تشدید نارضایتی‌های بین‌المللی از سیاست نفت ایران

بررسی پیشنهادهایی که از جانب شرکت نفت و دولت انگلیس (در دو مورد با پشتیبانی دولت آمریکا) رسید روشن می‌کند که انگلیس فقط به یکی از دو راه‌حل راضی بود: یکی اینکه شرکت عاملی توسط شرکت نفت تاسیس شود که اداره تولید و صادرات نفت ایران را مثلا برای بیست سال، براساس قرارداد پنجاه- پنجاه برعهده گیرد. دوم اینکه اداره صنعت نفت به شرکت ملی واگذار شود، ولی طی قراردادی، برای همان مدت، دولت ایران برمبنای «از دست رفتن کسب‌وکار» شرکت غرامت بپردازد که نتیجه مالی آن به احتمال زیاد از قرارداد پنجاه-پنجاه هم برای ایران کمتر می‌بود. اگر قرار بود که دولت ایران یکی از این دو مبنا را برای رسیدن به توافق بپذیرد مسلما می‌بایست دومی را انتخاب کند. زیرا که از یک سو راه‌حل اول مخالف روح ملی شدن صنعت نفت بود و از سوی دیگر و بسیار مهم‌تر از آن، مصدق و همکارانش، چه در جبهه ملی و چه در حکومت، بارها اعلام کرده بودند که بزرگ‌ترین هدف سیاست ملی کردن نفت «برچیدن بساط بزرگ‌ترین امپراتوری دنیا» از ایران بود تا دیگر سیاست داخلی ایران تحت نفوذ شرکت نفت و سفارت انگلیس نباشد و جامعه بتواند در جهت دموکراسی پارلمانی رشد کند.

اینک می‌پرسیم که آیا مصدق باید پیشنهاد دوم انگلیس و آمریکا (معروف به پیشنهاد هندرسن) را که در اسفند ۱۳۳۱ به او ارائه شد می‌پذیرفت؟ برای ارائه پاسخ به این سوال باید نکات زیر را در نظر داشت:

۱ - دولت ایران از نظر حقوق بین‌المللی و عدالت طبیعی کاملا حق داشت هیچ‌یک از دو راه حل مورد قبول شرکت نفت و دولت انگلیس را نپذیرد و مبنای غرامت را بر بهای دارایی شرکت قرار دهد.

۲ - اما ممکن نبود که شرکت نفت و دولت انگلیس چنین چیزی را بپذیرد، چون نتیجه آن نه فقط یک باخت بزرگ مالی و اقتصادی، بلکه یک شکست فاحش سیاسی در صحنه بین‌المللی بود که منافع و آبروی امپراتوری انگلیس را در خاورمیانه و سراسر جهان در خطر می‌انداخت.

۳ - دولت آمریکا که (به ویژه در زمان حکومت ترومن) تا اندازه‌ای نقش میانجی را ایفا می‌کرد نیز به هیچ وجه به چنان راه‌حلی راضی نمی‌شد، چون گذشته از اینکه حاضر نبود چنان شکستی بر انگلیس وارد شود، پیروز شدن کامل ایران سابقه خطرناکی برای شرکت‌های نفتی آمریکایی (مانند آرامکو) پدید می‌آورد.

۴ - نهضت ملی و حکومت دکتر مصدق بدون حل اختلاف نفت دوام نمی‌یافت، یعنی حتی اگر کودتای ۲۸مرداد هم موفق نشده بود امکان نداشت که آن نهضت و حکومت بتواند در شرایطی نسبتا آرام و عادی در درازمدت دوام یابد و بالاخره به دست نیروهای داخلی و خارجی مخالف خود از میان می‌رفت. با توجه به نکات بالا و با در نظر گرفتن اهمیت اساسی هدف استقلال سیاسی، ادامه نهضت ملی و پیشرفت به سوی دموکراسی و اقدام به تجدید حیات و رشد و توسعه سالم اقتصادی، جز با حل مساله نفت به شکلی که برای انگلیس و آمریکا قابل قبول می‌بود امکان نمی‌داشت. در این صورت دولت ایران چاره‌ای نداشت جز این که بر مبنای (۱) اداره صنعت نفت توسط شرکت ملی و (۲) پذیرفتن پرداخت غرامت به شیوه‌ای که برای شرکت نفت و دولت انگلیس قابل‌تحمل باشد، به دعوای نفت پایان دهد. چنین اقدامی سبب می‌شد که دو دولت انگلیس و آمریکا دست از تلاش برای برانداختن دولت مصدق بر دارند، تحریم نفت ایران پایان یابد، مخالفان محافظه‌کار دولت که همه امیدشان به خصومت انگلیس و آمریکا با مصدق بود خلع سلاح شوند، وحشت طبقات مرفه و جامعه مذهبی از «خطر کمونیسم» فرونشیند، وضع مالی دولت به شدت بهبود یابد و اوضاع اقتصادی کشور به سرعت رونق پذیرد و در نتیجه روند پیشرفت به سوی استقلال و دموکراسی که برنامه اصلی مصدق و نهضت ملی بود ادامه یابد.

چنین کاری البته بدون تحمل مشکلات بزرگی ممکن نبود: حزب توده بی‌تردید صریحا و علنا دولت را به تسلیم شدن در برابر امپریالیسم متهم می‌کرد و مدعی می‌شد که همه تهمت‌هایی که به مصدق و نهضت ملی زده بود به ثبوت رسیده است؛ دست‌کم برخی از دشمنان محافظه‌ کار مصدق نیز همین گونه تهمت‌ها را -که پیش‌تر نیز به او زده بودند- می‌زدند (اما از ترس انگلیس و آمریکا جرات نمی‌کردند که بر سر آن علنا هیاهو به راه اندازند)؛ کسانی مانند بقایی و مکی که بیشتر به دلایل شخصی از نهضت ملی جدا شده و با مصدق شدیدا دشمنی می‌کردند، چنین کاری را به عنوان الغای ملی شدن نفت و خیانت به نهضت ملی وانمود می‌ساختند.

پیشنهاد بانک جهانی

اینک با تفصیل بیشتری به شرح و بررسی پیشنهاد بانک جهانی و انگیزه‌ها و پیآمدهای آن می‌پردازیم. مصدق در گزارشی که - پس از بازگشت از آمریکا از طریق مصر- در ۱۹ آذر ۱۳۳۰ به مجلس شانزدهم داد، گفت: در اثنایی که ما با ژرژمک‌گی مذاکره می‌کردیم بانک بین‌المللی هم به وسیله سفارت کبرای پاکستان با من داخل مذاکره شد. بانک بین‌المللی اظهار می‌کرد که من برای این که کار نفت راه بیفتد حاضرم پولی، وجهی، بیاورم؛ من (یعنی: بانک جهانی) به هیچ‌وجه طالب امتیاز نیستم. من فقط می‌خواهم که کار نفت راکد نماند و در بازار بین‌المللی جریان پیدا کند. من (یعنی: مصدق) هم با این قسمت موافقت کردم و بانک بین‌المللی بانکی نیست که ظاهرا مربوط به یکی از دول باشد و بانک بین‌المللی نمی‌خواهد از ما تعهداتی بگیرد. بانک بین‌المللی می‌خواست موقتا کار نفت را در جریان بیندازد تا تکلیف این امر به کلی روشن شود.