین قیمت خریداری را با رونوشت اسناد خرید از دولو، ریاحی کتبا به بنده دادند که یک تفاوت قیمت بسیار قابل ملاحظه را شامل است که اگر عمری باقی بود و کار به گزارش نهایی رسید تقدیم خواهم نمود.
در این صورت قیمت یک رقم خاویار دو بلوگا فروخته شده است که قیمت آن از رقم یک قدری کمتر و از رقم دو معمولی خیلی زیادتر است. علت را سوال کردم گفتند میتوانید عین جنس را که در تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۶۶ صورتحساب آن صادر شده است ملاحظه بکنید. متاسفانه از لحاظ رقمبندی جعبه که در بندر پهلوی شده است، خاویار مزبور از لحاظ ظواهر امر درجه ۲ بوده است، ولی وقتی که باز شد دیدم خاویار بلوگا طلایی درجه یک است. این مساله را به آنها متذکر شدم معلوم بود خودشان کاملا در جریان هستند. گفتند اینجا این خاویار اصطلاحا میگویم درجه ۲محصول احسانه (مقصود خانم احسانه دولو است) که به علت مخارجی که در ایران مینماید قیمت این درجه ۲ خیلی بالاست.
جناب آقای نخست وزیر، بنده خیلی متاسفم که ناچارم این حقایق را به عرض جناب عالی برسانم اگر چه مثمر به ثمر باشد یا نه. من این موضوع را از پاریس به عرض رسانیدم و حالا مجددا عینا در لندن تکرار میشود. چون به نظر میرسد که ذکر این گزارشات برای دیگران ایجاد چنین شبهه مینماید که بنده داوطلب پست شیلات باشم همان طوری که چند قبل حضورا به عرض رسانیدم حالا مستندا بدین وسیله تکرار میکنم به موجب این گزارش بنده از حالا تا ابدلآباد داوطلب این شغل نیستم و ذکر این مطالب به عرض جناب عالی فقط به علت ارادت خاص بنده به حضرت عالی است که از حدود وظایف اداری کم کم خارج شده است و دیگر آن محرک بزرگتر آن به سابقه غرور ملی خودم که اگر چه بهرهای از آن نگرفتیم، ولی همیشه بدان مباهی و مفتخر بودهام.
کارهای مقدماتی من در لندن عصر جمعه امروز با آخرین جلسه درسفارت کبرای شاهنشاهی در لندن پایان پذیرفت و صبح دوشنبه را به قصد هامبورگ ترک خواهم نمود و مقدمات کار را هم فراهم کردهام و بین ۵ الی ۷ روز در هامبورگ خواهم بود اگر مجددا ناخوش نشوم.
جناب آقای نخست وزیر، بنده راجع به فروش خاویار موجودی در انبار بندر پهلوی که در شرف فساد میباشد و خریداران آلمانی حاضرند به قیمت تازه خریداری نمایند عریضهای به عرض جناب عالی رسانیدم و منتظر بودم نفیا یا اثباتا به دریافت جواب مستقیم یا غیرمستقیم مفتخر باشم ولی تاکنون خبری ندارم. این فکر برای من پیش آمد که شاید مقامات شیلات القای شبهه نموده باشند که فروش خاویار در اروپا در انحصار دولو، ریاحی است. برای رفع شبهه به عرض جناب عالی میرسانم:
شرکت سهامی شیلات ایران تعهد نموده است که ۵۰تن خاویار به دولو بفروشد که دولو منحصرا باید آن را در اروپا به فروش برساند نه آنکه شرکت سهامی شیلات این حق را از خود زائل کرده باشد، چون یک دفعه در سال ۱۳۳۶ دولو حتی ادعایی نموده بود مساله در کمیسیون دارایی مجلس شورای ملی با اعلام جرم مبنی بر اینکه اعطای حق انحصاری شرکت مستلزم تصویب قانون و توشیح از طرف اعلیحضرت میباشد مطرح گردید که وزیر مالیه وقت و نخستوزیر وقت با حضور در کمیسیون مالیه اعلام نظر بالا مبنی بر اینکه حق انحصار فروش خاویار به کسی داده نشده است، بلکه فقط خریدار ملزم گردیده که خاویار خریداری را در بازار محدودی بفروشد و شرکت در هر حال، مختار است مازاد جنس خود را در همان بازار بفروشد. مساله مطروحه مسکوت گذاشته شد و عملا همان سال شرکت در بازارهای اروپا یک پارتی هشت تن خاویار به فروش رسانید.
