خاطرات یک کهنه سرباز-۴
ژوئن ۱۹۶۲، نخستین بانک ایرانی در اروپا
سرهنگ ستاد غلامرضا منصور رحمانی در ادامه نقل خاطرات خود درباره تاسیس و رشد بانک صادرات در دوران مدیریت عاملی مفرح به موضوع تاسیس نخستین بانک اروپایی ایران اشاره میکند. در این بخش از خاطرات وی به دیدارش با شاخت، وزیر اقتصاد نامدار آلمان پس از جنگ اشاره کرده و دقت نظر او را درباره مسائل بانکی یادآور میشود.
تشکیل سازمان ارزی (بینالمللی)
الف- چرا کار ارزی بانک موفقیتآمیز بود؟
مثل معمول که احکام بانک روی کاغذ قند و با دست نوشته میشد، یک روز در شعبه اکباتان چنان حکمی به دستم رسید که از تاریخ ۱۵/۱۱/۳۶، مسوول تشکیل و اداره سازمان ارزی (بینالمللی) بانک هستم. بانک تا آن تاریخ سازمان ارزی نداشت.
برای یافتن مدارکی که درباره امور ارزی راهنماییم کند به هر کتابفروشی و بعدا به هر کتابخانه (دانشگاه، مجلس و غیر آن) مراجعه کردم، نتیجه نگرفتم. تنها یک کتاب در کتابخانه بانک مرکزی درباره ارز یافت شد که آن هم تاریخ چاپ قبل از جنگ دوم را داشت و مضامینش با اوضاع و احوال روز وفق نمیداند. پس از تبادل نظر با مهندس مفرح قرار شد برای مطالعه امور ارزی عازم آلمان شوم. علت انتخاب آلمان برای این بود که بانکهای آن روزی آلمان جدیدالتاسیس و کوچک بودند و روی آخرین اصول بانکداری اداره میشدند. در مسافرتی که چندی قبل از آن به دور دنیا از لحاظ بررسی کلی بانکها کرده بودیم، اصول بانکداری ژاپن و آلمان به نظرم بهتر رسیده بود. سیستم بانکداری آمریکا، با سیزده بانک مرکزی ابدا شباهت به اسلوب بانکداری اروپا که بر مبنای یک بانک مرکزی اداره میشدند و بانکداری ایران از آن اقتباس شده بود، نداشت. سیستم ارزی بانکهای فرانسه و انگلستان بسیار سنگین و حتی فرسوده مینمودند. آنها همان تشکیلات قبل از جنگ جهانگیر را حفظ کرده بودند. تمام توجه آنها معطوف به کنترل وسواسآمیز بود بدون اینکه به زیان تاخیر کار بازرگانان بیندیشند. در کردیه لیونه و بانک دوپاری ادپیایبا که از بانکهای معتبر فرانسه بودند و در میدلند بانک که یکی از بانکهای معتبر انگلستان بود اساس کار بر این بود که اداره ارزی را به دوایر تقسیم کنند، دوایر را به شعب و شعب را به واحدها و هر واحدی سه یا چهار عضو داشت و یکی از آنها بازرس بود. یک کار ساده اعتبار اسنادی که از اداره ارز به یک دایره واگذار میشد که از دایره به شعبه و از شعبه به واحد و از واحد به عضو رجوع گردد، (تماما با قید امضا و تاریخ) پس از اینکه عضو واحد کار فنی را روی آن انجام میداد اول میبایست آن کار به امضای بازرس شعبه برسد تا دو مرتبه تمام آن سلسلهمراتب را با قید امضا و تاریخ برای رسیدن به دست رییس اداره طی کند. در تمام این مدت پول مشتری در بانک راکد میماند و ناچار بود بهره پول را بپردازد.
تشکیلات بانکداری سابق آلمان، در اثر شکست آن دولت به کلی منحل شده بود و در آن اوایل تشکیلات بانکداری جدیدی براساس آخرین مقتضیات روز، در آن کشور ایجاد شده بود که با افراد کم، کارها را سریعا به انجام میرساند. منجمله سازمان ارزی دویچه بانک که یکی از بانکهای معتبر جدیدالتاسیس آلمان شمرده میشد، بیش از ۱۷ نفر کارمند نداشت که با اوضاع ایران بهتر قابل تطبیق بود تا سازمان ارزی کردیهلیونه با ۱۸۰ نفر کارمند یا میدلند بانک با ۲۳۰ نفر.
