تاریخ معاصر -ایران و «شیطان بزرگ» -۲
به اشرف وام دهید و رانتخوار شوید
بعد از افزایش قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ که به رهبری شخص شاه صورت گرفت، اهمیت مالی ایران به مراتب بیشتر شد. دولت ایران نخست از عواید هنگفت نفت برای بازپرداخت بسیاری از بدهیهایش استفاده کرد؛ اما از سال ۱۹۷۵، شاه برای تامین هزینه طرحهای عظیم و خرید اسلحه، دوباره شروع به استقراض کرد. در دو سال بعد، تهران مغناطیسی شد که بانکداران را از سراسر دنیا به سوی خودش کشاند و اینها در هتلهای اینتر کانتینتال و هیلتون مستقر میشدند، دیوانهوار با خطوط تلفن پراشتباه و راهبندانهای خیابانهای تهران گلاویز میشدند و بیامان با یکدیگر در دادن وامهای بیشتر به ایران و تشکیل سندیکاهای بانکی بزرگتر، رقابت میکردند، در حالی که با افزایش رقابتها، نرخ سودآوری وامهای بانکی (تفاوت بین نرخ بهره این وامها و نرخهای بهره معمول در بازارهای بینالمللی) کمتر میشد.
آنچه در این ایام در ایران گذشت، یکی از بزرگترین «بونانزا»ها در تاریخ بانکداری بود. ایران نه تنها وامگیرنده بزرگی بود، بلکه به سبب تضمین عایدات نفت و سپردههایش، در نظر بانکداران، دارای «ردیف اعتباری ممتاز» محسوب میشد. مسوولان ادارات وام بانکها، نه تنها از طریق تشکیل سندیکاهای بانکی (برای دادن وام به دولت) بلکه در وامدهی به سازمانها و شرکتهای غیردولتی ایرانی، با یکدیگر رقابت میکردند و خصوصا «عاملان فروش» سیتی بانک بیش از دیگران در دادن وامهای خصوصی از جمله وامدهی به اعضای خانواده شاه، فعالیتی بیامان و تهاجمی داشتند؛ تا آنجا که بانک مرکزی ایران که سیتیبانک آن را در کارهایش دخالت نمیداد، اعتراضهای شدیدی کرد و سیتیبانک سرانجام عدهای از افرادش را از ایران احضار کرد.
اما، این بانک چیس منهاتان بود که به کمک راکفلر به عنوان مهمترین بانک آمریکایی در ایران مستقر شده و از اعتماد ویژه شخص شاه و بالاترین مقامات دولتش برخوردار بود. در اوایل سال ۱۹۷۷، چیس منهاتان فراهم آوردن وام سندیکایی بیسابقهای را عهدهدار شد که آثار و عواقبی طولانی به بار آورد. این وامی بود به مبلغ ۵۰۰میلیون دلار برای متعادل کردن بودجه دولت شاهنشاهی که اینک بر اثر شتاب خرید اسلحه و طرحهای دیگر تحتفشار قرار گرفته بود. در فراهم آوردن این وام یازده بانک مشارکت کردند؛ از جمله چیس که در راس آنها بود، بانک آمریکا، سیتی بانک، دو بانک سوئیسی، یک بانک کانادایی (به نام تورنتو دومینیوم) و بانک انگلیسی نتوست که روابط ویژهای با چیس داشت. چیس و بانکهای دیگر در دادن این وام و وامهای بعدی یک اصل مهم قانون اساسی ایران (اصل بیستوپنجم) را که هر گونه استقراض دولت را به تصویب پارلمان موکول میکرد، نادیده گرفتند و ظاهرا چنین پنداشتند که موافقت شخص شاه کافی است. مهران توکلی، مشاور حقوقی چیس در تهران به آن اخطار کرد که قراردادهای مربوط به این وامها به موجب مفاد اصل بیستوپنجم ممکن است برای ایرانیها تعهدآور نباشد، اما چیس از جانب وزارت دارایی و منابع دیگری که مورد مشورتش قرار گرفتند، اطمینان یافت و سرانجام کار وام را تمام کرد. بانکها همچنین در دادن وام به خود شاه و بستگانش رقابت میکردند.
حد فاصل بین مسوولیت و اختیارات دولت و شاه، مخدوش بود. اعضای خانواده شاه خصوصا خواهر دوقلوی پرتوقعش اشرف، از موقعیت خودشان برای گرفتن وام از بانکهای خارجی استفاده میکردند. شاه برای خودش یک بانک شخصی داشت به نام بانک عمران که به معنای «بانک توسعه اقتصادی» است؛ ولی فعالیت عمده بانک عبارت بود از توسعه و بهرهبرداری از ثروت شاه. سهام این بانک تماما در مالکیت بنیاد پهلوی بود که به عنوان یک سازمان خیریه معرفی میشد؛ اما عملا وسیله اصلی اداره امور مالی خاندان پهلوی بود. بانکها، با رغبت تمام به بنیاد پهلوی برای ساختن آسمانخراشی در نیویورک وام دادند؛ چنانکه رییس سابق بانک مرکزی به من گفت: «این پیشنهادی بود که بانکها نمیتوانستند از قبولش امتناع کنند.»
بانکها فهمیده بودند که با وام دادن به اعضای خانواده شاه، دست یافتنشان به کاسبیهای دیگر، آسانتر میشود؛ اما همین وامها بود که موضوع سخنان سخت و تهمتآمیز بعدی واقع شد؛ چنانکه علیرضا نوبری، رییس بانک مرکزی شکوه دارد که «تمام بانکها میدانستند که بانک عمران خزانه پول توجیبی شخص شاه است، اما همچنان به وامدهی به بانک عمران ادامه دادند. فیالمثل، سیتیبانک به پرنسس اشرف پنجاه و پنج میلیون دلار برای یک طرح احداث مسکن وام داد، او در محل طرح ساختمان مسکن، یک قصر ساخت و با این حال، سیتیبانک حساب ما را از این بابت بدهکار کرده است.»
اسنادی که بعدا در تهران به دست آمد، ردپایی از مسیر این وجه به دست داد و معلوم کرد که پولهایی که خانواده شاه به زور از دولت و شرکت نفت میگرفتند، از طریق بانکهای سوئیس و نیویورک از جمله چیس، سیتیبانک و بانکهای کوچکتر به مصرف خرید املاک و مستغلات وسیع خصوصی میرسید که از آن جمله بود هتلهای تهران، خانههایی در منهاتان و بورلی هیلز، آکاپولکو و سوئیس، جزایری در سشیل و یک مزرعه نگاهداری اسب در ساری. بانکها و شرکتهای آمریکایی و اروپایی در شتابی که برای توسعه کسب و کارشان داشتند، انواع مختلف فساد را نادیده میگرفتند و در این میان چیس منهاتان که بانکدار شخص شاه محسوب میشد (راکفلر این موضوع را انکار میکند)، خصوصا مورد بدگمانی انقلابیون بعدی قرار گرفت.
ارسال نظر