البته مختصر از این لحاظ به عرض رسید که خدای نکرده اشکالی واهی به من نیاید. البته حضرتعالی تصمیمگیرنده نهایی هستید. در هر صورت، بنده تا هفت روز دیگر در هامبورگ خواهم بود. اگر صلاح بدانید نفیا یا اثباتا وسیله سرکنسولگری هامبورگ نظر جنابعالی را مبنی بر جواب رد یا معامله به خریداران بدهم، امر بفرمایید بنده را مطلع بنمایند.بدبختانه هر چه سعی میکنم مختصر و کوتاه باشد چون موضوع زیاد است کار به درازا میکشد. با عرض معذرت از تصدیع اوقات شریف بعد از هامبورگ به نیویورک حرکت خواهم نمود که بعد از دریافت نهایی نظرات خریداران آمریکایی مذاکرات نهایی را در اروپا به انجام برسانم. فراموش کردم به عرض برسانم ضمن مذاکره با خریداران انگلیسی یا بازار پنجتنی در ایتالیا هم کشف گردید.
نامه مهندس نعیمی از اوضاع بد مالی خود و درخواست کمک از هویدا
خصوصی
هامبورگ، عصر پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۴۵
جناب آقای هویدا نخستوزیر
همانطوری که در گزارش ضمیمه این عریضه به عرض رسانیدم، بنده صبح جمعه هامبورگ را به قصد لندن و پس از یک اقامت ۷۲ ساعته در لندن به سمت نیویورک عزیمت خواهم نمود. غرض از تصدیع اوقات شریف این است که جناب عالی بهتر از هر کس میدانید که ایام کار در اروپا از هفته پنج روز زیادتر نیست. با تمام فشاری که بنده به خود میدهم، با در نظر گرفتن اینکه مدیران شرکتهای مهم از ملاقات بدون تعیین وقت خیلی سختگیر هستند، با تمام دوندگیای که میکنم در این سههفته که در پاریس، لندن، هامبورگ بودهام نتوانسته است کمتر از یک هفته در هر جا برای این امر مقدماتی در وقت صرفهجویی بکنم. با آنکه در لندن و هامبورگ گاهی ده ساعت متوالی در جلسات مختلف شرکت کردیم، مخصوصا با هوای سرد زمستانی لندن که بین ۲ تا ۴ درجه زیر صفر و در هامبورگ بین ۴ تا ۸ درجه زیر صفر توام با برف و یخبندان است من در وین ۱۵ روز، حد متوسط، ۵ پوند در روز کرایه تاکسی پرداخت کردهام و از طرفی با هوای سرد و سخت زمستان اروپا یک هتل که لااقل آب گرم و حرارت مرکزی داشته باشد با صبحانه تاکنون کمتر از ۱۷دلار یا شش پوند به دست نیامده و فقط دو روز خواستم در لندن صرفهجویی بکنم که آن هم ناخوش شدم و بالغ بر ۵۰ پوند به لندن کلینیک پرداختم، مضاف بر اینکه بلیت ایرانایر عملا در خط لندن، هامبورگ، پاریس برای من قابل استفاده نیست، زیرا چنین خطی ندارد. باید از لندن رفت به فرانکفورت که به علت بودن سربازان آمریکایی قیمت زندگانی خیلی گران است و بین هفت تا دوازده روز صبر کرد تا ایرانایر یک خط هامبورگ داشته باشد که آن هم در چنین شرایط سرمای ۱۰ درجه زیر صفر فرانکفورت برای بنده عملی نبوده. ناچار و با کمک مقامات سفارت ایران یک بلیت BEA برای رفت و آمد به لندن به اضافه یک بلیت یک سره لندن- هامبورگ- پاریس تخفیف به مبلغ ۵۰ پوند از جیب خودم خریدم.
مضاف بر تمام اینها، چون در هامبورگ به علت ضیق وقت ناچار بودم با خریداران احتمالی خاویار آلمان و انگلیس دو ناهار و یک شام بخورم در جلسه بعدازظهر امروز خیلی صریح و روشن گفتند امشب شام را آقای نعیمی خواهد داد که یک شام ششنفری در حدود ۴۵۰ مارک یا ۱۱۵ دلار میشود برای بنده تمام شده است. غرض بنده حسابسازی یا تکدی نیست. هر چه حساب میکنم با تمام فشاری که به خود میدهم این ماموریت نمیتواند کمتر از ده هفته نباشد. حال به هر صورت، بنده قبول کردم باید انجام بدهم. چون پس از حرکت بنده از تهران خانواده بنده هم زمستان را در رشت خواهند بود به آنها هم دسترسی ندارم؛ خواهشمندم دستور فرمایند مبلغ یکهزار دلار به اسم بنده به سرکنسولگری ایران در نیویورک حواله بکنند.بنده این پول را بلاعوض نمیخواهم؛ اگر میل دارید، مقرر فرمایید از حقوق، مزایا، پاداش سالانه شب عید این جانب از وزارت دارایی در اسفندماه کسر بگذارند یا بعد از مراجعت به ایران در دو هفته اول عین هم ارز ریالی آن را به حسابداری نخستوزیری مسترد خواهم کرد.
ارسال نظر