پس از عزیمت به آلمان و کارآموزی سه ماهه در سازمان ارزی دویچه بانک به تهران برگشتم و سازمان ارزی (معروف به دایره بینالمللی) بانک را روی همان گرده براساس سرعت و دقت ایجاد کردم. یک عمل اعتبار اسنادی را که در بانک ملی مستلزم سه هفته وقت بود، در شعبه بینالمللی بانک صادرات دو روزه انجام میگرفت. حوالههای رسیده همانروز به وسیله چک به دست گیرنده میرسید (برعکس بانک ملی که ابتدا اعلامیه میفرستاد، تا گیرنده شخصا رجوع کند) و همین امر باعث جذب بازرگانان به بانک صادرات برای انجام کارهای ارزیشان شد.
ب- ایجاد اولین واحد بانکی ایران در اروپا
ما به زودی متوجه شدیم پارهای از امور ارجاعی به کارگزاران اروپایی دچار تاخیرهایی میشد که علت آن بر ما معلوم نبود و این تاخیرها با قولی که به بازرگانان از لحاظ سرعت کار داده بودیم تباین داشت. برای رفع این نقیصه قرار شد بروم به اروپا و به عنوان نماینده تامالاختیار بانک، مسیر امور اسنادی بانک را در بانکهای اروپا در نظر بگیرم.
محل اقامت خودم را در اروپا در هامبورگ قرار دادم و به علت سهولت امور ارتباطی در اروپا به زودی توانستم کارهای اسنادی بانک را در بانکهای مختلف مستقیما زیرنظر بگیرم؛ ولی به زودی نکتهای برایم روشن شد که عبارت بود از هنگفتبودن کارمزد پرداختی به کارگزاران اروپایی جهت انجام سرویسهای بانکی ارجاعی به آنها.
یک روز در رسیدگی به حساب ششماهه، حساب پرداختی کل به بانکها را بابت کارمزد، جمع کردم و آن را با مخارج تاسیس یک شعبه بانکی که با ۶-۷ نفر اداره شود مقایسه کردم و با کمال تعجب دیدم بیش از آن است. از همان لحظه این سوال به نظرم رسید «به جای واگذار کردن کارهای بانکی خودمان به بانکهای خارجی و پرداخت کارمزد سنگین به آنها، آیا بهتر نیست شعبه بانک خودمان را در هامبورگ باز کنیم که کارهای خودمان را با سرعت زیادتری به انجام برساند؟
در عین حال برایم این سوال مطرح شد که اگر این کار مشکلات قانونی نمیداشت به چه علت بانک ملی با آن حجم کار قابل توجه درصدد عملی ساختن آن برنیامده بود؟ به همین جهت موضوع را با دوستانی که در بانکها داشتم و بعد با بازرگانان ایرانی که در آلمان بودند و بعد با یکی از وکلای مبرز آلمان در میان گذاشتم. نتیجتا برایم صددرصد روشن شد که هیچگونه مانع حقوقی یا قانونی از لحاظ بانکداری برای افتتاح بانک وجود ندارد، به شرط اینکه اجازه تاسیس بانک از طرف مقامات دولتی آلمان طبق قانون صادر شده باشد. آن وقت با بانک مرکزی آلمان در برلن تماس گرفتم، آنها مرا به فورمالیته تقاضای تاسیس آشنا کردند و فرمهای لازم را به اختیارم گذاردند که پس از مطالعه دقیق به انجام رساندن مفاد مورد مطالبه آن بدون اشکال به نظرم رسید از آن لحظه تصمیم برای تاسیس شعبه بانک صادرات در آلمان قطعی شد.
به مهندس مفرح به وسیله تلفن اطلاع دادم که برای امر مهمی ضروری است با او ملاقات کنم و او برای دیدنم عازم آلمان شد.
در ملاقات با مهندس مفرح تمام نکات بالا را توضیح دادم و ارقام مربوط به کارمزدهای پرداختی به بانکها را در مقابل ارقام مربوط به حقوق کارمندان و کرایه محل و غیره در مقابلش گذاردم که به خوبی ملاحظه کرد مخارج نگاهداری یک شعبه بانک کمتر از جمع کارمزد پرداختی به بانکها است، او بسیار خوشنود شد. قول داد به محض برگشت به تهران موضوع را با هیاتمدیره مطرح کند و به تصویب برساند.
بعدها شنیدم او در هیاتمدیره لحظات سختی را گذراند تا هیات را قانع کند، چنان عملی که در تاریخ بانکداری ایران بیسابقه بود، قابل انجام است. معهذا هیاتمدیره در اعلام تصویبنامه به اینجانب یک فراز اضافه کرد که عبارت بود از «به مسوولیت خودتان!»
به این کیفیت تاسیس بانک صادرات در هامبورگ از فکر به مرحله عمل رسید. یعنی در زمان کوتاهی اجازه تاسیس آن را از تصویب مقامات دولتی آلمان گذراندم و در تاریخ اول ژوئن ۱۹۶۲ اولین بانک ایرانی در خارجه را با اجازه انجام کلیه عملیات بانکی، در هامبورگ افتتاح کردم. موجب خوشنودی بود که بانک ملی ایران نیز در سالهای بعد درصدد برآمد از آن کار مفید تقلید کند.
پس از مدت کوتاهی اداره آن شعبه را به آقای توسلی که مرد صحیحالعمل و مسوولیت قبولکنی بود واگذار کردم و خودم به ایجاد شعب دیگر بانک در لندن و فرانسه پرداختم.
گفتوگو با دکتر یالمارشاخت
الف- گفتوگوی مقدماتی
افتتاح شعب بانک صادرات و معادن ایران در هامبورگ، لندن و پاریس تاثیر بسزایی در افکار عمومی محافلی که به جهاتی در آن نقاط به ایران علاقهمند بودند و به خصوص در کلنیهای ایرانی و موسسات بانکی آن کشورها داشت. روزنامههای محلی صرفنظر از تمایلات سیاسی، اخبار مربوط به افتتاح بانک را توام با نظر مثبت خود منتشر کردند. آنها عموما از اینکه اولین شعبه بانک ایرانی در اروپا شروع به کار کرده اظهار مسرت کردند. به علاوه نامههای تهنیتآمیز زیادی از طرف بانکها و شخصیتهای بازرگانی و اقتصادی ذیعلاقه و موسسات بازرگانی ایرانی بعضا توام با دسته گلها به دفتر جدیدالتاسیس ما رسید که ما طبق معمول از نظر رعایت نزاکت بینالمللی به تمام آنها پاسخ تشکرآمیز کتبی فرستادیم.
در بین تمام نامهها یک نامه مختصر از دکتر شاخت بود که به ملاحظه ارزش اقتصادی شناخته شده وی، علاوه بر پاسخ کتبی با تلفن هم شخصا از او سپاسگزاری کردم. همین عمل به علت علاقه نامبرده به تاریخ و فرهنگ ایران تماسی را فیمابین موجب شد که به طور غیرمستقیم در روش بانک تاثیر بخشید.
دکتر شاخت موسسه بانکی کوچکی را به نام بانک شاخت دایر کرده بود که از محل بانک صادرات در هامبورگ، فاصله چندانی نداشت و من به راحتی میتوانستم در مواقعی که وقت او اجازه میداد نزدش بروم.
یک روز رفتم به دیدنش و تعدادی عکس که دکتر شمیت از تختجمشید برداشته بود و به عنوان یادگار به من واگذار کرده بود به او هدیه کردم. در ضمن آخرین ترازنامه بانک و جدول تغییرات وضع بانک را در چند سال گذشته در اختیارش گذاشتم. دکتر شاخت به تاریخ گذشته ایران بسیار علاقهمند بود. عکسهای تختجمشید را به دقت نگاه کرد و نبوغ ایرانیان باستان را در ایجاد اولین امپراطوری در دنیا براساس آزادی که پایهاش را کورش کبیر گذاشته بود، ستایش کرد. به نظر او بسیار جالب مینمود در دورانی که برای ملت فاتح، برده ساختن ملل مغلوب یا ضعیف، حق عادی شمرده میشد، کورش کبیر پس از فتح بابل، نه فقط ملت یهود را که در بال به اسارت به سر میبردند، به بردگی نکشید و اموال غارتی آنها را که در خزینه سلطنتی بابل بود تصرف نکرد، یهودیها را به سلامت با اموال خود به اورشلیم برگرداند و به آنها کمک مالی و جنسی کرد که معبد اورشلیم را از نو بسازند. او برقراری اولین سرویس پستی را در دنیا به نبوغ ایرانیان نسبت میداد و عقیدهمند بود برای ایرانیها مایه سرافرازی است که پس از ۲۴ قرن، شعار پستی ایرانیها در برقراری سیستم «پونی اکسپرس» آمریکا به عمل گذارده شده.
در پایان جلسه از حسننیت او نسبت به گذشته ملت ایران تشکر کردم و گفتم نمیدانم آیا به مناسبت این حسننیت میتوانم خواهش کنم با احاطهای که به امور مالی و اقتصادی دارید با دادن نظر مشورتی درباره خطمشی بانک صادرات، نسل فعلی ایرانیان را در امور بانکی و اقتصادی کمک کنید؟ و بعد با صدای خفیفی اضافه کردم: «بانک صادرات با کمال میل حاضر به پرداخت بها وقت شما است.»
تبسمی کرد و گفت: شما نمیتوانید بهای وقت مرا بپردازید، ولی من در این مورد مطالعه میکنم و با کمال میل نظر خودم را که ناگزیر مقدماتی است، به اختیار شما میگذارم و نکات زیر خلاصهای است از گفتوگوهایی که طی چند جلسه فیمابین ما مطرح شد:
درباره ترازنامه بانک گفت: ترازنامه یک بانک در واقع عکسی از وضع بانک در لحظه معین است آن هم عکسی با روتوش و قاعدتا باید از آن فقط به عنوان یک «عامل» برای تشخیص وضع بانک استفاده کرد. به همین جهت من ناچارم از خود شما اطلاعات تکمیلی بگیرم، ولی با وجود آن نظریات من جنبه کلی خواهند داشت و به عبارت دیگر شما هم به آن نظریات باید فقط به عنوان یک «عامل» نگاه کنید. بعد گفت: این طور که میبینم نام بانک، با فعالیت آن ارتباط ندارد. ترازنامه بانک آن را یک بانک ساده بازرگانی نشان میدهد و حال آن که نام بانک «صادرات و معادن» است.
طبق ترازنامه شما در سال ۱۹۶۱ میزان ۱.۹۱۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال ارز خریداری کردهاید و در همان سال فقط ۱.۷۷۱.۰۰۰.۰۰۰ ریال ارز فروختهاید، یعنی ۱.۳۹۰.۰۰۰ ریال کمتر؛ و حال آن که برای یک بانک صادراتی این رابطه باید معکوس باشد. پس فعالیت بانکی شما در عمل بیشتر «وارداتی» است تا «صادراتی» آیا به نظر شما مطلب غیر این است؟
گفتم: خیر، حرف شما را تصدیق دارم.
بعد گفت: در مورد معادن هم هیچ رقمی در ترازنامه دیده نمیشود که حاکی از چنان فعالیتی باشد. پس موضوع «معادن» هم در کار بانک منتفی است. بانک شما نه بانک صادراتی است و نه معدنی، بانکی است بازرگانی.
گفتم: صحیح است.
بعد یک رشته سوالاتی را در مورد امور بانک مطرح کرد که درباره آنها پاسخ مناسب دادم، آن وقت چنین گفت:
تصور نمیکنم ترازنامه بانک صادرات و معادن در نظر اول کسی را جلب کند. فکر اینکه بانکی با سرمایه پرداختی اولیه فقط دهمیلیون ریال که بیش از چند صدهزار مارک نیست، شروع به کار کرده، ترسآور است. ولی بررسی عمیقتر و مقایسه پیشرفتهایی که نصیب بانک شده، به خصوص بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۱، موجبات امیدوارکنندهای را به دست میدهند. شما در سال ۱۹۵۶ فقط ۲۵ شعبه بانکی داشتید که تا سال ۱۹۶۱ به ۳۱۲ واحد رسانده شده، یعنی در ظرف ۵ سال ۱۲۰درصد پیشرفت در تعداد شعب بانک دارید.
در عین حال تعداد کارمندان بانک که در سال ۱۹۵۶ فقط ۶۹۸ نفر بوده، در سال ۱۹۶۱، به ۳۱۰۹ نفر ترقی داده شده که ۴۴درصد پیشرفت را در ۵ سال نشان میدهد. این پیشرفت، معهذا ۲۷درصد پایینتر از پیشرفت تعداد واحدهای بانک در همان مدت است که علامت مثبتی است و مفهومش این است که کارمندان بانک با فعالیت و صمیمت یا کاردانی ۲۷درصد زیادتر از ۵ سال گذشته در بانک خدمت کردهاند و معهذا یک نکته منفی در اینجا میبینم و آن این است که میزان موجودی متوسط شعب بانک شما نسبت به میزان موجودی شعب بانک ملی که ترازنامهاش را مطالعه کردهام چندین مرتبه پایینتر است. میزان موجودی بانک شما در سال ۱۹۵۶ متجاوز از ۱۰۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال بوده که در سال ۱۹۶۱ به ۷۵۰.۰۰۰.۰۰۰ ریال افزایش یافته، یعنی فقط ۵/۷درصد زیادتر و حال آنکه اگر موجودی بانک به نسبت افزایش شعب زیاد شده بود باید به رقم ۱۲بیلیون ریال میرسید. من میتوانم حدس بزنم این ضعف موجودی مربوط به جدیدالتاسیس بودن شعب است که هنوز به فعالیت عایدی نرسیدهاند، ولی تفاوت موجودی متوسط شعب بانک شما در مقابل بانک ملی فوقالعاده زیاد است و میل دارم به من بگویید چرا؟
گفتم: بانک ملی مطابق قانون تنها بانکی است که سپردههای دولتی را میتواند قبول کند و پارهای موسسات غیردولتی مثل شهرداریها هم بنا به عادت حساب خود را منحصرا در همان بانک باز میکنند. موجودی این موسسات اکثرا معتنابه است. به علاوه شعب بانک ملی به علت سبقت در شروع کار تعداد بسیاری حسابهای بازرگانان و مردم عادی را جذب کرده است.
گفت: این کار عجیب است. دولت حق ندارد چنین انحصارهایی تحمیل کند، ولی اهمیت ندارد. شما اگر کار کردن با بانک خودتان را برای مردم از حیث وقت و هزینه صرفهدار بکنید، مردم ناچار خواهند شد حتی بهرغم تمایل شخصی، کار خودشان را با بانک شما توسعه بدهند. پس موجودی شما افزایش خواهد یافت و اگر به موازات آن شعب خود را افزایش دهید احتمالا خواهید توانست ایران را بسازید. گفتم: ایران را بسازیم؟ گفت: بله و در یکی از جلسات، نظر خودش را به این شرح توضیح داد:
ب- برنامه خانهسازی برای تمام ایرانیان
گفت: من از اقتصاد به مفهوم وسیع صحبت میکنم؛ یعنی «مکرواکانامیکس» یک بانک وسیع که شبکه بانکی متراکم داشته باشد، میتواند یک کشور را بسازد. این طور که میبینم در بانک صادرات و معادن تمایل شدیدی برای افزایش تعداد شعب وجود دارد و همین نکته مشوق من در اتخاذ این نظر است که اگر به این رویه مداومت دهید به حدی که اکثریت مردم صاحب حرفه در مناطق مختلف ایران در بانک شما حساب داشته باشند، شما احتمالا به چنان قدرتی خواهید رسید که خواهید توانست ایران را بسازید.
ارسال نظر